نقش کمیته انقلاب اسلامی در مهار بحران تبریز/ نقشه حزب خلق مسلمان برای ترور آيتالله مدني
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آيتالله مهدوي به عنوان يكي از شاگردان قديمي حضرت امام (ره) داراي پيشينه مبارزاتي ارزشمندي است؛ وی در دوران نهضت اسلامی، زندان، شكنجه، تبعيد و تهديد را بسيار دیده و کشیده و پس از پيروزي انقلاب اسلامي هم در سِمتهای مختلف به نظام تازه تاسیس خدمت نموده است.
یکی از خدمات وی در اوایل انقلاب، ساماندهي كميتههاي انقلاب بود. آیتالله مهدوی کنی که حکم سرپرستی کمیته را به خط شهيد مطهري و امضاي حضرت امام دریافت کرد میگوید: «در آن حكم آمده كه آقاي مهدوي به عنوان سرپرست كميته موقت انقلاب منصوب ميشود تا نيروهاي انتظامي اعم از شهرباني و ژاندارمري سر و ساماني گرفته و بتوانند به وظايف قانوني عمل كنند.»
از همین زمان مسئولیت مهم آیتالله مهدوی کنی در کمیتههای انقلاب آغاز میشود و در همان ابتدا با رخدادهای مختلفی مواجه شد که یکی از آن رویدادها، بحران حزب خلق مسلمان در تبریز بود. اما این مسئله که به یک بحران بزرگ تبدیل شده بود، با درایت امام خمینی و بصیرت مردم و نیز مجاهدت نیروهای کمیته مهار شد.
آیتالله مهدوی کنی در بخشی از خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است در این رابطه میگوید: درباره بحرانهايي كه در انقلاب به وجود آمد، مثل بحرانِ حزب جمهوري خلق مسلمان تبريز، كردستان، تركمن صحرا و بلوچستان و درگيريهايي كه كميتهها با اينها داشتند، بايد عرض كنم در تركمن صحرا و گنبد و اطراف آنجا درگيريهاي زيادي به وقوع پيوست. همچنين در كردستان و تبريز هم نقش كميتهها بسيار عظيم بود؛ يعني بچههاي مخلص كميته خيلي زحمت كشيدند و شهداي زيادي تقديم كردند.
كساني كه در تركمن صحرا شورش به راه انداختند اهل اين منطقه نبودند. آنها از فداييان خلق و ديگران بودند كه به آنجا رفته و مردم محلي را به شورش وادار ميكردند. در تركمنصحرا درگيريهاي مفصّلي شد و بالاخره بچههاي كميته آنجا را فتح كردند. نميخواهم بگويم ديگران سهمي نداشتند، ولي بچههاي كميته واقعاً خيلي آنجا كار كردند و از تهران هم خيلي كمك شد. در تمام شورشهايي كه در آن زمان رخ داد، نقش بچههاي كميته قابل توجه بود.
در تبريز هم در حادثه خلق مسلمان، بچههاي كميته از خودگذشتگي نشان دادند. در آنجا حزب خلق مسلمان در برابر حزب جمهوري اسلامي، تشكيل شد. مركز فعاليتشان هم در تبريز زير پوشش آقاي شريعتمداري بود و آنها خودشان را به ايشان منتسب ميكردند؛ ايشان هم به حسب ظاهر حداقل اينها را نفي نميكرد. اگر نگويم تأييد ميكردند حداقل نفي نميكردند. كميتههايي هم در آنجا تشكيل شد كه بخشي از آن توسط حزب خلق مسلمان و هواداران آنها تشكيل شده بود و كميتههاي غيرخلق مسلماني هم از نيروهاي انقلابي داشتيم كه با نظارت و هدايت مرحوم شهيد قاضي و مرحوم شهيد مدني كار ميكردند.
من وقتي به تبريز رفتم در حقيقت كميتهها دو دسته بودند: كميتههايي كه با خلق مسلمانيها همكاري ميكردند و كميتههايي كه با كميته مركزي تهران همكاري داشتند، آنها تحت هدايت و رهبري مرحوم مدني بودند كه با آنهايي كه مخالف آقاي مدني بودند درگيري داشتند.
خلق مسلمانيها تا آنجا در تبريز نفوذ پيدا كرده بودند كه يك روز آيتالله مدني را در حين تظاهراتي در كيوسكي محاصره كردند و ميخواستند ايشان را شهيد كنند. در آن روز نسبت به ايشان خيلي توهين كرده بودند.
كميته خلق مسلمان فعاليتهايش به حدي شديد بود كه حتي رفتند راديو تلويزيون را تصرف كرده و آنجا سخنراني و اعلام موجوديت كردند، بيانيه صادر كردند و ... كارهاي آنها شبيه اين بود كه يك كشور ديگري در برابر جمهوري اسلامي تشكيل شده، واقعاً اگر نيروهاي انقلاب نميرسيدند شايد چنين چيزي اتفاق ميافتاد.