مرکز اسناد انقلاب اسلامی

کد خبر: ۵۶۴۷
برشی از خاطرات حاج احمد قدیریان
تصمیم گرفته شد که خبر کشته‌شدن الله‌قلی و یارانش در داخل کوه‌های اصفهان و شیراز از طریق رسانه‌های محلی به‌ویژه صداوسیما پخش شود که فردای آن روز پخش شد. ولی آوازه‌ شرارت او به گونه‌ای بود که مردم هنوز مرگ او را باور نداشتند و البته تعدادی از منافقین و اشرار منطقه به این شایعه دامن می‌زدند. بنابراین تصمیم گرفته شد روز بعد جنازه‌ الله‌قلی و یک نفر دیگر از اشرار در محل دروازه شیراز شهر اصفهان آویزان شود تا همه‌ اشرار منطقه بدانند که او به درک واصل شده است.
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۹ - ۱۲ اسفند ۱۳۹۸ - 2020March 02

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ یکی از اقدامات مهم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مقابله با اشرار در مناطق مختلف کشور بود. یکی از این اشرار در نواحی مرکزی ایران اقدام به شرارت می‌کرد و با همدستی با منافقین به مردم آسیب می‌رساند. در خاطرات مرحوم حاج احمد قدیریان در این باره می‌خوانیم: در اوایل سال 1361 آقای لاجوردی دادستان انقلاب اسلامی بیان داشتند: «متهمی به نام سیفالله با نام مستعار از اعضای گروه منافقین، در خصوص شخصی به نام اللهقلی از سركردههای اشرار استان فارس، اعترافی نموده است. این شخص در حكومت طاغوت از حدود سال 1350 به بعد مرتب در كوههای اطراف شیراز با مأمورین حكومت شاه درگیر بود. حوزه فعالیت الله‌قلی، قاچاق مخدّر بوده است و طی سالیان دراز از این طریق امرار معاش نموده و نفرات تحت نظرش را اداره میكرده است. 

طبق نظر و اعترافات متهم منافق سیفالله، الله‌قلی به تازگی به سازمان منافقین ملحق شده است و با این سازمان همكاری مینماید. براساس اعترافات سیفالله، نامبرده در ارتفاعات كوههای اصفهان كه مُشرف است به جاده شیراز، با همراهان خود كه در جمع ده نفر میشوند، ساكن شده است. باید برای دستگیری آنها ابتدا تحقیقاتی صورت گیرد و سپس اقدام گردد.»

اللهقلی از اشرار استان فارس بوده و در امر قاچاق و تهیه مواد مخدر و آمادهسازی مزارع خشخاش برای كشت تریاك، نقش بسزایی داشت. پس از پیروزی انقلاب با ممنوعیتِ كشتِ آن در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به خصوص در استان فارس، این شیادان و اشرار مجبور به قاچاقفروشی شده بودند.

اللهقلی فردی جاهطلب، قدرتدوست، جنایتكار، بیباك، ضد دین، غارتگر و یك راهزن واقعی بود. او برای رسیدن به اهداف جاهطلبانه خود از هیچ كوششی فروگذار نمیكرد. به غیر از خصوصیاتِ فوقِ فردی بود كه از لحاظ فن بیان و جذب افراد و توجیه آنها دارای قدرتی ذاتی بود. حرفه او راهزنی، فساد، حمل قاچاق و تجاوز به نوامیس مردم، و ترویج همجنسبازی از امور عادی و روزمره او بود و از زمان رژیم پهلوی این جرائم را مرتكب میشد. منطقه شیراز، كهگیلویه و بویراحمد و یاسوج محل تاخت و تاز او بود.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و غارت سلاحها از پادگانها، فرصت بسیار مناسبی برای اللهقلی بهوجود آمد تا به جمعآوری سلاح و تجهیزات ارتش پرداخته و از آن برای تسلیح گروهش به انواع سلاحها و مهمات اقدام كند. بینظمیهای اولیه پس از انقلاب باعث رشد قارچگونه گروه راهزن و جنایتكار اللهقلی شد. بنابر بعضی آمارها او در طی سالهای 57 و58 حدود 90 نفر از اشرار و جنایتكاران منطقه را به دور خود جمع نمود و چون اقدامات او مخالفِ اصول اولیه نظام اسلامی بود، خود را به عنوان یك ضدانقلاب و مخالف نظام مطرح میكرد.

روستاییان و مردم بیپناه در مناطق یادشده، خاطرات بسیار تلخی از جنایات اللهقلی در اذهان داشتند. طی سالهای 57 تا 61 به دنبال درگیریهای چندی كه اهالی روستاها و چادرنشینان، افراد ژاندارمری، سپاه، بسیج و ارتش با اللهقلی به حالت جنگ و گریز داشتند، تعداد زیادی از اشرار معدوم و یا دستگیر و زندانی شدند. در اواخر سال 61 این فرد پس از به جا گذاشتن دهها كشته و زخمی، با فرار به منطقهای امن بر روی ارتفاعات اول جاده اصفهان به شیراز، در داخل غاری در ارتفاعات 2600 متری از كف دریا، پنهان میشود تا با جمعآوری نیرو و ایجاد ارتباط با عوامل خارجی، بتواند اقدامات جنایتكارانه خود را این بار در سطح بسیار گستردهای سازماندهی كند.

 

قدیریان ادامه تعقیب و گریز و یافتن محل اختفای این شرور را اینگونه روایت می‌کند: تیم عملیاتکننده ابتدا با رعایت تمامی اصول غافلگیری زاغه (محل اختفای الله‌قلی) را محاصره کرده و نگهبان زاغه را دستگیر میکنند. در بازجویی صورتگرفته از او در محل معلوم میشود که علاوه بر خود اللهقلی، تعداد ده نفر از اشرار هم با او داخل زاغه هستند.

زاغه دو درب داشت. تیم عملیاتی سپاه پاسداران و دادستانی تصمیم میگیرند که یکی از دربهای زاغه را مسدود کرده و از درب دیگر محل را مورد حمله قرار دهند تا کسی نتواند فرار کند. نگهبان دستگیرشده به شرط در امانبودن قول همکاری می‌دهد و با هدایت تیم عملیاتی بسته انفجاری را جلوی درب زاغه قرار داده و بلافاصله از محل دور میشود. ساعت 6 صبح با روشنشدن هوا همه چیز برای یک حمله غافلگیرکننده، آماده میشود. در یک زمان درب زاغه از چند محل محاصره شده و مورد هجوم قرار میگیرد و همزمان انفجار درب شرقی نیز انجام میشود.

افراد داخل غار وقتی این چنین غافلگیر میشوند، ناگزیر به خروج از درب غربی شده که در آنجا نیروهای عملیاتی کمین گرفته و تیراندازی به آن‌ها شروع میشود. چهار نفر که از محل خارج شدند، بلافاصله در شیارهای لایه دوم کوه مورد اصابت گلوله قرار گرفته و در دم کشته شدند. اللهقلی که از داخل زاغه منطقه را زیر نظر داشت، متوجه میشود که چند نفر در مقابل زاغه مشغول تیراندازی با گلوله آرپیجی هستند. آن‌ها فرمانده سپاه و فرد بسیجی آهنگر بودند که هر دو هدف تیراندازی اللهقلی قرار میگیرند. یکی از گلولهها به آرپیجی اصابت کرده و در اثر انفجار گلوله آرپیجی، دو نفر شهید می‌شوند.

اللهقلی از فرصت انفجار آرپیجی استفاده کرده و همراه پنج نفر دیگر از زاغه خارج میشود که همه آنها به جز خود او، با تیراندازی نیروهای عملیاتی کشته میشوند. اللهقلی از شیار بالایی کوه خود را به شیار پایینی میرساند و آنجا با اصابت دو گلوله که یکی به پایش و دیگری به قلبش اصابت کرد، کشته میشود. این درگیری تا ساعت 11 صبح ادامه داشت.

حدود ساعت 11 شب به محل استراحتگاه رسیدیم. تصمیم گرفته شد که خبر کشتهشدن اللهقلی و یارانش در داخل کوههای اصفهان و شیراز از طریق رسانههای محلی بهویژه صداوسیما پخش شود که فردای آن روز پخش شد. ولی آوازه شرارت او به گونهای بود که مردم هنوز مرگ او را باور نداشتند و البته تعدادی از منافقین و اشرار منطقه به این شایعه دامن میزدند. بنابراین تصمیم گرفته شد روز بعد جنازه اللهقلی و یک نفر دیگر از اشرار در محل دروازه شیراز شهر اصفهان آویزان شود تا همه اشرار منطقه بدانند که او به درک واصل شده است.

 

 


ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ارسال نظر