روایتی از مقابله آیتالله روحالله کمالوند با حزب توده / تنبیه تودهایها توسط روحانیت و مردم لرستان در ماه رمضان
پایگاه
مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله
کمالوند از فضلای معروف درس مرحوم آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری بود. وی در فقه و
اصول با مرحوم آقای گلپایگانی و در فلسفه با حضرت امام همبحث بوده است. آیتالله
کمالوند در راستای مبارزه با رژیم پهلوی و حفظ اسلام و روحانیت از هیچ تلاشی
فروگذار نبوده است. نفوذ گسترده وی در اقشار مختلف مردم موجب انسجام نیروهای مذهبی
و جلوگیری از فعالیتهای گروههای انحرافی میشد. در این زمینه در کتاب خاطرات آیتالله
طاهری خرمآبادی که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده آمده است:
تودهایها
یک روزنامهفروشی و کتابفروشی داشتند که درست در میدان عمومی شهر و جلوی مسیر رفت
و آمد آقای کمالوند قرار داشت. عصرها، نزدیک غروب، تودهایها از زن و مرد آنجا میایستادند
و گاهی به تمسخر و یا تهدید به اذیت مذهبیها و روحانیون میپرداختند و خلاصه حسابی
مسلط شده بودند.
با
فرا رسیدن ماه رمضان، مرحوم آقای کمالوند تصمیم گرفت که به وسیله مردم یک گوشمالی
به اینها بدهد؛ چون وقت این جور کارها هم ماه رمضان است که مردم برای اینگونه
مسائل آمادگی دارند. آقای قاضی خرمآبادی و چند نفر دیگر، از جمله آقای آسید فرجالله
شاهرخی و بعضی هم غیر معمم، پیگیری کردند و مطلع شدند که عصر روز بیست و دوم ماه
رمضان، دادیار و بازپرس دادگستری که از نیروهای تودهای بودند، به اتفاق چند
نفر دیگر، از جمله یکی از مامورین ارشد شهربانی در یکی از مسافرخانههای کنار شهر
بساط مشروب دارند. خلاصه این آقایان میریزند و آنها را به باد کتک میگیرند.
طبیعی است که ضاربین را دستگیر کرده و به شهربانی میبرند.
مرحوم
آقای کمالوند هم که در جریان قرار میگیرد، از یک طرف دستور میدهد مردم برای
بیرون آوردن آقایان از شهربانی، به آنجا هجوم برند و از طرفی مرحوم آقای حاج سید
حسین طاهری را برای کنترل مردم و ایجاد آرامش و عدم خشونت به آنجا فرستاده بود. در
هر صورت، اینها ناچار شدند که آقایان ضاربین را آزاد کنند و مردم آنها را با
سلام و صلوات به همان مدرسهای که محل اجتماع و برگزاری مراسم احیا بود، آوردند.
اینها آزاد شدند؛ ولی اگر قضیه را در همینجا رها میکردند، بعد که سر و صداها میخوابید،
آنها را تعقیب میکردند؛ چون زمان قدرت تودهایها بود.
فردا،
روز بیست و سوم ماه رمضان بود و شهر قهراً نباید تعطیل میبود، ولی آقایان علما،
فردا را تعطیل اعلام کرده و از مردم خواستند در مدرسه اجتماع کنند. فردا مردم
رفتند و علما را با سلام و صلوات به مدرسه آوردند و اجتماع عظیمی از مردم تشکیل
شد. سخنرانها شروع به سخنرانی و آگاه کردن مردم کردند.
از
آن طرف هم تلگراف و طومار و تلفن به آقای بروجردی و تماس با تهران و درخواست اخراج
عناصر فاسد از شهر؛ مرحوم آقای بروجردی هم در همین زمینه برای مصدق پیام داده بود.
نتیجه این شد که مصدق این دو نفر بازپرس و دادیار را احضار کرد.
آقایان
علما هم هر شب جلسه داشتند و همین مساله را داغ نگه داشت. بعد هم مصدق یک بازرس
فرستاد. آن بازرس یک مقداری تحقیق کرد. خود مرحوم آقای کمالوند هم بعد از ماه
رمضان برای پیگیری موضوع به تهران رفت. ایشان در روز عید فطر، نماز عید را با عظمت
و شکوه خاصی در بیرون از شهر اقامه کرد. این کار را هم مخصوصاً به خاطر کوبیدن
تودهایها انجام داد؛ یعنی اینکه ازدحام انبوه مردم، تکبیرهای آنچنانی، نماز عید
فطر و احترام مردم نسبت به آقای کمالوند و همراه شدن مردم با ایشان در مسیر نماز؛
خود این، یک مانور بسیار مهمی بود. تودهایها هم تهدید کرده بودند، ولی هیچ کاری
نتوانستند انجام بدهند.
آقای
کمالوند چند روز پس از اقامه نماز باشکوه عید فطر، به طرف قم حرکت کرد. در همان
زمان علیه مرحوم کمالوند اعلام جرم کرده بودند. مرحوم آقای کمالوند پس از توقف در
تهران و قم و اطمینان از عدم بازگشت آن دو نفر، به خرمآباد مراجعت نمود و با
استقبال عظیم مردم مواجه شد و سرانجام این حرکت بسیار خوب به نفع روحانیت خاتمه
یافت.