به روایت عضو جداشده سازمان؛

از بهروز وثوقی تا شجریان؛ دام منافقین برای فریب هنرمندان

عکس لید
طی این سال‌ها هنرمندان زیادی بودند که در اثر تبلیغات مجاهدین دور آن‌ها جمع شدند و به عبارتی دقیق‌تر فریب مجاهدین را خوردند ولی در این میان کسانی بودند که خیلی زود دوگانگی و فریبکاری چندش‌آور مجاهدین را تجربه کرده و از آن‌ها دوری گزیدند و کسانی هم بودند که تا آخر عمرشان در فریبکاری مجاهدین گرفتار آمده و به سمت آن‌ها کشیده شدند که تنها مصرف‌شان کسب اعتبار برای تشکیلات فرقه‌ای مجاهدین بود.
چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۴ - ۱۱:۴۱

پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ سوءاستفاده از وجهه و موقعیت اهالی هنر یكی از حربه‌هایی است كه تشكیلات فرقه‌ای سازمان مجاهدین خلق برای كسب محبوبیت در بین ایرانیان خارج از كشور و جلب نظر هواداران آن‌ها به سوی خود، به شدت آن را دنبال می‌كرد. به ویژه طی سال‌های ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۵ زمانی كه مریم رجوی به ریاست‌جمهوری خودخوانده شورای ملی مقاومت سازمان منصوب شد و به فرانسه رفت، سازمان تلاش كرد با فریبكاری تمام، تعدادی از هنرمندان را همراه كرده و از شهرت آن‌ها نهایت استفاده  را به نفع تشكیلات فرقه‌ای مجاهدین ببرد.

به گفته مسعود خدابنده که سالیان متمادی مسپولیت حفاظت از مسعود و مریم رجوی را عهده‌دار بود: « سازمان مجاهدین خلق اغلب سراغ کسانی می‌رفت که احتمال همراهی آن‌ها با سازمان وجود داشت. مثلا آقای منتظری، آقای بنی‌صدر و ... یادم هست سازمان مجاهدین خلق مدتی به دنبال شجریان بود تا او را جذب کند که بالاخره به زبان آمد و علنی علیه‌شان حرف زد که بگذارند و بروند.»

سید حجت‌الله سید اسماعیلی، دیگر عضو جداشده سازمان منافقین که سابقه عضویت ۲۷ ساله در فرقه رجوی را داشت در کتاب خود با عنوان «خداوند اشرف از ظهور تا سقوط» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، روایت‌های قابل تأملی از تلاش منافقین برای جذب هنرمندان دارد که در ادامه از نظر می‌گذرد.

بحران انزوای سازمان در خارج از کشور

اسماعیلی می‌گوید: اگر به نمودار محبوبیت مجاهدین از سال ۱۳۷۲ به این سو نگاه كنید كاملا یك روند افت شدید را در بین ایرانیان خارج از كشور خواهید دید. بنحوی كه مجاهدین برای برگزاری یك آكسیون اعتراضی و یا یك مراسم جشن و ... مجبور می‌شوند با دادن آگهی در روزنامه‌های كشورهایی كه در آن ساكن هستند، ملیت‌های مختلف به ویژه افغانی‌ها و بعدها لهستانی‌ها را با دادن پول به اینگونه تظاهرات اعتراضی و آكسیون‌ها بكشانند.

سازمان مجاهدین خلق اغلب سراغ کسانی می‌رفت که احتمال همراهی آنها با سازمان وجود داشت. مثلا آقای منتظری، آقای بنی‌صدر و ... یادم هست سازمان مجاهدین خلق مدتی به دنبال شجریان بود تا او را جذب کند که بالاخره به زبان آمد و علنی علیه‌شان حرف زد که بگذارند و بروند.

خانم مرضیه اولین هنرمند ایرانی بود كه توسط مریم رجوی و در فرانسه اغفال شد. مریم رجوی در پی ملاقات‌های مختلف با وی او را با فریبكاری خاص خودش اغفال كرده و به سوی تشكیلات مجاهدین كشاند. ولی او علیرغم اینكه چندین بار به عراق آمد و در قرارگاه‌های مختلف سازمان ماند ولی هرگز از ماهیت فرقه‌ای و مناسبات تنگ و ضد انسانی مجاهدین چیزی نفهمید. خانم مرضیه كه زنی ۷۵ ساله بود دائم در حصاری  از زنان به اصطلاح شورای رهبری سازمان در حال تردد و زندگی در مناسبات مجاهدین بود. طی مدتی كه او در مناسبات سازمان حضور داشت هرگز هیچ مخالف و هیچ منتقدی در درون تشکیلات مجاهدین که آثار شكنجه و آزار و اذیت مجاهدین را بر تن داشتند موفق به دیدار او نشد.

 

سرکوب هنرمندان و شاعران در داخل سازمان

عضو جداشده سازمان مجاهدین خلق می‌گوید: مجاهدین عاشق چشم  و ابروی خانم مرضیه و سایر هنرمندان نبودند. اصلا از وجه ایدئولوژیک هم این نوع کارها هیچ سنخیتی با مجاهدین  نداشت و در این میان هم كسی نبود که از مجاهدین سوال كند كه  طی این سال‌ها كجا بودید؟ كه حال به یاد حمایت از هنرمندان ایرانی  افتادید؟ مگر هنر و هنرمند واقعا در بین سران و مسئولین مجاهدین جایگاهی دارد؟ مگر در درون تشكیلات همیشه این هنرمندان نبودند كه به سخره گرفته می‌شدند؟ و مگر اصلا مجاهدین آن‌ها را آدم حساب می‌كردند كه حال به یاد حمایت از هنرمندان غیرمجاهد افتاده‌اند؟ البته كه حمایت از هنرمندان رسم مجاهدین نبوده و نیست. چرا كه در درون تشكیلات هنرمندان و شاعران به  شدت سركوب می‌شدند.

كسانی كه استعداد شاعری داشتند و انبوهی شعر هم گفته بودند هرگز شعرهایشان چاپ نشد و هرگز سازمان اجازه نداد كه آن‌ها زمینه رشد پیدا كنند و تعدادی از آن‌ها نیز  قربانی مطامع قدرت‌طلبی رجوی شده و در تعدادی از عملیات‌های سازمان كشته شدند. شعرا در تشكیلات مجاهدین فقط موظف بودند شعرهایی كه در مدح و ستایش مسعود و مریم بود بسرایند و در نشست‌های رهبری برای مسعود و مریم بخوانند. سازمان هرگز از شعرایی كه شعرهای آن‌ها در وصف رهبری نبود استقبال نمی‌كرد و حتی چنین اشخاصی در نشست‌های عملیات جاری همیشه در معرض انتقادات شدید از سوی جمع حاضر بودند. كه چرا برای رهبری شعر نمی‌گویند و ...؟

كسانی كه استعداد شاعری داشتند و انبوهی شعر هم گفته بودند هرگز شعرهایشان چاپ نشد و هرگز سازمان اجازه نداد كه آن‌ها زمینه رشد پیدا كنند و تعدادی از آن‌ها نیز قربانی مطامع قدرت‌طلبی رجوی شده و در تعدادی از عملیات های سازمان كشته شدند.

 

مجاهدین همیشه مثل مار خوش خط و خالی می‌مانند كه برای به دست آوردن طعمه‌شان،  خود را به هر رنگی در می‌آورند. داستان جذب هنرمندان هم خارج از این باور و قانونمندی نبوده و نیست. برای مجاهدین تنها سواسفاده از شهرت خانم مرضیه و محبوبیت او در بین ایرانیان مدنظر بود. به همین دلیل هم بیشترین تبلیغات را در این رابطه به راه می‌انداختند. در همان اوایل رفتن مریم رجوی به فرانسه بود كه خانم مرضیه هوادار مجاهدین شده و به عراق آمد و روی تانك‌های مجاهدین آواز خواند.

مجاهدین تلاش كردند برای لانسه كردن خانم مرضیه در جهت سواستفاده از شهرت وی و جلب حمایت‌های مردمی برای مجاهدین بیشترین هزینه را در این رابطه بكنند. ترتیب دادن انواع كنسرت در فرانسه و دیگر كشورهای اروپائی به نفع مجاهدین و انجام مصاحبه‌های مختلف با وی به نفع سازمان از جمله برنامه‌های مجاهدین در این رابطه بود. سازمان تلاش كرد با عضو كردن خانم مرضیه در شورای ملی مقاومت سازمان به این شورا اعتبار جدیدی بدهد و از شهرت او به نفع این شورا هم سواستفاده كند.

امکانات سازمان در اختیار هنرمندان فریب‌خورده

همچنین سازمان تلاش كرد خانم مرضیه را با دادن امكانات فراوان در عراق نگه دارد. به همین دلیل برای خانم مرضیه تقریبا در تمامی پایگاه‌های اصلی سازمان یك خانه مجلل درست كرد و تا آنجائی كه می‌دانم و از نزدیك دیده بودم سازمان یك خانه در بغداد در مجمومه پارسیان برای او درست كرد كه در نزدیكی پایگاه جلال‌زاده قرار داشت و یك خانه نیز در قرارگاه بدیع‌زادگان (مقر اصلی رجوی) برای او درست كردند. هر دو خانه كاملا مجلل و با تمامی وسایل یك زندگی مرفه بود. این‌ها تنها بخشی از فریبكاری رجوی برای این بود كه خانم مرضیه را راضی نگه دارد  تا هرچه بیشتر از شهرت او سواستفاده كند.

خانم مرضیه را برای اولین بار به اجلاس شورای ملی مقاومت در عراق آوردند و سازمان كلی  روی این موضوع در خارج كشور تبلیغات راه انداخت و خلاصه تمام تلاش سازمان این بود كه وی را تا آخر مرگ در موضع هواداری از مجاهدین نگه دارد.

در تشكیلات و در تردداتی كه خانم مرضیه به قرارگاه‌های مختلف داشت هیچكس حق نزدیك شدن به وی را بدون اجازه مسئولین نداشت و در هر محلی كه او تردد می‌كرد پیشاپیش مسئولین آن مقر و یا پایگاه را توجیه می‌كردند كه مواظب افراد حلقه ضعیف خودشان باشند تا مبادا به خانم مرضیه نزدیك شده و بخواهند چیزی را به او گفته و یا نامه‌ای به او  بدهند و ماها كه از نزدیك این صحنه‌ها را می‌دیدم واقعا در دلمان به مناسبات دوگانه مجاهدین افسوس می‌خوردیم ولی چه می‌شد كرد؟ و باید آن‌ها را فرو خورده و دم بر نمی‌آوردیم.

 سرخوردگی و انزوا؛ نتیجه اعتماد هنرمندان به منافقین

برخوردهای صوری و سطحی برای جذب سایر هنرمندان نیز در همین دستگاه انجام  می‌گرفت و سازمان تلاش می‌كرد با ظاهرسازی تمام و با ماله‌كشی روی مناسبات داخلی و نشان دادن یك فضای آزاد و دموكراتیك از مناسبات فرقه  آن‌ها را در  صف خود و در مقابل رژیم قرار دهد. البته خانم مرضیه بدلیل سادگی و زودباوری و احساسات زنانه و همچنین اعتمادی كه به مریم رجوی كرد خیلی زود در دام این فرقه گرفتار شد. ولی در مورد بقیه كار كمی سخت‌تر بود. خانم الهه خیلی زود پی به ماهیت این فرقه برد، و یا آقای عارف نیز خیلی زود فهمیدند كه  مجاهدین آن چیزی نیستند كه ادعا می‌كنند و به راحتی آب خوردن دروغ می‌گویند و بودن وی در كنار آن‌ها زیاد دوام نیاورد.

خانم مرضیه را برای اولین بار به اجلاس شورای ملی مقاومت در عراق آوردند و سازمان كلی روی این موضوع در خارج كشور تبلیغات راه انداخت و خلاصه تمام تلاش سازمان این بود كه وی را تا آخر مرگ در موضع هواداری از مجاهدین نگه دارد.

مریم رجوی  یك روز در یكی از نشست‌ها گفته بود: داریم  روی آقای بهروز وثوقی هم كار می‌كنیم تا او را هم به سوی سازمان بكشیم ولی هرگز موفق به این كار نشدند. طی این سال‌ها هنرمندان زیادی بودند که در اثر تبلیغات مجاهدین دور آن‌ها جمع شدند و بعبارتی دقیق‌تر فریب مجاهدین را خوردند ولی در این میان  کسانی بودند که خیلی زود دوگانگی و فریبکاری چندش‌آور  مجاهدین را تجربه کرده و از آن‌ها دوری گزیدند و کسانی هم بودند که تا آخر عمرشان در فریبکاری مجاهدین گرفتار آمده و به سمت آن‌ها کشیده شدند که تنها مصرف‌شان کسب اعتبار برای تشکیلات فرقه‌ای مجاهدین بود. از آن جمله می‌توان به بهرام عالیوندی از نقاشان برجسته ایرانی اشاره کرد. او هم مثل مرضیه، منوچهر سخایی، عماد رام و … از جمله هنرمندانی بود که سال‌ها طعم اسارت و بازیچه شدن در دست مجاهدین را  تجربه کرد. بدین‌ترتیب همچنان كه مردم ایران با چند نسل از خیانت و وطن‌فروشی رجوی در امان نماند، برخی از هنرمندان نیز از ستم رجوی و تشكیلات مجاهدین در امان نماندند. 

این خبر را به اشتراک بگذارید: