پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی مهم دیروز خود (12 فروردین) به ضربات رژیم پهلوی به فرهنگ کشور اشاره فرمودند. واقعیت این است که رژیم پهلوی با سیاستهای خود فرهنگ ایرانی اسلامی مردم را هدف قرار داده بود که از آن جمله میتوان به برگزاری جشن هنر اشاره کرد.
آنتونی پارسونز سفیر وقت انگلیس در ایران، در بخشی از کتاب خاطرات خود که با عنوان «غرور و سقوط» به فارسی ترجمه شده است، با اشاره به این جشنها میگوید: «تأثیرات سیاسی جشن شیراز بسیار جدی بود و اکثر برنامههای آن به حواشی افراطی برخی هنرها اختصاص یافته بود که چندان ضروری هم به نظر نمیرسید. همچنین چرا باید آن همه هزینه صرف نمایش هنرهای اروپایی، مجموعههای هنری و [ساختن] مراکز فرهنگی عظیم و پرزرقوبرقی میشد که کشور ظرفیت ادارهی آنها را نداشت؟
سالها بود که جشنواره بینالمللی شیراز [جشن هنر شیراز]، موضوع مجادله و ستیز بود، چرا که در دنیای مسلمانان سنتگرا، ماهیت موحش برخی از نمایشها و سبکهای بهکارگرفتهشده باعث رنجشخاطر میشد. اجرای رقاصان برزیلی، که در حال رقصیدن سر مرغهای زنده را جدا میکردند و یا ارائهی نمایش عطش و تمنای شیعیان، تعزیه، بهعنوان وسیلهای جهت سرگرمی و تفریح عدهای تماشاگر عمدتاً خارجی، دو نمونه از مثالهایی است که به ذهن میرسد.
جشن هنر شیراز در سال 1977 از نظر اهانت به ارزشهای اخلاقی ایرانیان، بینظیر بود. بهعنوان مثال، طبق گفتههای یک شاهد عینی، نمایشی اجرا شده بود که شرارت و آثار شوم حکومت نظامی و اشغال کشور توسط بیگانگان را نشان میداد. کمپانی اجراکنندهی این نمایش، یک باب مغازه را در خیابان اصلی بازار شیراز برای اجرای نمایش اجاره کرده بود و نمایش، نیمی در داخل مغازه و نیمی در پیادهرو اجرا میشد. یکی از صحنهها که در پیاده رو اجرا میشد، تجاوز به عنف بود که به صورت کامل (نه بهطور نمایشی و وانمودسازی) بهوسیلهی یک مرد (کاملاً عریان یا بدون شلوارـ درست بهخاطر ندارم) و یک زن که لباسش بهوسیله مرد متجاوز چاک داده میشد انجام میگرفت. صحنه پایان نمایش که باز هم در پیادهرو انجام میشد، این بود که یکی از شخصیتهای داستان شلوار خود را کنده، هفت تیری در پشت خود میگذاشت، احتمالاً به منظور آنکه وانمود کند در حال خودکشی است.
واکنش مردم عادی ـ که برای گردش در خیابان یا خرید آمده بودندـ به این صحنهها معلوم است، ولی این نمایش مضحک و بیمعنی، طوفانی از اعتراض به راه انداخت که واکنش مطبوعات و تلویزیون را نیز به همراه داشت. به یاد دارم که این موضوع را برای شاه خاطرنشان ساخته و اضافه نمودم اگر چنین نمایشی بهطور مثال در خیابان اصلی شهر «وینچستر» اجرا میشد (چون شیراز همتراز شهری در انگلیس است که در آن کلیسای جامع قرار دارد)، هنرپیشگان و حامیان مالی آنان دچار مشکل میشدند. شاه از روی چشمپوشی و مسامحه نسبت به حرف من، فقط مدتی خندید.
بازتاب سیاسی چنین حرکتی در هر زمانی بد بود، چه برسد به شرایط آن روز ایران که نشانههایی از سنتگرایی دینی و اوجگرفتن احساسات مذهبی مردم در سرتاسر کشور به چشم میخورد.