پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ رضاخان در دوره سلطنت خود چنان بر مردم ظلم کرد که به هنگام سقوط او در شهریور 1320، مردم سر از پا نمیشناختند. به تبع، مرگ او در 4 مرداد 1323 نیز باعث خوشحالی مردم شد. رضاخان با اجرای سیاست کشف حجاب و پوشش متحدالشکل، علاوه بر اینکه به قومیتهای ایرانی ستم کرد، با اعمال فشار، مردم را نیز در تنگنا قرار داد.
یکی از ارکان سیاست فرهنگی رضاخان
بر پایه همشکلگرایی قرار داشت که به معنای از میان بردن نشانههای چندگانگی از راه
ایجاد تغییرات ظاهری با زور، مثل اجبار به تن کردن لباس متحدالشکل برای مردان و برداشتن
حجاب از سر زنان بود. بنابراین دولت برای رسیدن به مقصود در این زمینه قانون متحدالشکل
شدن لباس و کلاه را در سال 1307 در مجلس شورای ملی به تصویب رساند.
تصمیمگیری
دولت پهلوی برای متحدالشکل ساختن ایلات و عشایر از سطوح دو گانه (داخلی و منطقهای)
تأثیر پذیرفت. در سطح منطقهای ایران از دو کشور همسایه روسیه و ترکیه در این زمینه
الهام گرفت. همزمان با سلطنت رضا شاه، کمال اتاتورک در ترکیه، اقلیتهای قومی از جمله
کُردها را از پوشاندن لباس محلی باز داشته بود.
محمد رئوف توکلی درباره سیاست
کشف حجاب رضاشاه در کردستان مینویسد: «از کارهای ناروای رضاشاه تغییر لباس ملی ایرانی
به فرنگی بود، برای این منظور به دستور وی قانونی در دی ماه 1307 برای متحدالشکل نمودن
البسه اتباع ایران در داخل کشور از مجلس گذشت. در اجرای این قانون تضیقاتی را ماموران
برای مردم خصوصا مردم کردستان فراهم نمودند، چون میبایست همه کت و شلوار بپوشند و
کلاه لبهدار پهلوی یا شاپو بر سر بگذارند. ژاندارمها و پاسبانها دستور داشتند هر
کسی را در لباس کُردی مشاهده نمایند تحت تعقیب قرار دهند. این بود که پوشیدن حتی یک
تکه لباس پنج تومان و دو ریال جریمه داشت و این جریمه هم با توجه به اینکه حقوق کارمندی
که حالیه چهار هزار تومان میگیرد، در آن زمان از سی تومان تجاوز نمیکرد، بسیار سنگین
بود. زنان هم از چنین قانونی مستثنی نبودند. آنها هم میبایست لباس محلی را دور انداخته
لباس اروپایی پوشیده و از برنامه کشف حجاب پیروی نمایند؛ چنانچه زنی با روسری یا هر
نوع حجاب دیگری دیده میشد روسری را از سرش برداشته، پاره میکردند و به آتش میکشیدند.»
همین نویسنده در ادامه درباره
واکنش مردم کردستان به تغییر لباس مینویسد: «در برابر دستور تغییر لباس عکسالعملهای
شدیدی از سوی مردم کردستان نشان داده شد، زیرا علاوه بر مقید بودن به رسم و عادت محلی،
پوشیدن لباسهای خارجی را گناه میدانستند. عدهای جلای وطن کردند و گروهی هم در منطقه
سردشت و اطراف مهاباد به رهبری ملاخلیل به قیام مسلحانه دست زدند که توسط رژیم پهلوی
بیرحمانه سرکوب شدند. در بانه تمام افراد سرشناس میبایست بعد از ظهر هر پنجشنبهای
به اتفاق همسران خویش با لباس خارجی و بدون حجاب در مدرسه برای اجتماع سخنرانی پیرامون
ترقیات عصر رضاشاه حضور مییافتند... سخن گفتن در مدارس به زبان کُردی ممنوع بود. بر
سر تمام کلاسها این شعار به چشم میخورد «فارسی سخن بگویید» آری تکلم به زبان کُردی
که از اصیلترین زبانهای آریایی میباشد ممنوع بود اما پوشیدن لباس بیگانه و پشت پا
زدن به فرهنگ اصیل ایرانی آزاد و روا به شمار میرفت.»
سلب هویت ایلی از طریق الزام
به ترک لباس بومی و هم شکلی با سایر ایرانیها درباره سرداران کُرد نیز به اجرا درآمد.
سهل است که آنان در تنگنای بیشتری برای هماوایی با شرایط نوین قرار میگرفتند، چنانکه
سردار مقتدر رئیس ایل سنجابی در ایامی که به دستور دولت در تهران به سر میبرد، مجبور
به پوشیدن «لباس اروپایی» میشود؛ لباسی که به نظر ویپرت بلوشر - سفیر آلمان در ایران
- «به تنش زار میزد» و از نظر بلوشر سردار مقتدر با آن سرو وضع هیچ نشانی از سردار
مقتدر قدیم را با خود نداشت.
در نهایت درباره فرجام نیات و
اهداف دولت پهلوی از اقدام به متحدالشکل کردن لباس ایلات و عشایر میتوان گفت دخالتی
که رضا شاه در این موضوع نمود و تندخویی و بیخردی که ماموران زمخت او در اجرای این
سیاست از خود بروز دادند، سبب شد روشنفکران معاصر رضا شاه شاهد به لجن کشیده شدن یکی
دیگر از ایدههای خود به وسیله یک دولت خودکامه کژ رفتار شوند، چرا که بر هیچ خردورزی
پوشیده نبود که کاهش یا تعدیل تفاوتها و وجوه افتراق در یک کشور تا چه اندازه به انسجام
و استحکام یک دولت ملی مدد میرساند. ولی چه سود که رشته کار به دست دولت مطلقهای
افتاده بود که به زور بخشنامههای شکنجهآمیز قصد ایجاد یک سیاست دگرگون سازانه را
در بین ایالات و عشایر داشت.
منبع: کتاب «انقلاب اسلامی
در کردستان»؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی.