پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ کردستان، دیار دلیران کرد، نقش ویژهای در پیروزی انقلاب اسلامی داشته است. مردمان کردستان شهدای بسیاری را در راه انقلاب هدیه دادهاند. آنچه در ادامه میخوانید برشی از کتاب «انقلاب اسلامی در کردستان» است. در این مطلب، چند تن از شهدای شاخص کردستان معرفی شدهاند.
شهید ماموستا امین حیدری
امین حیدری در سال 1311 در روستای نوین در یک خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. پدرش علی و مادرش ملکه نام داشت. امین به فراگیری علوم دینی پرداخت و در سال 1320 برای یادگیری علوم مذهبی به روستای ناو و سپس کردستان عراق رفت. او سپس راهی سلیمانیه عراق شد. وی با انقلاب اسلامی همراهی داشت و همین موضوع نیز موجب شد دشمنان، وی را به شهادت برسانند. ماموران ساواک که از همکاری وی با نهضت اسلامی آگاه شده بودند در جلسهای زهری به وی خوراندند که تمام دستگاه گوارش وی را از بین برد. ماموستا ملا امین حیدری در یکم مرداد 1349 به شهادت رسید مزارش در زادگاهش روستای نوین واقع است.
شهید ماموستا محیالدین بیانی
محیالدین بیانی اول شهریور 1320 در روستای کیلانه شهر سنندج متولد شد. چند روز پس از تولد، ایشان مادرش را از دست داد و تربیت و پرورش او بر عهده ی پدرش قرار گرفت. ایشان از شش سالگی به مدرسه رفت، همزمان با مدرسه، نزد روحانیون به آموختن علوم دینی پرداخت، پس از اخذ مدرک ششم ابتدایی، مدرسه را رها کرد و صرفاً به تحصیل علوم دینی پرداخت. در دوران سربازی در شهر قم، توفیق آشنایی با یکی از روحانیون مبارز و انقلابی(نامی از این روحانی ذکر نشده است) حوزهی علمیه قم را پیدا کرد، این آشنایی سبب شد که ملا محی الدین از فساد و تباهی حکومت شاهنشاهی و مظالم آن بیشتر آگاه شود. ایشان از آن پس به مبارزه جدی علیه حکومت شاه پرداخت که سبب شد مدتی به زندان بیفتد. پس از خدمت نظام وظیفه به شهر سنندج آمد، در این شهر با روحانی مبارز شهید ملاصالح خسروی آشنا شد. ایشان همگام با این شهید اذهان مردم را نسبت به ستمهای سلطنت و عوامل بیداد آن آشنا میکرد.
وقتی سختگیریهای حکومت نسبت به او زیادتر شد مجبور شد در روستا ساکن شود، در این زمان (حدود سال 1340) بود که ازدواج کرد و صاحب فرزند شد. پس از چندی دوباره به سنندج بازگشت و به مبارزات خود ادامه داد، ساواک او را شناسایی و دستگیر کرد. ملا محی الدین پس از هجده ماه حبس آزاد شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت سپاه پاسداران در آمد. وی مدتی نیز مسئول بسیج عشایری روستاهای سنندج بود. آخرین مسئولیتش سرپرستی تبلیغات گردان ضربت سنندج بود. تلاشها و مجاهداتها خالصانه ملا محی الدین بیانی برای حفظ و تداوم حکومت اسلامی موجب شد که افراد ضد انقلاب، نسبت به او کینهای عمیق بورزند تا آنکه به خانهاش حمله کردند و او را شب عاشورای حسینی مورخ 24/6/1365 پیش چشمان مضطرب خانوادهاش به شهادت رساندند.
شهید ماموستا ملا محمد کریمیان
شیوه شهادت ماموستاهای اهل سنت در نوع خود بسیار دردناک و جانگداز است. ضد انقلاب چون سرچشمه حضور مردم را در روشنگری علما میدانست، بنابراین سراغ این افراد میرفتند و بسیار ناجوانمردانه آنان را به شهادت میرساندند. از جمله افرادی که به شیوهای ناجوانمردانه به شهادت رسید، شهید ملا محمد کریمیان است. این شهید والامقام از جمله روحانیونی بود که حضور فعالی در دفاع از انقلاب و مبارزه با گروهکهای ضد انقلاب داشت. حجتالاسلام و المسلمین حیدری نماینده وقت حضرت امام(ره) در مرکز بزرگ اسلامی در مورد شخصیت ایشان چنین میگوید: «این روحانی مجاهد از همان اوایل پیروزی انقلاب اسلامی همکاری خود را با نیروهای انقلاب و سپاه و پیشمرگان مسلمان کُرد آغاز کرد. به مقر ما در محله حاجی آباد سر میزد. ما هم در اوایلی که به سنندج رفتیم، به جهت این که به منطقه نا آشنا بودیم ملا محمد را بهعنوان یکی از برادران اهل سنت و مقید و متعهد به نظام اسلامی و سرشار از روحیه انقلابی یافتیم» نهایتاً در سال 1361، ضد انقلاب این عالم اهل سنت را در آتش سوزاند.
شهید ماموستا کریم مکیپور
در سال 1311 در روستای «سردوش» به دنیا آمد. ایشان در کودکی پدرش را از دست داد. مدتی تحصیل را رها کرد تا آنکه اشتیاق ذاتیاش او را وادار ساخت برای تحصیل علوم دینی نزد ملا سید علی در روستای «نی» برود. پس از آن در روستای «بالک» از دانش ملا باقر بحرالعلوم مدرس بهره مند شد. سپس نزد ماموستا ملا محمد امین عالی در روستای کانی سانان رفت. آنگاه در شهرهای سنندج، سقز بانه، از محضر علمای وقت استفاده کرد و علومی چون فلسفه، کلام، تفسیر، حدیث و فقه مذاهب اربعه را آموخت و در فقه شافعی عالم و متبحر گشت و از ملا محمد امین عالی جواز افتاء در مذهب شافعی دریافت کرد و در روستای «ویسه»ی مریوان امام جمعه و جماعت گشت و به ترتیب شاگردان علوم دینی پرداخت.
در آنجا نسبت به رفتارهای ناشایست پاسگاه ژاندارمری اعتراض کرد که سبب خشمگینی رئیس پاسگاه شد از آن پس حکام محلی بر او سخت گرفتند. ملا کریم مجبور شد مهاجرت کند، مدتی به عراق رفت و در روستاهای سیاه میوه و توتمان اقامت گزید. هنگامی که اوضاع آرام شد به سردوش بازگشت و امام جمعه و جماعت زادگاهش گشت و مردم را از اوضاع سیاسی نا به سامان کشور در عصر پهلوی آگاه کرد و از ظلم و فساد حکومت پهلوی پرده برداشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی همراه تعداد زیادی از روحانیون کُرد به دیدار امام خمینی(ره) شتافت و با ایشان بیعت کرد، پس از تشکیل مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور به شعبه این مرکز در شهر مریوان پیوست و فعالیتهای دینی خود را منسجم و گسترده ساخت. در حوزه علمیه سنتی سردوش به تربیت طلاب مشغول بود که بیست و یکم فروردین 1367 بر اثر اصابت گلوله نیروهای بعثی در روستای سردوش به شهادت رسید.
شهید ماموستا صلاحالدین معاضدی
سال 1302 در روستای طاء از توابع دهستان ژاورود شهرستان کامیاران به دنیا آمد، پدرش اهل علم و فضیلت بود. صلاح الدین قرآن را نزد او آموخت. بعد از آن به منظور فراگیری علوم قرآنی و متون مذهبی، نزد ماموستا سید علی در مریوان رفت سپس محضر ملا عثمان را در حلبچه درک کرد. روح جستجوگر و تشنه دانش او عاقبت در کلاس درس ماموستا ملا محمود ملقب به «درمان کت» سیراب گشت. پس از آن به زادگاهش بازگشت و امام جماعت روستای طاء را بر عهده گرفت.
ایشان پس از پیروزی انقلاب در اغلب روستاها و شهرهای استان کردستان در تبلیغ خدمات نظام و نیز ابعاد فکری و شخصیتی امام خمینی تلاش زیادی نمود و همین فعالیتهای روشنگرانه و نیز آگاه سازیهای او در بین صفوف مردم در خصوص خطر جریانات ضد انقلاب خشم دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب را برانگیخت. پس از آن که با تعدادی از برادران مؤمن و انقلابی به دیدار امام خمینی(ره) رفت، ارادهاش در خدمت به نظام فزونی یافت و امیدش به آینده کشور بیشتر گشت ودر زادگاهش و مناطق نزدیک به آن، بیش از پیش به نشر اهداف و مبانی حکومت اسلامی پرداخت.
فعالیتهای وی سبب کینه ضد انقلاب نسبه به او شد. هنگامی که برخی افراد گروهکها نسبت به قرآن کریم در روستای اندیمن بی حرمتی کرده بودند ایشان مردم روستاهای همجوار را به قیام فرا خواندند و همراه آنان به دشمنان اسلام و قرآن حمله بردند. ضدانقلاب شب دهم فروردین 1360 به منزل ایشان حمله کردند و او را همراه فرزندش شهاب الدین به شهادت رساندند.
شهید ماموستا محمد رشید علومی
در چهارم آبان ماه سال 1300 هجری خورشیدی در یکی از روستاهای شهرستان سقز به نام «قلعه کهنه» از توابع دهستان «گل تپه» دیده به جهان گشود. پدرش علی نام داشت و در منطقه به صوفی علی معروف بود.
ماموستا محمد علومی، بعد از کسب علم، به زادگاه خود برگشت. او با ایمان راسخ از حق دفاع مینمود و در مقابل زور گویان رژیم منحوس پهلوی که در منطقه بهعنوان خان و ارباب به مردم زور میگفتند میایستاد و در کمال شجاعت حرف خود را میزد و از کسی واهمه نداشت. عوامل و مزدوران رژیم در منطقه با وجود آن مرد خدائی احساس خطر میکردند و وجود ملا رشید علومی در منطقه منافع آنها را سخت به خطر انداخته بود. به همین خاطر به بهانههای واهی و دسیسه و توطئه چینی زمینه دستگیری او را توسط ساواک فراهم نمودند و با همکاری رئیس وقت ساواک در شهر سقز که سرهنگ کمالی نام داشت به خانه او یورش بردند و در کمال مظلومیت، بی دفاع دستگیر و به زندان انفرادی سازمان امنیت وقت سقز انتقال دادند. در زندان وی را سخت شکنجه دادند. بعد از گذشت مدتی در حالی که ممنوع الملاقات بودند، از سوی فرمانداری سقز شهادت وی در تاریخ بیست اردیبهشت سال 1341 به اداره ثبت احوال اعلام گردید.
شهید ماموستا حیدر فهیم
ملا حیدر در سال 1281 در روستای آویهنگ به دنیا آمد. وی یکی از علمای بزرگ کردستان بود. او در دوران حاکمیت موقت گروهکهای مزدور بیگانه بر بخشی از مناطق کردستان در خطبههای نماز جمعه به افشاگری ماهیت الحادی معاندان میپرداخت به همین جهت و به دلیل پافشاری او بر مواضع بر حق خود، ضد انقلاب در چند نوبت وی را به اسارت بردند و مورد شکنجه قرار دادند. شهید فهیم از ابتدای تشکیل مرکز بزرگ اسلامی به دعوت عام حضرت امام خمینی (ره) لبیک گفته به این نهاد انقلابی پیوست و با شورای روحانیت به همکاری پرداخت. آن شهید سعید در هنگام ورود رزمندگان اسلام به منطقه آویهنگ پیشاپیش مردمان این روستا به استقبال آنان شتافت و در پاکسازی روستاها با قوای اسلام همکاری صمیمانه نمود.
سرانجام نیروهای ضد انقلاب در تاریخ 24/7/62 مصادف با شب عاشورای حسینی به خانه او یورش برده و او را به همراه عدهای از پیشمرگان بسیجی بومی اسیر کردند و پس از چند روز گرداندن در کوهها و دهها و اهانتهای مکرر و شکنجههای طاقت فرسا این روحانی نستوه و سازش ناپذیر را به شهادت رساندند.
شهید ماموستا علی جلالیزاده
ماموستا علی جلالی زاده پنجم آذر ماه 1302 در روستای گلین سنندج به دنیا آمد و در سال 1360 توسط عوامل گروهک های ضد انقلاب به درجه رفیع شهادت نائل آمد. ماموستا علی سال های 1339 و 1340 معلمی می کرد و در نیمه سال 1340 به سبب فعالیت های سیاسی ضد رژیم از کار برکنار شد. پس از آن به دامنهی فعالیت هایش افزود که سبب دستگیریاش شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به دفاع از دستاوردهای آن پرداخت و در مقابل مزدوران و منافقان ایستادگی کرد و نگذاشت مردم را از انقلاب ناامید کنند. ابتدا در روستای گلین و پس از آن در شهر سنندج به افشای هویت گروهکها و منافقان پرداخت و شعارهای آنان را واهی و پوچ خواند و اعلام کرد سلاح و پول گروهکها را دولت های بیگانه برای نابودی اسلام و مسلمانان به آنان دادهاند و نباید فریب آنها را خورد.
وقتی افراد ضد انقلاب میزان نفوذ شهید جلالی زاده را در میان مردم مشاهده کردند خواستند او را به سوی خود بکشانند تا از نفوذ کلام او استفاده کنند اما این روحانی متقی در پیش جمع با فریاد بلند گفت: مسلمان و کافر هیچ وقت با هم سازش ندارند و وقتی از او ناامید شدند دستگیرش کردند تا او را به زور وادار کنند تا به نفع آنان سخن بگوید. از او خواسته بودند درباره کشتگان منافق فتوا بدهد که آنان شهید هستند اما شهید جلالی زاده فریاد زده بود: «کدام شهید؟ شهید کسی است که در مقابله با کفار و برای اسلام کشته شود. کسانی که علیه اسلام و مصداق بارز آن یعنی انقلاب اسلامی می جنگند نه تنها شهید نیستند بلکه کافرند و از این جا به جهنم می روند، شهید دوست خداست لیکن این منافقان با خدا محاربه می کنند، پس دشمن خدا هستند.»
ضد انقلاب برای خاموش کردن صدای حق طلبی ملا علی جلالی زاده روش هایی چون تهدید، آزار و توهین را آزمود اما کاری از پیش نبردند از این روی شب نوزدهم تیر ماه 1360 وقتی ملا علی جلالی زاده و فرزندش مسلم جلالی زاده بعد از اقامه نماز عشا از مسجد محله قطارچیان بر می گشتند آن دو را جلو در حیاط منزلشان با شلیک گلوله به شهادت رساندند و پیکر پاک آنان در بهشت محمدی سنندج به خاک سپرده شد.