پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله سید هادی میلانی، از ابتدای نهضت امام همراه با ایشان وارد عرصه مبارزه شد و با اعلامیههای کوبندهاش به مبارزه علیه رژیم و حمایت از امام برخاست و سرانجام در 17 مرداد 1354 در سن 82 سالگی دار فانی را وداع گفت و در حرم امام رضا (ع) به خاک سپرده شد.
حجتالاسلام جعفری اصفهانی از فعالان و مبارزان انقلابی در زمره فعالیتهای سیاسی خود در دوران پهلوی به مشهد سفر کرده و در آنجا به دیدار آیتآلله میلانی میرود. در ادامه با گریزی به کتاب خاطرات حجتالاسلام جعفری اصفهانی از منشورات مرکز اسناد انقلاب اسلامی به جزئیات این دیدار پرداخته شده است.
حجتالاسلام جعفری اصفهانی میگوید: «یکی از خاطراتم دیدار با حضرت آیتالله میلانی در مشهد بود. او در ابتدای نهضت امام خمینی، نزدیکترین فرد به امام خمینی بود. انسان جسور و مبارزی بود، اما در این سالها نسبت به فعالیت سیاسی و مبازرات دلسرد شده و تغییر روش داده بود. این موضوع برای ما تعجب آور بود؛ لذا با دوستان هیئتهای موتلفه در رابطه با او صحبتهایی داشتیم و یک سری اشکالات به وی وارد میکردیم. آنها تصمیم گرفتند که من به مشهد بروم و ایرادات خود را خدمت آیتالله میلانی بگویم.
در مشهد با آقازادهاش، سید محمدعلی، خدمت آیتالله رفتیم. عالم وارسته، پاک و خوش نیتی بود. بعد از احوالپرسی در رابطه با فعالیتهایمان سوال کرد. من گفتم، راه شما را ادامه میدهیم. از اصفهان فراری و در تهران هستیم. گفتم: «با عرض شرمندگی، حاج آقا چند سوال از محضرتان دارم. گفت: «بفرمایید، شما اختیار دارید، من شما را خیلی دوست دارم.» سوالاتم را مطرح کردم. سوال اول اینکه، بعد از تبعید حاج آقا روحالله خمینی، امید تمام مبارزان به حضرت مستطاب عالی بوده است، به شما نگاه میکردیم و قوت میگرفتیم، ولی موضوع چیست که شما یک دفعه دلسرد شدهاید و آن سرسختی لازم برای مبارزه را ندارید؟ درحالی که ما نیمههای راه هستیم.
دوم اینکه، چرا حضرتعالی اقامه نماز را در آستانهی مقدس حضرت امام رضا (ع) قبول فرمودید؟ چون آستانه و تولیت دست شاه است؛ پس هرگونه حرکت و اقدامی در آنجا در دایره حرکت و تسلط شاه تلقی میشود. بهتر نبود شما این پیشنهاد را قبول نمیکردید تا حرفهایی که در مورد روحانیون دیگر است، در مورد شما تکرار نکنند؟ مثل حاج آقا روحالله سرسختانه جبهه میگرفتید.
سوم اینکه چرا قرآنی که از طرف شاه چاپ شده است و برای علما میفرستد، قبول فرمودید. او میخواهد شما را اغفال کند. آخر اینکه شنیدهام از توصیههای اکید شما به طلبههای اعزامی برای تبلیغ، دخالت نکردن در سیاست است و حتی فرمودهاید که مسئله گفتن از رسالهی آیتالله خمینی دخالت در سیاست است. درحالی که این، خلاف مواضع اولیه شماست.» در مجموع سوالات و اشکالات فراوانی مطرح کردم.
ایشان چند لحظه تأمل فرمودند و گفتند: «خداوند حاجآقا روحالله را حفظ کند. چه کسی میتواند مثل او باشد. شما نباید شجاعت و شهامت او را از همه انتظار داشته باشید.» ایشان از امام تعریف کرده و فرمود: «لایکلف الله نفساً الا وسعها» این سرمایهها در همه افراد موجود نیست. قرآن را هم استاندار با تشریفات خاصی برای من آورد. بعد از چند روز که از موضوع مطلع شدم، آن را کناری گذاشتم. بعد از اتمام ملاقات، مقداری پول و تعدادی اعلامیه به من داد و خداحافظی کردیم.»