آیتالله عباسعلی عمید زنجانی میگوید: «امام هر شب به حرم حضرت امير عليهالسلام مشرف مىشد، نظم امام را من غالباً نقل كردهام... امام وقتى وارد صحن مقدس حضرت امير(ع) مىشد دقيقآ سر ساعت نُه بود و بسيارى از زمان ها گاه تفاوت مىكرد، البته ساعت به اصطلاح با غروب تنظيم مىشد و ساعتهايى هم بودند كه با ظهر تنظيم مىشدند، چون دو نوع ساعت در آنجا بود. معمولاً حضور امام در صحن خيلى دقيق بود كه گاه مىشد طلاب ساعت هايشان را با ورود امام تنظيم مىكردند و يا مباحثه و كارهاى ديگرشان را با آن تنظيم مىنمودند.»
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ حضرت امام خمینی(ره) در سال 1344 عازم نجف اشرف شد تا ادامه تبعید خویش را در آن شهر مقدس سپری کند. به بهانه سالروز میلاد حضرت امیرالمومنین(ع)، روایتی از آداب زیارت حضرت امیر(ع) در سیره عبادی امام خمینی از نظر میگذرد.
آیتالله عباسعلی عمید زنجانی که در نجف در معیت امام خمینی(ع) بود، در بخشی از خاطراتش که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است با اشاره به آداب زیارتی امام(ره) در حرم امیرالمومنین(ع) میگوید: « امام هر شب به حرم حضرت امير عليهالسلام مشرف مىشد، نظم امام را من غالباً نقل كردهام، چون كه من از ديگران نقل نمىكنم، بلكه چيزى است كه خودم به رأىالعين مشاهده كردهام كه امام وقتى وارد صحن مقدس حضرت امير(ع) مىشد دقيقاً سر ساعت نُه بود و بسيارى از زمانها گاه تفاوت مىكرد، البته ساعت به اصطلاح با غروب تنظيم مىشد و ساعتهايى هم بودند كه با ظهر تنظيم مىشدند، چون دو نوع ساعت در آنجا بود. معمولاً حضور امام در صحن خيلى دقيق بود كه گاه مىشد طلاب ساعتهايشان را با ورود امام تنظيم مىكردند و يا مباحثه و كارهاى ديگرشان را با آن تنظيم مىنمودند.»
آیتالله عمید زنجانی ادامه میدهد: «كيفيت تشرف امام به حرم بسيار ديدنى بود و ما بارها مىايستاديم فقط نظارهگر زيارت امام بوديم. امام ابتدا كه وارد مىشد مىايستاد و يک سلام كوتاهى مىداد، بعد مىآمدند قسمت جلو ضريح را مىبوسيد و بعد يک حركتى مىكرد از يک ضلعى در يک ضلعى كه محاذى آن جايى بود كه بالاسر امام مىنشست و مىآمد در ضلع پشت سر رأس مطهر مىايستاد و زيارت امينالله را مىخواند. خاطرم است كه دستشان را به شبكه مىگرفت و مىايستاد سر به پائين زيارت امينالله را مىخواند و بعد از زيارت امينالله چند قدم عقبتر مىآمد كه معمولا جا براى ايشان نگه مىداشتند و يک جاى خاصى بود كه امام آنجا مىنشست و در بالاسر از روى مفاتيح زيارت جامعه را مىخواند.
اين از چيزهايى بود كه در نجف اصلا متداول نبود كه علما از مفاتيح چيزى بخوانند و آن را يک مقدارى ناپسند هم مىشمردند؛ يعنى مثلا ديده نمىشد كه از مراجع كسى بيايد مفاتيح را باز بكند و از روى مفاتيح چيزى بخواند. لذا اين يكى از چيزهاى عجيب و غريبى بود براى خيلىها كه با رويه امام آشنا نبودند و اندک اندک براى ايشان جا افتاد كه امام به چند چيز ملتزم هست، به زيارت عاشورا و زيارت جامعه مقيد هست، البته لزومى هم ندارد آدم اينها را حفظ بكند. بنابراين براى حضور ذهن بيشتر هم امام زيارت جامعه را از روى مفاتيح مىخواند و بعد از دو ركعت نماز تحيت و دو ركعت نماز زيارت، دعا مىكرد.
در هر حال اين رفتار امام براى علاقمندان ايشان خيلى آموزنده بود و اين نشان مىداد كه انسان در اوج ابتلا و اشتغال به مسائل سياسى و مبارزاتى، آن هم در حد درگيرى با يک نظامى مثل نظام شاهنشاهى كه در آن زمان از قدرت بالايى برخوردار بود، باز هم از مسائل معنوى و عرفانى غافل نمىشد و نشان مىداد كه انسان هر قدر هم اشتغالات دنيايى داشته باشد، نبايد از آن زمينههاى پرورش معنوى و روحى غفلت كند؛ واقعاً درس خيلى جالبى بود كه اگر اين منظرهها و اين مسائل نبود براى افراد، طلاب و فضلاى جوان ممكن بود امر مشتبه بشود كه فرضاً اگر انسان اشتغال به مسائل بالاى سياسى يا مسائل بالاى علمى داشته باشد، ديگر لزومى ندارد كه خودش را پايين بياورد و مثلا فرض كنيد دعايى بخواند.
متداول است و از شيخ مفيد هم نقل شده كه نمازتان را تا مىتوانيد كوتاه كنيد تا به امور علمى برسيد، البته اين حرف درست است كه فعاليتهاى علمى يا كارهاى مهم سياسى از اهميت والايى برخوردار است و آثارش خيلى مهمتر از يك صفحه دعا خواندن است. برطبق برداشت ما، امام مىخواست نشان بدهد كه اگر انسان مىخواهد در مدارج علمى يا فعاليتهاى سياسى موفق بشود، بايد از طريق دعا و زيارت خودش را مجهز بكند، اگر روح تقويت بشود ارتباط انسان با خدا بيشتر مىشود و اين زمينه، باعث رشد علمى بيشتر و موفقيت بيشتر در فعاليتهاى سياسى مىشود. در هر حال در عمل امام بين اين دو تا مسئله يک ارتباط بسيار بسيار تنگاتنگ و نزديكى قائل بود و اين دو را ملازم يكديگر مىدانست كه مسئله زيارت و توسل به بزرگان، بالاخص ائمه معصومين عليهمالسلام و همچنين دعا و توسل به خدا و حفظ ارتباط معنوى و مسئله سياسى و علمى، مكمل همديگر هستند و هيچ كدام از ديگرى انسان را غنى و بىنياز نمىكند.»