پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ بعد از حوادث و وقايعى كه از 19 دى قم به وقوع پيوست، همانند چهلمها و حمله به حوزههاى علميهى قم و مشهد و يورش به مجالس و محافل و منازل مراجع و... كه منجر به كشته و زخمى شدن دهها تن گرديد، اكنون ايام نيمهى شعبان و برگزارى جشنهاى نيمهى شعبان در راه بود.
در ايام نيمهى شعبان مردم جشنهاى مختلفى برگزار مىكردند و كوچهها و خيابانها و محافل و مجالس را چراغانى مىكردند. در اين ايام، جشنها و چراغانىها از حد معمول و عادى بيشتر مىشد. بعد از آن همه حوادث تلخى كه در اين چند ماه به وقوع پيوست، اگر جشنها به طور عادى برگزار مىشد، شايد مهم نبود، ولى چون در اين ايام جشن و سرور فراتر از حالت معمولى بود، اين وضعيت ممكن بود به فراموشى و ناديده گرفتن آن حوادث و رخدادها منجر شود و اين مطلب براى جامعه، بسيار ناگوار بود.
اين موضوع ايجاب مىكرد كه حضرت امام دستور بدهند كه چراغانى در نيمه شعبان انجام نشود و مردم از جشن و سرور خوددارى كنند. از اين طريق مردم نشان مىدادند كه همچنان همراه انقلاب بوده، از كنار آن همه حوادث بىتفاوت رد نمىشوند.
در آن زمان عدهاى از ولايتىهايى كه به معناى خاص خودشان ولايتى بوده، به مسائل سياسى توجه نمىكردند، در مقابل اين دستور امام ايستادگى كردند. به اعتقاد ما ولايت به معناى حكومت اسلامى جهانى، مختص حضرت ولىعصر(عج) است و هر چه را كه فقها در حكومت اسلامى مطرح مىكنند، در واقع به نيابت از حضرت ولىعصر(عج) است. ما نمىتوانيم به حكومت ايدهآل جهانى كه مورد نظر اسلام است، دست پيدا كنيم، اما حكومتى را كه به منزلهى حكومت ايدهآل باشد، مىتوانيم ايجاد كنيم. آنان اين نوع از ولايت را در نظر نمىگرفتند. آنان ولايت را فقط در حب و دوستى نسبت به ائمهى اطهار(ع) مىديدند و به جنبههاى ديگر آن كارى نداشتند.
در اين تعريف هم بايد بگويم كه انقلابيون بيش از آنان دوستدار اهلبيت(ع) بودند. حضرت امام در رأس همهى محبان ائمهى طاهرين(ع) قرار داشت. با اين ديدگاهى كه آنان داشتند، در ايام نيمهى شعبان به انقلابيون ايراد مىگرفتند كه چرا شما جشنها را تعطيل مىكنيد؛ بهاييان از اين عمل خوشحال مىشوند.
در ايام نيمهى شعبان سال 1357 ما به اتفاق جناب آقاى توسلى و خانواده به مشهد مشرف شده بوديم. مشهد هم يكى از نقاط حساس كشور بود و ديدگاههاى ولايتى در آنجا رايج بود. در آنجا جناب آقاى مهدوى كنى را هم ديديم و به فكر افتاديم كه در مشهد فرمان و دستور امام مبنى بر لغو جشنها و چراغانىها را اجرا و پياده كنيم. به اتفاق آقايان توسلى و مهدوى كنى با بعضى از آقايان ملاقاتهايى انجام داديم. نزد مرحوم آقا ميرزا جواد آقا تهرانى رفتيم كه از افراد مهم و از اركان مشهد بود. اگر وى در اين زمينه قدمى برمىداشت، بسيار مؤثر مىافتاد. با آقاى مرواريد هم ملاقات كرديم كه اكنون جزييات آن يادم نيست. با آقاى واعظ طبسى كه آن موقع از فضلا و مدرسان مشهد بودند هم جلسهاى داشتيم. با آقاى شيرازى هم كه بعداً امام جمعهى مشهد شدند و در آن ايام از مدرسان و علما بودند، هم تماس گرفتيم.
از همان شهر مشهد، من با مرحوم حاج احمد آقا در نجف تماس تلفنى گرفتم. شمارهى تلفن منزلى را كه در آن سكونت داشتيم، به ايشان دادم و ايشان هم با ما تماس مىگرفتند. در اين تماسها، بنده فعاليتهاى انجام شده، ملاقاتها و جلسههايى را كه تشكيل داده بوديم، به ايشان گزارش مىدادم. به هر صورت فعاليتهاى ما در مشهد مؤثر واقع گرديد و مشهد به منظور اجراى دستور حضرت امام با نيروهاى انقلاب هماهنگ شد.
علاوه بر افرادى مانند ولايتىها كه مرتب نق مىزدند و معترض بودند، دولت و رژيم نيز بشدت فعال بود تا جلوى اجراى فرمان امام را بگيرد. آنان مىخواستند مردم مانند هميشه به جشن و چراغانى بپردازند و در پى بهرهبردارىهاى سياسى از اين امر بودند و مىخواستند جلوى مبارزهى منفى امام را بگيرند.
منبع: خاطرات آیتالله سید حسن طاهری خرمآبادی ، جلد دوم ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی