فرایند قدرت یابی مریم رجوی در فرقه منافقین

در تاریخ خفت‌بار سازمان مجاهدین خلق، نحوه برکشیدن مریم رجوی بسیار عجیب است. ازدواج غیرمنتظره او با مسعود رجوی، حتی اعضای سازمان را نیز در بهت و حیرت فرو برد. عجیب‌تر اینکه قبل از رسمی شدن این پیوند نامبارک، برخی از اعضای رده بالای سازمان از ارتباط غیرشرعی و غیررسمی مریم و مسعود آگاه بودند. تقریباً 8 سال بعد از وصلت مسعود و مریم رجوی، یعنی در روز 7 شهریور 1372، طبق معمول و به ناگاه اعلام شد كه شورای ملی مقاومت طی اجلاسی در بغداد، مریم رجوی را به‌عنوان رئیس‌جمهوری ایران برگزیده است. كوتاه زمانی بعد مریم برای انجام «مأموریت به خاطر آزادی و حاكمیت ملی و مردمی و در راستای آزادی خلق و میهن» راهی فرانسه شد، هرچند سه سال بعد به عراق بازگشت.
شنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۰:۵۶

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در تاریخ خفت‌بار سازمان مجاهدین خلق، نحوه برکشیدن مریم رجوی بسیار عجیب است. ازدواج غیرمنتظره او با مسعود رجوی، حتی اعضای سازمان را نیز در بهت و حیرت فرو برد. عجیب‌تر اینکه قبل از رسمی شدن این پیوند نامبارک، برخی از اعضای رده بالای سازمان از ارتباط غیرشرعی و غیررسمی مریم و مسعود آگاه بودند. مسعود خدابنده سرتیم حفاظت از مریم و مسعود رجوی می‌گوید: «مسعود رجوی و مریم عضدانلو هیچ‌وقت بصورت رسمی ازدواج نکردند. طلاق مریم عضدانلو از مهدی ابریشمچی هم رسمی و شرعی نبود. من به خاطر کارم (حفاظت) به خاطر دارم که مریم قبل از ازدواج با مسعود از وی حامله بود و برخی هم فهمیده بودند. انتقال مریم به بیمارستان برای کورتاژ توسط برادرِ مسعود رجوی (صالح رجوی) انجام شد و من هم حفاظت را به عهده داشتم.» اینجا بخوانید.

دکتر صفاءالدین تبرائیان در کتاب «خوابگردها (ارتباط سازمان مجاهدین خلق با نهادهای اطلاعاتی و نظامی عراق)» درباره نحوه برکشیدن مریم قجر عضدانلو در سازمان منافقین می‌نویسد:

 

یک تصمیم شوکه‌کننده!

هفته پایانی سال 1363 در تاریخ رو به انحطاط فرقه «مجاهدین» واقعه‌ای رخ داد كه از منظری داغ آنچه یك دهه پیش[1] به وقوع پیوست را تا حدودی به محاق فراموشی سپرد. گویا «مجاهدین» عزمشان را جزم كردند تا هر دهه یك‌بار همگان را شوكه كنند. در 27 اسفند 63 رادیو سازمان خبر ازدواج مسعود رجوی با مریم قجر عضدانلو، همراه با تمجید این «دستاورد عظیم شگرف ایدئولوژیكی و ایثار و از خودگذشتگی» را به سمع و نظر شنوندگان و علاقه‌مندان خود رساند. بسیاری از اعضا و هواداران بهت‌زده سؤال می‌كردند «مگر مریم زن برادر مجاهد مهدی ابریشمچی نیست؟» و در ادامه متحیرانه و كنجكاوانه اظهار می‌كردند «مریم كی از مهدی جداشده[2] و چرا!» بنگاه خبری و رادیوی سازمان آن‌ها را زیاد معطل نگذاشت و به بخشی از پرسش‌های بی‌شمار آنان چنین پاسخ داد كه: «لازمه‌ی فعلیت یافتن و تحقق تمام‌عیار تركیب نوین رهبری ما... یگانگی هرچه بیشتر مریم و مسعود در رأس رهبری سازمان و انقلاب است كه لاجرم زوجیت و محرمیت آن‌ها با یكدیگر را ایجاب می‌كند.»[3]

گفته شده است مریم قجر كه در پاییز 1361 از ایران گریخت، از بدو ورود به پاریس در دفتر رجوی مشغول به كار بوده و عملاً اداره دفتر وی را عهده‌دار و بیشترین نشست‌ها را با رئیس فرقه داشته است.[4] حدود 40 روز پیش از صدور اطلاعیه رسمی سازمان مبنی بر وصلت مریم و مسعود، رجوی در 7 بهمن 1363 مریم قجرعضدانلو (همسر ابریشمچی) را به عنوان هم‌ردیف مسئول اول سازمان معرفی كرد. همین اقدام زمینه‌ساز طلاق تشكیلاتی مریم از مهدی شد. این ارتقاء، یعنی دو هفته قبل از صدور اطلاعیه سازمان مبنی بر جدایی رجوی از فیروزه بنی‌صدر است، كه نشان‌دهنده تصمیم مسبوق به سابقه پیشین رجوی جهت جداسازی مریم از مهدی و وصلت با همسر دوست و همرزم تشكیلاتی‌اش می‌باشد.

مینا ربیعی[5] با اشاره به این‌كه رجوی از اواخر پاییز 1363 به گونه نهان‌روشانه «انقلاب ایدئولوژیك» را طراحی كرد، اظهار می‌دارد: «قبل از این‌كه انقلاب ایدئولوژیك را اعلام كنند، تحت عنوان این‌كه رژیم نفوذی داخل سازمان فرستاده، بچه‌ها را [در منطقه كردستان عراق] خلع سلاح كردند و زندان‌هایشان را آماده كردند... 750 نفر را بازداشت و زندانی كردند... بعد از آن... ترتیب جدایی آقای رجوی و خانم فیروزه بنی‌صدر را دادند و به فاصله كوتاهی بین خانم مریم عضدانلو و آقای مسعود رجوی اعلام ازدواج كردند... كمتر كسی بود كه این خبر را بشنود و با شگفتی برای چند روز به این مسئله فكر نكند... این چه معنایی دارد كه آقایی كه همسرش را دوست دارد، از او جدا بشود و آقای دیگری ـ حتی بدون رعایت مسائل دینی‌اش ـ ... كه باید چهار ماه صبر كنند، شاید این زوجین به هم برگشت كنند... بدون در نظر گرفتن این موارد، ازدواجشان را اعلام كردند.»[6]

فرایند قدرت یابی مریم رجوی در فرقه منافقین

اقدام رجوی، افكار عمومی سازمان را عمیقاً جریحه‌دار كرد. طلاق اجباری دو نفر كه دختر سه‌ساله‌ای نیز داشتند، حتی خشم و اشمئزاز اكثریت مخالفان نظام جمهوری اسلامی را نیز برانگیخت. آنان این اتفاق شگفت‌انگیز، غیرمترقبه و نادر را تلاش در راستای رهبرسازی به منظور سرپوش نهادن بر ناكامی‌های استراتژیك سازمان و فائق آمدن بر تضادهای برآمده اعضاء و بحران‌های درون تشكیلات تلقی كردند. رجوی در تبیین این «تحول عمیق درونی و ارتقاء جدا كیفی و تكاملی» اظهار می‌دارد: «یا باید در قعر چاه ظلمت فنا شوم و مردم ایران از شر خودم و سازمانم رها شوند یا باید تمام‌عیار به نصرتم برخیزید. بله، شقاوت، دزدی، زن‌بارگی و یا تولدی جدید و انفجار رهایی. شاخص این تولد و تولدیافتگانش آن مهدی و این مریم هستند؛ این مریم و آن مهدی كه طاق جدیدی از فنا را بنا كردند. یك روز گفتم كه جای انگشتری‌های مطلقه این‌ها در آرم سازمان است.»[7]


نظر یکی از اعضای جداشده منافقین درباره ازدواج مسعود و مریم

به گفته یكی از جداشدگان فرقه: «جریان این طلاق و ازدواج بعدها نام انقلاب ایدئولوژیك به خود گرفت. واقعاً هم انقلاب بود، انقلاب در سكس و زن‌بازی و توهین به مقام زن و به مقدسات مردم. هضم این حادثه «ناموسی» برای فرهنگ و سنن ایرانیان بسیار سنگین بود. ازدواج‌های مسعود تصویری بد اما واقعی در اذهان هواداران باقی گذاشت. این امر، یعنی ازدواج با زنی كه شوهر دارد بسیار بیشتر از تغییر ایدئولوژی سازمان در سال 54، خطرناك، ماجراجویانه و غیرمسئولانه بود.»[8]

 

ابریشمچی؛ کسی که باید تحقیر می‌شد!

البته یك روی دیگر انتقادات متوجه ابریشمچی بود. پرسش آن بود كه وی چرا و چطور تن به این «ایثار»، «تولد»، «فنا» داده است و به خاطر «رفیق مجاهد»اش، از همسرش و مادر یگانه فرزندش (اشرف) «گذشت» كرده است. به یاد داشته باشیم كه پس از هلاكت خیابانی، كنار كشیدن یعقوبی، و مسئله‌دار شدن برخی افراد قدیمی، ابریشمچی به‌عنوان جدی‌ترین آلترناتیو رجوی، برای او خطری به شمار می‌آمد. برادر «شریف» (نام تشكیلاتی ابریشمچی) البته ذلیل‌تر از آن بود كه از تشكیلات منفك گردد. وی حتی خوارتر از آن بود كه به این بی‌شرافتی اعتراض نماید، لیك به نظر رئیس فرقه لازم بود تحقیر شود تا فاصله رهبری با نزدیك‌ترین افراد بیشتر شود تا مبادا روزی هوای جانشینی به سرشان زند. از طرفی، ضروری بود تا به همگان فهمانده شود كه حتی «ناموس» آنان نیز از آن مسعود است كه ناموس انقلاب به شمار می‌آید. رجوی در تبیین این طلاق و ازدواج، به‌سان یك بنگاه سخن‌پراكنی و توجیه‌گری، آن را «انفجار رهایی و تولید رهبری» برشمرد. به گمان وی، لازمه انفجار، فراهم آوردن خرج مقدماتی است، یعنی «چاشنی كه باید موج انفجار را به خرج اصلی منتقل كند. اینجا طلاق و ازدواج خرج مقدماتی و اولیه این انفجار بود.» البته «مقدمات اولیه» با فداكاری مهدی فراهم آمد تا «چاشنی» كه نزد مسعود بود به «خرج اصلی» كه در اختیار مریم قرار داشت، منتقل گردد، تا به تعبیر رئیس فرقه كه اصلاً حرفه و شغلش «مجاهده» است، این فرآیند به «انفجار رهایی [و] تولید رهبری» بیانجامد.

فرایند قدرت یابی مریم رجوی در فرقه منافقین

ابریشمچی، از اقدام بیشرمانه رجوی با عنوان ازاله چرك و كثافت یاد كرد كه به براق شدن ایدئولوژی انجامید! محمود عطایی، آیه تطهیر در حق اهل‌بیت را تلاوت كرد. محمد حیاتی، حدیث اكمال دین و اتمام نعمت در غدیر خم خواند. محمد سیدی كاشانی، مسعود را در عرش اعلی پنداشت. حسین ابریشمچی (برادر كوچك‌تر مهدی)، آرزو كرد در پیشگاه مریم و مسعود زانو زند و شهادتین به‌جا آورد. محسن (ابوالقاسم) رضایی، جاذبه و دافعه رجوی را چون علی(ع) دانست و اظهار اطمینان كرد مسعود در روز قیامت شفاعتش را بكند.


انتخاب مریم رجوی به‌عنوان رئیس جمهور ایران!

تقریباً 8 سال بعد از وصلت مسعود و مریم رجوی، یعنی در روز 7 شهریور 1372، طبق معمول و به ناگاه اعلام شد كه شورای ملی مقاومت طی اجلاسی در بغداد، مریم رجوی را به‌عنوان رئیس‌جمهوری ایران برگزیده است. جالب آن‌كه رجوی به‌عنوان «رهبر مقاومت ایران» همسرش را «به نمایندگی از طرف اكثریت قاطع مردم ایران» به ریاست جمهوری منصوب كرد و «مهر تابان»اش خواند و 30 مهر را پرواز «سیمرغ رهایی» اعلام كرد. كوتاه زمانی بعد مریم برای انجام «مأموریت به خاطر آزادی و حاكمیت ملی و مردمی و در راستای آزادی خلق و میهن» راهی فرانسه شد، هرچند سه سال بعد به عراق بازگشت.

لازم به ذكر است كه سال‌هاست بلندپایه‌ترین رده‌های تشكیلاتی سازمان به دختران جوان، بی‌تبار و ریشه عقیدتی و پیشینه سیاسی سپرده می‌شود. به باور ابراهیم خدابنده: «رجوی معتقد بود زن‌ها بیشتر و سریع‌تر در معرض القائات ذهنی قرار گرفته و وابسته می‌شوند و لذا به آنان اعتماد بیشتری داشت.» رویكرد و تمایل رجوی در برهه سه ساله حضورش در ایران، از موقع آزادیش از زندان در 1357 تا فرارش به فرانسه در 1360، به زنان بیش از مردان بود. برای وی تسلط بر خانم‌ها به‌مراتب راحت‌تر از سلطه بر آقایان بود، هر چند در بزنگاه‌هایی قوامیت خواهران بر برادران كار دستشان داد. یكی از اعضای سابق ستاد اطلاعات سازمان در تشریح افتضاح عملیات فروغ می‌نویسد: «بی‌لیاقتی تعدادی از فرماندهان زن سازمان كه رجوی و مریم برای تظاهر و خودنمایی آن‌ها را بر سر یگان‌ها و تیپ‌ها گذاشته بودند و عدم آشنایی آن‌ها با مسائل و تاكتیك‌های نظامی و آرایش‌های جنگی، خود از عوامل این شكست بود. تعدادی از این فرماندهان زن مسئولان سیاسی یا پشتیبانی و تداركاتی بودند كه در موضع فرمانده تاكتیكی تیپ‌ها در صحنه می‌جنگیدند.»

رجوی با طرح مسأله رهایی زن و هم‌ردیفی مریم با خود سعی كرد هم به رهبری خود در درون سازمان رسمیت ببخشد و هم خود را فردی دموكرات در مناسبات سازمان جا بزند. در كنار این مسئله، هدف دیگر رجوی در سال 64 بركناری و طرد خطر مردهای باتجربه و سابقه‌دار در مناسبات تشكیلاتی سازمان بود كه چنانچه هم‌ردیف او قرار می‌گرفتند می‌توانستند در مقاطع و سرفصل‌های مختلف و حساس در مقابل او بایستند و زیر بار سیاست‌ها و تصمیمات خودسرانه‌ی او نروند. رجوی می‌دانست زنان حاضر در تشكیلات نمی‌توانند برای او مشكلی جدی ایجاد كنند.

معالجه روحیه اعضا و هواداران «نیم‌سوز» سازمان در خارج از كشور و بازگرداندن اعتماد ازدست‌رفته و افزایش شور و هیجان در میان آن‌ها؛ دیگر، ترمیم و بازسازی چهره سازمان در سطح بین‌المللی؛ همچنین تخریب دیپلماسی جمهوری اسلامی و افشاگری برضد آن، از علل عمده انتقال «مهرتابان» و «سیمرغ رهایی» از بیابان‌های اطراف بغداد به منطقه خوش آب و هوایی در شمال پاریس بود. همراه با مریم قجر، شماری از كادرها و اعضای قدیمی سازمان نیز به فرانسه و دیگر كشورهای اروپایی انتقال داده شدند.

فرایند قدرت یابی مریم رجوی در فرقه منافقین

دستگاه تبلیغاتی منافقین با بوق و كرنا سروصدای زیادی حول تشریف‌فرمایی رئیس‌جمهور برگزیده به اروپا راه انداخت. اعضا و هواداران به خط شدند تا از رئیس‌جمهوری كه بدون شركت در انتخابات و تنها از طرف یك نفر- شوهرش- برای سرزمین ایران بركشیده شده بود، استقبال نمایند. البته اذن دخول و تفرجش پیشاپیش اخذ شده بود.

برای مریم، دوره مابعدالعراق، حداقل برای مدت سه سال، آغاز شده بود. پروژه جذب ایرانیان خارج‌نشین با ریخت و پاش فراوان و با برپایی شوها و كارناوال‌ها، كنسرت‌ها و واریته‌ها، و گردهمایی‌های گزاف و بی‌مصرف، كلید خورد. فرقه‌گرایان، هر كه با آنان همراهی نمی‌كرد حكم با رژیم بودنش را صادر می‌كردند.

با آمدن رئیس‌جمهور دگماتیسم تشكیلاتی به اروپا، آرامش چند ساله ایرانیان مقیم كشورهای اروپایی به هم خورد. وانگهی، فضای اروپا نیز تغییر كرده بود. جدایی عده‌ای از نیروهای سازمان از تشكیلات، افشاگری و بازگویی بلاها و مصیبت‌هایی كه در دخمه‌ها و زندان‌های مخوف مجاهدین در عراق بر سرشان آمده بود، خشم افكار عمومی را برضد رجویان برانگیخت و نقشه‌های آن‌ها در تلطیف جو حاكم را نقش بر آب كرد. درگیری‌های لفظی سازمانیان با جریان‌های سیاسی معارض جمهوری اسلامی در اروپا و آمریكا و مقابله با رسانه‌های دیداری، شنیداری و نوشتاری آن‌ها، آن هم با ادبیات و مدلولات كلامی خشك، خشن و استالینیستی ویژه مجاهدین بار دیگر ثابت كرد امید بستن به این جماعت برای تغییر و رعایت قواعد رقابت سیاسی سالم و دموكراتیك محال است.

رجویان در جذب هواداران نیم‌بند و عناصر مسئله‌دار یا افسرده سیاسی و بریده تشكیلاتی نیز توفیقی كسب نكردند. آنان اعتمادشان را به مجاهدین از دست داده بودند و به سران سازمان به دید ضربه‌زنندگان به روحیه و آرمان‌هایشان می‌نگریستند. رجوی چونان رهبری بود كه به‌مثابه یك قاتل، سال‌های جوانی‌شان را ویران و لحظه‌های شیرین عمرشان را تباه ساخته بود. اعلام ابلهانه جنگ مسلحانه برضد نظام و به مسلخ فرستادن نیروها، فرار از تهران و رها كردن غیرمسئولانه اعضا و هواداران در شهرها، ازدواج مصلحتی با دختر بنی‌صدر، دادن وعده‌های مكرّر پوچ و توخالی مبنی بر سقوط قریب‌الوقوع رژیم در ایران، ازدواج با همسر دوستش، جاسوسی برای عراق و همراهی نظامی با بعثیان عفلقی در مقابله با ایرانیان، به قربانگاه فرستادن چند هزار نفر در ماجراجویی فروغ جاویدان، مشاركت ارتش آزادیبخش در قیام عمومی ملت عراق و سركوب مسلمانان عرب، كرد، تركمن و شیعیان اپوزسیون یك كشور دیگر به نفع هیئت حاكمه فاشیست آن كشور، برخورد ناجوانمردانه با اعضا و كادرهای مستعفی كه مورد آزار، شكنجه، و حتی قتل قرار گرفتند و... همگی به این جو بی‌اعتمادی دامن زد.

منبع: صفاءالدین تبرائیان؛ «خوابگردها (ارتباط سازمان مجاهدین خلق با نهادهای اطلاعاتی و نظامی عراق)»، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1392، صص 48-45 و 108-104

 

پی‌نوشت‌ها:

1- اعلام تغییر ایدئولوژی سازمان از «اسلام» به «ماركسیسم» و آشكار ساختن این ارتداد عقیدتی كه پس از سلطه و غلبه مسلحانه ماركسیست‌ها بر تفكر مبتنی بر «آمیزه ماتریالیسم و مذهب» تشكیلاتی، به قتل شماری از اسلامگرایان ایستاده بر اصول و مواضع دینی‌شان در سازمان انجامید.

2- سازمان تاریخ طلاق مریم قجر عضدانلو از همسرش مهدی ابریشمچی را 25 اسفند 1363 اعلام كرد، یعنی حدود یك ماه پس از صدور اطلاعیه سازمان مبنی بر جدایی مسعود رجوی از فیروزه بنی‌صدر.

3- مجاهد، ش241، ص25. در اطلاعیه سازمان، برای این‌كه عده‌ای «هوس» این قبیل «تجانس‌های توحیدی» تشكیلاتی به سرشان نزند، تأكید دارد این اقدام استثنایی تنها منحصر به مسعود و مریم است. «چنین یگانگی تشكیلاتی و خانوادگی البته فقط و فقط در رأس رهبری سازمان موضوعیت دارد و لذا مطلقاً در هیچ نقطه دیگر سلسله‌مراتب سازمان قابل الگوبرداری نبوده و نیست.»

4- پس از طلاق «مریم» از «مهدی» و ازدواج با «مسعود»، ریاست دفتر رجوی را شهرزاد صدر حاج‌سیدجوادی، همسر محمود قجر عضدانلو (برادر مریم) عهده‌دار شد.

5- خواهر اشرف ربیعی (همسر اول رجوی) و زن پرویز یعقوبی. پرویز یعقوبی از كادرهای قدیمی و باسابقه سازمان (و باجناق رجوی از طریق همسر اول) همراه مینا ربیعی، مدت‌هاست از فرقه رجوی جدا شدند.

6- نشست فرانكفورت. میزگرد 9 دسامبر 1994[م/ 18 آذر 1373ش] در دانشگاه فرانكفورت [آلمان]. [چاپ سوئد]، بی‌نا، بی‌تا.

7- مجاهد، ش253 (پنج‌شنبه 6 تیر 1364). حق با رجوی است، واقعاً آرم سازمان نماد این عمل زشت، موهن، ساختارشكنانه و به تعبیر برخی اعضای جداشده این بی‌ناموسی را كم دارد.

8- هادی شمس حائری، بن‌بست انحراف. تهران، كیهان، 1373، ص21.

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات