به روایت یکی از بازماندگان انفجار دفتر نخست‌وزیری:

روایتی از لحظه انفجار بمب در 8 شهریور 60/ جزئیاتی از جلسه شورای امنیت کشور در دفتر نخست‌وزیری

... همان‌طور که قضیه را شرح مى‌دادم یک مرتبه احساسى در من به‌وجود آمد که ناخودآگاه ایستادم. سرم هم مى‌سوخت و چشمم نیز بسته بود، دست که به سرم بردم متوجه شدم آتش از روى موهایم بالا مى‌رود، بعد که چشمم را کمى باز کردم دیدم که سالن پر از دود غلیظ قهوه‌اى رنگ است.
تاریخ انتشار: ۱۳:۱۹ - ۰۸ شهريور ۱۴۰۱ - 2022August 30
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ارسال نظر
تازه های کتاب