پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ رژیم پهلوی همچنان كه برای مشاركت سیاسی عموم مردم ارزشی قائل نبود، به حقوق سیاسی زنان هم بیاعتنا بود و به همین سبب مشاركت سیاسی تودهی زنان، هیچگاه در دوران پهلوی تحقق نیافت. با این حال، رژیم پهلوی تلاش داشت تا با اتخاذ برخی سیاستهای تبلیغاتی نه تنها خود را به حقوق سیاسیـ اجتماعی زنان متعهد نشان دهد، بلكه چنین ادعا نماید كه با وجود مشكلات و مخالفتها، در تلاش است تا گامهای بلندی را برای تحقق حقوق سیاسیـ اجتماعی زنان بردارد.
فرد هالیدی كه در سالهای آخر رژیم پهلوی تحقیقات جامعی را دربارهی وضعیت ایران انجام داده است، معتقد به این دیدگاه بود. وی در تحقیق خود مینویسد: «دولت ایران خود را به صورت قهرمان حقوق زنان جلوه داده است؛ ولی مانند اصلاحات ارضی و اتحادیهی كارگری فرمایشی، در این مورد نیز هدف، آن بوده است كه تغییراتی در جامعهی ایران برای تسهیل كار دولت به وجود آورند و از ظهور جنبشهای مستقل از دولت كه میتوانند درخواستهای حاد و جدی داشته باشند، جلوگیری كنند.»[1]
با پیروزی انقلاب اسلامی، دیدگاه جدیدی دربارهی حقوق سیاسی زنان مطرح گردید. دیدگاهی كه در عین رعایت موازین اسلامی، امكان مشاركت زنان را در سیاست به شكلی گسترده امكانپذیر میساخت. در این دیدگاه جدید، رهبر انقلاب اسلامی ایران، نقشی كلیدی و اساسی برعهده داشت. تأكیدات و توصیههای مكرر ایشان پیش از انقلاب مبنی بر حضور زنان در تظاهراتها و همچنین تأكیدات ایشان بر شركت زنان در رأیگیریها و انتخابات پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نشاندهندهی اعتقاد واقعی ایشان به حقوق سیاسی و اجتماعی زنان بود. در واقع برای تحقق واقعی نظام جمهوری و در عین حال اسلامی، حضور گستردهی زنان گریزناپذیر بود و تحقق این امر نشانگر دیدگاه حقیقی نظام جمهوری اسلامی دربارهی مشاركت سیاسی زنان بود.
از سوی دیگر، نظریهی «امامخمینی (ره)» دربارهی حقوق سیاسی زنان، در مقام یكی از فقهای برجسته و مجتهدان طراز اول، فصلالخطاب دیگر علما قرار گرفت و در نظریات دینی مطرح شده پس از انقلاب، حقوق سیاسی زنان به رسمیت شناخته شد و تفكر سیاسی و حضور در مسائل جمعی همانگونه كه بهرهی مردان است بهرهی زنان نیز دانسته شد.[2]
مشاركت سیاسی شاخصهای مختلفی دارد كه مهمترین آنها عبارتاند از: حق رأی و امكان احراز مناصب و پستهای سیاسی. پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، در زمینهی حق رأی، برخلاف اعطای ظاهری حق رأی، چندان نقطهی برجسته و كارنامهی قابل قبولی را نمیتوان دید و علناً زنان نیز همانند بیشتر مردان، هیچگاه از حق رأی برای مشاركت فعال و مؤثر در صحنهی سیاسی جامعه، برخوردار نگردیدند. هنگامی كه در عرصهی همگانی، امكان مشاركت عملی در سیاست از زنان سلب گردد، طبیعی است كه به شاخص دوم یعنی حضور زنان در پستهای سیاسی نیز نمیتوان چندان خوشبین بود و همینگونه نیز هست. در واقع در دورهی پهلوی، زنان به برخی از مناصب و پستهای سیاسی دست پیدا نمودند كه بالاترین آنها نیز مقام نایبالسلطنگی بود كه فرح، این مقام را از آن خویش ساخته بود. غیر از این مقام برخی از پستهای سیاسی دیگر از قبیل نمایندگی مجلس، نمایندگی سنا و حتی در سالهای آخر، پست وزارت، به عرصهی حضور زنان تبدیل گشته بود؛ اما بیشتر این زنان به دلیل وابستگی به دربار و مقامات عالیرتبهی كشور، به این پستها نایل گردیده بودند و كمتر به دلیل شایستگی و تواناییهای خود، به این مقامات دست مییافتند. شاخصترین اینگونه زنان، اشرف پهلوی بود كه به دلیل وابستگی به شاه، همواره عرصههای نسبتاً گستردهای از حوزههای مختلف اجتماعی و اقتصادی و نیز سیاسی را در اختیار خود میگرفت. این گروه از زنان، عملاً چنان حصار تنگی را ایجاد مینمودند كه برخی از افراد و همچنین مؤسسات و تشكلهایی كه در آرزوی رهایی زن و توجه به حقوق زنان بودند، ناگزیر میشدند برای ادامهی فعالیت، به نوعی در چتر حمایت و اطاعت اینگونه زنان و مجموعههای زیر نظارت آنها و بهویژه اشرف پهلوی درآیند.
این امر باعث میشد كه برخلاف اهداف مثبت و خیرخواهانهی بیشتر این افراد و مؤسسات، بهتدریج آنان نیز قربانی سوابق ذهنی اینگونه زنان و سیاهكاریها و تباهكاریهای آنان گردند.[3] در حقیقت حضور معدود اینگونه زنان را در برخی از مناصب و مقامهای سیاسی جامعه، به هیچ وجه نمیتوان آنگونه كه رژیم خود تبلیغ مینمود، و برخی از زنان نیز به آن باور داشتند،[4] نشانهای مبنی بر اعطای حقوق سیاسی به زنان محسوب نمود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هر دوی این شاخصها، رشد داشتهاند. اما رشد آنها، متناسب با یكدیگر نبوده است و تقریباً میتوان گفت كه كاملاً همسطح رشد نیافتهاند. در مشاركت تودهای و رأیگیریها رشد قابل ملاحظهای مشاهده میگردد، در حالی كه در پستها و سمتهای سیاسی، روند رشد، بسیار كند و بطئی بوده است.
در زمینهی مشاركت انتخاباتی و حق رأی، اصولاً جنسیت یكی از عوامل مؤثر است. غالباً مردان تمایل بیشتری برای حضور در صحنههای سیاسی و بهویژه در انتخابات از خود نشان میدهند و مطالعات انجام شده نشانگر این است كه در برخی از جوامع درصد شركتكنندگان مرد تقریباً به دو برابر زنان میرسد.[5] با این حال، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زنان تقریباً پا به پای مردان، در صحنهی رأیگیریهای مختلف حاضر شدند و همواره مشاركت فعال و مؤثری را در انتخاباتهای مختلف داشتهاند. كه فارغ از حضور آنان در رأیگیریهای سالهای اولیهی انقلاب، حضور پرشور و گستردهی آنان در انتخابات هفتمین دورهی ریاست جمهوری و اولین دورهی شوراهای شهر و روستا و همچنین ششمین دورهی مجلس شورای اسلامی، كاملاً محسوس و در مواقعی حتی از مردان نیز برجستهتر بوده است. به همین سبب هم چنانكه برخی اظهار داشتهاند، میتوان گفت كه در زمینهی حق رأی و مشاركت انتخاباتی، هیچگونه محدودیتی برای زنان وجود ندارد.[6]
در زمینهی حضور زنان در مناصب و پستهای سیاسی جامعه باید به نكتهای مهم توجه داشت و آن اینكه، پس از پیروزی انقلاب، هر چند زنان به دلایل مختلف از جمله فقدان تخصص و تجربهی سیاسی لازم در پستهای سیاسی و مدیریتی جامعه كمتر حضور داشتهاند؛ اما بهتدریج راههای لازم برای حضور آنان در عرصههای مدیریتی گشوده شده است و زنان میتوانند با اثبات تواناییهای خود و كسب تجربههای عملی لازم سیر پیشرفت را برای احراز مقامات عالیتر طی نمایند و در این راه عموم زنان میتوانند، بهتدریج و با تكیه بر تواناییهای خود، در عرصههای مدیریتی حضور جدیتر و گستردهتری داشته باشند.
نكتهی مهم دیگر، در اینباره، تحول فرهنگی است كه در زمینهی مشاركت سیاسی زنان، صورت گرفته است. پیش از انقلاب، حضور زنان در عرصههای سیاسی محدود به وابستگان رژیم و كسانی بود كه دیدگاهها و نگرشهای رژیم را پذیرفته بودند و با توجه به عدم تقید رژیم به تعالیم اسلام، اصولاً عموم مردم چندان نظر خوشی به حضور زنان در عرصههای سیاسی نداشتند و خود زنان نیز به دلیل اعتقادات دینی از حضور در چنین عرصههایی (به فرض عدم ممانعت رژیم) خودداری میكردند؛ اما پس از پیروزی انقلاب، ماهیت دینی و مذهبی حكومت موجب گردید تا زنان با حفظ باورها و ارزشهای دینی خود در عرصهی سیاسی نیز، حضوری جدی داشته باشند و نه تنها خود آنان مانعی از این حیث احساس نمینمودند، بلكه عموم مردم نیز دیگر دیدگاه بدبینانهی سابق را دربارهی حضور سیاسی زنان نداشتند. به همین سبب در انتخابات شوراها در بسیاری از موارد زنان حتی از مردان پیشی گرفتند كه این امر نه تنها از نظر بلوغ و رشد سیاسی زنان قابل توجه است، بلكه از حیث تحول فرهنگی مذكور نیز قابل تعمق و تأمل میباشد؛ در نتیجه به نظر میرسد كه با روند موجود و كسب تخصصهای بیشتر و همچنین كسب تجربههای عملی سیاسی و مدیریتی در آینده روند حضور زنان در مناصب سیاسی بیش از پیش، فزونی گیرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نه تنها مانع جدی در برابر مشاركت سیاسی زنان ایجاد نگردیده است، بلكه بهتدریج برخی از گرهها و مشكلات نیز برطرف شدهاند؛ بهگونهای كه حتی برخی از منتقدان حقوق زن در ایران نیز، با دید مثبت به این موضوع نگریستهاند. از جمله یكی از این منتقدان در پاسخ به این پرسش كه «آیا زنان در جامعه عقب نرفتهاند و آیا یك نهضت بیداری زنان، در ایران شكل گرفته است؟» میگوید: «اگر از حق نگذریم این بیداری را انقلاب به وجود آورد. وقتی از من میپرسند چقدر به موقعیت زنان ایرانی درآینده امیدواری؟ میگویم: خیلی.»[7]
پینوشتها:
1- هالیدی، فرد، دیكتاتوری و توسعهی سرمایهداری در ایران، ترجمهی فضلالله نیك آیین، تهران، امیركبیر، 1358، ص 26.
2- جوادی آملی، عبدالله(آیتالله)، زن در آیینهی جلال و جمال، نشر فرهنگ رجا، 1374، ص 294.
3- رضا علیجانی، «نهضت بیداری زنان در ایران»، ایران فردا، ش 41، ص 11.
4- به عنوان مثال فرح گاهی ادعا میكرد حقوقی كه وی به عنوان یك زن از آنها برخوردار است نشان میدهد كه زنان ایران به تساوی مطلوب با مردان رسیدهاند.
5- حجتالله ایوبی، مشاركت انتخاباتی، علل و انگیزهها، صص 203 ـ 204
6- مهرانگیز كار، «مشاركت سیاسی زنان واقعیت یا خیال»، زنان، ش 47، مهر 77، ص 12.
7- ایران فردا، ش 41، فروردین 77، اسفند 76، ص 25