اسنادی از خدمات سازمان مجاهدین خلق به صدام در جنگ با ایران

گفتگوی محرمانه سران سازمان با دستگاه امنیتی صدام

عکس لید
در روزهای پر التهاب جنگ ایران و عراق، دامنه‌ ارتباطات بین حزب بعث عراق به رهبری صدام حسین و سازمان مجاهدین خلق ایران به سرکردگی مسعود رجوی روز به روز بیشتر می‌شد. اسناد باقی‌مانده از آن روزها حکایت از نشست اعضای دستگاه اطلاعاتی عراق با ابریشمچی عضو سازمان مجاهدین خلق ایران دارد. در این نشست که در ۷ مرداد ۱۳۶۵ برگزار شد، بر لزوم تامین نیازهای سازمان (پادگان و رادیو) از جانب دولت عراق تاکید شد.
پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۰

پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در روزهای پر التهاب جنگ ایران و عراق، دامنه‌ ارتباطات بین حزب بعث عراق به رهبری صدام حسین و سازمان مجاهدین خلق ایران به سرکردگی مسعود رجوی روز به روز بیشتر می‌شد. اسناد باقی‌مانده از آن روزها حکایت از نشست اعضای دستگاه اطلاعاتی عراق با ابریشمچی عضو سازمان مجاهدین خلق ایران دارد. در این نشست که در ۷ مرداد ۱۳۶۵ برگزار شد، بر لزوم تامین نیازهای سازمان (پادگان و رادیو) از جانب دولت عراق تاکید شد. همچنین مذاکراتی پیرامون تحولات سیاسی داخل ایران صورت گرفت که شرح آن از این قرار است:

ابریشمچی: سازمان به دلیل کمبود جا در عراق در مضیقه به سر می‌برد. به طوری که از پذیرفتن نیروهای جدید در داخل سازمان معذوریم و حتی دربعضی اتاق‌ها هفت تا ده نفر می‌خوابند و وقتی به برادر مسعود می‌گوییم ساختمان جدید نیاز داریم به مرز اشاره می‌کند و می‌گوید به آنجا بروید ما آن‌جا پادگان نداریم. ما افراد زیادی را در خارج از ایران داریم که می‌خواهند جذب سازمان شوند و شما می‌بینید ما مشتری دائم ایرفرانس شده‌ایم و مشخص است این افراد می‌آیند عراق که به جبه‌های جنگ علیه ایران بروند. فصل تابستان نزدیک است تردد در شهرها و روستاهای نزدیک مرز راحت‌تر است. اگر یکی از پادگان‌ها آماده شود و ما در آن مستقر شویم، شرایط خیلی بهتر می‌شود حتی اگر این پادگان در نزدیکی کرکوک باشد. امکانات تبلیغاتی مثل سلاح سنگین است و ما امکانات تبلیغاتی متوسطی نداریم که بسادگی بتوانیم ارتش و روستاها را تحت نفوذ بگیریم. دیدید که رژیم ایران شورای نظامی خود را به روستاها منتقل کرده است. ما برای سلب قدرت « بسیج » نیاز به رادیو با موج متوسط داریم. ترس ما این است که سرعتمان متناسب با سرعت خمینی نباشد. محسن رضایی راه افتاده در شهرهای بزرگ و کوچک و مانند ملاها سخنرانی می‌کند و البته سخنرانی وی از رادیو پخش می‌شود. البته جنگ با خمینی وجه سیاسی‌اش بر وجه نظامی‌اش تقدم دارد. ما باید با اندیشه و روان مردم کار داشته باشیم.

اطلاعات عراق:

آیا شما سخنان خمینی که به مناسبت سال نو ایرانی انجام شد را شنیدید. او در سخنرانی خود به مخالفان اشاره داشت. او به انواع اختلاف‌های داخلی در رژیم اشاره کرد. اشاره ای هم به مخالفین کرد. من متوجه نشدم آیا منظورشان از «معارضه»، گروه‌ها و احزاب داخل ایران بوده یا شما ( مجاهدین خلق ) هستید؟ هر چند او شما را منافقین می‌خواند.

ابریشمچی:

من فکر می‌کنم خمینی، اسم منافق را از روی هر کسی بردارد جز ما مجاهدین خلق. وقتی شاه سرکار بود همه با ما سرسازش داشتند و رهبری سازمان را قبول کردند الا خمینی. و او بود که در مقابل ما ایستاد. ومن فکر می‌کنم خمینی کشته شدن به دست ما را به زنده بودن به این که به سازمان چیزی جز منافق بگوید ترجیح می‌دهد.

اطلاعات عراق:

اینکه یک عالم دینی بیاید و همه‌ی مردم را این‌طور جمع کند و نقش رهبری را اینگونه ایفا کند و راه خود را طی کند، خیلی عجیب است. الان هیچ مرد دینی نمی‌تواند این کار را بکند.

ابریشمچی:

حساسیت‌های ما در مورد مسائل مالی و آنچه در مورد امور اداری و رادیو هست ، همه در مورد ارتباط فی مابین ما و مردم و خمینی است و نه چیز دیگر. بنابراین وقتی که من به مسئله جنگ فکر می‌کنم و این که خمینی پایه و اساس کارش را بنابر تحلیل خودتان دوباره روی بسیج نیرو و جنگ امواج قرار داده، احساس می‌کنم دقیقاً جنگ ما و جنگ شما با خمینی در یک نقطه مشترک به هم می‌رسد و آن ذهن بیدار مردم ایران است. هر قدر مجاهدین بتوانند با مردم حرف بزنند باعث خواهند شد ضربه تخمینی کاهش یابد به خصوص وقتی که در عراق هستیم قدرت ما برای تبلیغ مستقیماً به نفع صلح بدون واسطه باعث افت بسیج می‌شود. چون ما توی عراق هستیم ودیگر مرزی بین ما و شما نیست. مردم ایران دیگر نمی‌توانند به طور مجزا به مسئله جنگ و صلح و آزادی و خمینی فکر کنند. من معتقدم در مبارزه علیه خمینی همه امکانات را باید بسیج کنیم، هم شما و هم ما. هیچ امکان استفاده نشده‌ای نباید باقی بماند و از نظر ما رادیو برای مجاهدین یک امکان بسیار خوب برای جذب نیروهای بدنه نظام خمینی می‌باشد که الان بدون استفاده مانده. توی این رابطه هم من احساس می‌کنم باید تا آخر راه را رفت و مسئله رادیو حل شود. مسئله حرف زدن ما با مردم غیر قابل صرف‌نظر کردن است. رژیم همه‌ی قدرت حمله و دفاع خود را بسیج کرده است ولی ما طبعاً همه امکانات را استفاده نکردیم. بنابراین من از آنجا که فی‌الواقع اعتقاد دارم هر فردی که به سمت مجاهدین از ایران بیاید به سمت عراق،‌ جلوی کشته شدن ۱۰ عراقی تا ۱۰۰ عراقی را می‌گیرد، از شما می‌خواهم که در این رابطه نهایت توجه خود را بذل کنید واگر نیازمند توضیحات بیشتری هستید برادر مسعود آماده است که بیاید و صحبت کند.

اطلاعات عراق:

در مورد صحبت‌های شما مایلم چند نکته رابه منظور آگاهی‌تان توضیح دهم. نکته اول ، همه دوستانی که در اینجا مشغول کار هستند در رابطه با سازمان و ایران می‌باشند. یعنی ۱۰۰ درصد کارما ۶۰ درصد برای سازمان و ۴۰ درصد برضد رژیم ایران می‌باشد.  این ناشی از اعتقاد راسخ به کار مشترک است، تا زمانی که دشمن ما یکی است. از طرفی دوست ندارم که به ما در مورد کار تذکر داده شود. ما آمادگی داریم تا پاسخگوی تمامی درخواست‌های سازمان باشیم. در مورد پادگان‌ها،‌برخی از پادگانها در مناطقی هستند که نیازمند تصمیم‌گیری هستند. در روزهای آینده همه پادگان‌ها و یا برخی از آن‌ها در اختیار شما قرار می‌گیرد. در مورد موضع رادیو تلویزیون توافق حاصل شد. شما در ارائه موضوعی بر ضد خمینی و رژیم او از طریق رادیو به مردم آزاد هستید. رادیو از فردا در اختیار شما قرار می‌گیرد. در مورد تلویزیون هم برابر ضوابط رادیو آمادگی آن را داریم گه پس از نشست سیاسی با شخصیت‌های دولتی با توجه به موافقت به عمل آمده، اقدام مقتضی به عمل آید. موضوع «خلیج فارس» و «خلیج عربی» و موضع‌گیری درباره کشورهای موافق و مخالف بر مبنای توافق و تصمیمات متخذه اقدام می‌شود.

ابریشمچی:

تشکر می‌کنم.

اطلاعات عراق:

اگر می‌خواهید باعث آزار و اذیت ما شوید تشکر کنید. چون ما با شما یک هدف استراتژیک داریم.

ابریشمچی:

من می‌توانم ادعا کنم هیچ‌کس در دنیا مانند مجاهدین حزب بعث عراق را نمی‌شناسد.

اطلاعات عراق:

من دیشب خواب مجاهدین را دیدم. ما حتی در خواب هم دنبال حل کارهای شما هستیم.

ابریشمچی:

مسئله‌ای که در مورد نشست مسعود و استاد طارق گفتید عالی است که در آن نشست تمامی مشکلات حل شود. ما در مسئله جنگ کنار شما هستیم. ما باید نمایندگان افکار غلط را معرفی کنیم. تا تفاوت کلمه صلح از زبان رجوی با دیگران مشخص شود. چرا باید بازرگان در تهران باشد و ما در عراق؟ مردم عادی روشنفکر نیستند تا با آن‌ها در مورد تئوری صحبت کنیم. بایستی با مردم صحبت کرد و اگر صحبت کنیم ذهن‌ آن‌ها آماده می‌شود تا بیایند و بپذیرند. پیوستن به ما را و همه چیز را تحمل کنند. مسعود آمده است به عراق. هیچ ایرانی قادر به پذیرفتن آن نبود. این شهامت مسعود را نشان می‌دهد که به عراق بیاید.

نک: تبرائیان، صفاءالدین ( ۱۳۹۲) خوابگردها، تهران، نشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

 

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات