۲۱ شهریور | سال‌روز درگذشت شیخ شهاب‌الدین اشراقی

حجاب چگونه در ادارات اجرا شد؟

عکس لید
مرحوم اشراقی علت اصرار برخی از زنهای مسلمان به رعایت‌نکردن حجاب را ناشی از نحوه‌ی تعلیمات و آموزش می‌دانست و معتقد بود که این تعلیمات باعث شده تا زنها فکر کنند که حجاب، مانع آنها می‌شود از این رو ایشان بر این باور بود که باید در این زمینه فرهنگ سازی صورت گیرد.
چهارشنبه ۲۱ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۰
پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ شیخ شهاب‌الدین اشراقی متولد ۱۳۰۴ بود و از سال ۱۳۳۱ به عنوان داماد بزرگ امام خمینی (ره) در جمع یاران ایشان نقش آفرینی می‌کرد. با تبعید امام و فرزند ارشد ایشان آقامصطفی به ترکیه و سپس نجف، مسوولیت دفتر امام(ره) در قم و رسیدگی به امور طلاب و نیز حمایتهای مادی و معنوی از خانواده‌های زندانیان سیاسی بعهده‌ی مرحوم اشراقی قرار گرفت. با توجه به نفوذ ایشان در حوزه علمیه قم، ساواک تصمیم به دستگیری و تبعید ایشان از قم گرفت. وی در سال ١٣۴۴، به مدت پنج سال به همدان تبعید شد. با پایان دوران پنج ساله‌ی تبعیدشان و بازگشت به قم به مبارزه با رژیم پهلوی ادامه داد و پس از تبعید مرحوم آیت الله پسندیده مجدداً مسئولیت دفتر حضرت امام خمینی (ره) در قم به عهده‌ی ایشان سپرده شد. مرحوم اشراقی که فردی معتمد نزد امام بود پس از پیروزی انقلاب مسئولیت‌های حساس و متعددی را در اختیار داشت که بخشی از آنها عبارتند از: نماینده ویژه امام برای بررسی غائله کردستان، نماینده ویژه امام برای بررسی غائله بندر ترکمن، نماینده ویژه امام در وزارت نفت، نماینده ویژه امام برای بررسی مسائل پیش آمده در دادگستری، نماینده ویژه امام برای بررسی غائله‌ی حزب خلق مسلمان، نماینده امام در خصوص پاکسازی آرم و نماد شاهنشاهی در کشور، نماینده امام در خصوص رسیدگی به وضعیت جنگ‌زدگان، معاودین عراقی و دیگر مسائل مربوط به حیطه کار هلال احمر در سراسر کشور، نماینده امام در خصوص رسیدگی به وضعیت بازماندگان کودتای نوژه، عضو هیئت سه نفره حل اختلاف قوا.
حجاب چگونه در ادارات اجرا شد؟
یکی از مسئولیت‌های مهم مرحوم اشراقی اجرای قانون حجاب در ادارات و سازمان‌های دولتی بود که به مناسبت سالگرد وفات ایشان، مروری بر خاطرات اطرافیان ایشان بر نحوه اعمال و اجرای این قانون در اسفند ۱۳۵۷ خواهیم داشت که در کتاب دوجلدی «زندگی نامه آیت الله شهاب الدین اشراقی» تحت اشراف فرزند ایشان منتشر شده می‌پردازیم:
زمزمه‌های اجباری شدن حجاب، اولین بار در اسفند ۱۳۵۷ مطرح شد و از همان زمان نیز با مخالفت بخشی از زنان رو به رو شد. روزنامه اطلاعات در شماره ۱۹ اسفند ۱۳۵۷ درباره تظاهرات مخالفان حجاب چنین خبری را منتشر کرد:

امروز عده زیادی از مردم که بیشتر آنان را زنان تشکیل می‌دادند، در محوطه دادگستری تجمع کردند تا نظر خود را درباره حجاب اعلام کنند. گروهی از افراد که مخالف تحصن بودند قصد داشتند به داخل دادگستری بروند که پاسداران انقلاب مانع آن شدند. روز پنجشنبه گروهی از زنان تظاهرکننده برای اعلام نظر خود در مورد حجاب، به طرف دادگستری به راه افتادند. در میان راه، گروهی از مخالفین با توسل به خشونت راه را بر آنان بستند که با دخالت ماموران کمیته، این برخورد پایان یافت و زنان به طرف ساختمان نخست وزیری رفتند. روز جمعه زنان در دانشگاه تهران گرد آمدند تا نظر خود را در مورد حجاب اعلام کنند ولی علیرغم تأکید کمیته‌ی امام مبنی بر عدم ایجاد مزاحمت برای بانوان، عده‌ای در صدد پراکنده کردن تظاهر کنندگان برآمدند. در پی اعلام خبر مربوط به حجاب زنان و اعتراض و اظهارنظرهای گروه‌های مخالف و موافق و برخورد نامناسب با آنها آیت الله العظمی خمینی، اطلاعیه ای بدین شرح صادر کردند: براساس خبرهای رسیده، گروهی جنایتکار و خیانت پیشه تحت عنوان کمیته، مزاحم بانوان محترم شده و به ایشان توهین میکنند مأمورین کمیته موظفند با کمال دقت مراقب باشند و چنین اعمالی را با نهایت شدت جلوگیری کنند. عاملین چنین اعمالی سریعاً و به شدت مجازات خواهند شد.

نقش مرحوم اشراقی در اجرای قانون رعایت حجاب در ادارات پس از انقلاب
مهندس هاشم ربانی که در این ایام ناظر اعمال بخشنامه برقراری حجاب در ادارات از سوی آیت الله اشراقی بوده است خاطرات خود را در این مورد چنین بیان میکند:

وقتی بخشنامه‌ی برقراری حجاب در ادارات صادر شد، اجرای آن بر عهده‌ی هیئت پاکسازی و نظارت بر سالم سازی ادارات واگذار گردید در آن بخشنامه گفته شده بود که خانمها موظفند حجاب (چادر) سرشان کنند حرفی درباره‌ی یونیفورم نبود، یعنی با روسری شروع شد اما هنوز رؤسا جدی نمیگرفتند ولی تا ما وارد اداره ای می‌شدیم هر خانمی که رعایت نکرده بود یک دستمالی سرش میکرد آقای اشراقی می‌گفتند: خوبه همین که دارند حرمت را رعایت میکنند کافیه. کم کم که قانون شد، می‌آیند در حدود قانون. در بعضی ادارات ، هنوز برایشان حجاب جا نیفتاده بود. آقای اشراقی برایشان توضیح میداد که حجاب به نفع نظام است و بیشتر از آن به نفع خودتان است. حرمت یک خانم با حجاب حفظ می‌شود و برای خانمها جلسات سخنرانی میگذاشت. یادم می‌آید که اولین یونیفورمی هم که مطرح شد در وزارت نیرو بود آقای عباسپور که بعدها به شهادت رسیدند به عنوان وزیر درخواست برگزاری یک جلسه ای کردند. رفتیم طبقه‌ی آخر وزارتخانه سالن بزرگی بود و آقای اشراقی در آنجا برای خانمهای وزارتخانه درباره‌ی جایگاه زن و ارزش او در اسلام و اجتماع به عنوان مرکز کانون خانواده، صحبت کردند. همان جا یکی از خانمها بلند شد و گفت ما به گفته‌های شما اعتراضی نداریم ولی فکر نمی کنید این روسریها با این لباسهایی که ما داریم همخوانی ندارند؟

آقای اشراقی پرسید منظورتان چیست؟ همان خانم جواب دادند، یک یونیفورم به ما بدهید با این روسری ها بپوشیم ما که پول نداریم یونیفورم بخریم. آقای اشراقی همانجا به آقای عباسپور گفتند شما به هزینه‌ی وزارت نیرو برای هر کدام از خانمها یک روپوش تهیه کنید دلم میخواهد وزارت نیرو در این امر پیش قدم باشد و همین را برای جاهای دیگر الگو کنیم. طرح مانتو در ادارات از همین جا شروع شد و آقای عباسپور هم موضوع را به اجرا درآورد؛ چون وقتی ما مجدداً رفتیم وزارت نیرو دیدیم که همه‌ی خانمها روپوش طوسی و روسری بلند پوشیده اند.

در آن زمان آقای علیرضا نوبری از طرف آقای بنی صدر به ریاست بانک مرکزی منصوب شده بودند چون ما میخواستیم گزارشاتی از وضعیت پولی مملکت را به امام بدهیم و از طرفی چون آقای نوبری ظاهر بچه مسلمانی نداشت – تحصیل کرده کانادا و تازه به ایران آمده بود - روی ایشان هم حساسیت بود تا مبادا نظام پولی کشور آسیب ببیند. به همین خاطر بانک مرکزی زیاد میرفتیم در همان روزی که به بانک مرکزی رفتیم دیدیم که اکثر خانمها بی حجاب هستند. بعضی با دیدن ما روسری سر کردند و بعضی دیگر بی تفاوت ماندند که آقای اشراقی تذکری به آنها دادند. فردای آن روز قرار بود ما دوباره به بانک مرکزی برویم شب همان روز هم شاپور بختیار که در فرانسه زندگی می‌کرد، اعلام کرده بود که همه‌ی خانمها در اعتراض به برنامه‌ی حجاب، با لباس مشکی همان روز هم در ساعت ۴ بعداز ظهر در خیابان پاستور در اداره حاضر شوند و عصر همان روز هم در جلوی نخست وزیری تجمع کنند.

صبح فردا که ما به بانک مرکزی رفتیم به اولین اطاقی که وارد شدیم، ۵ یا ۶ خانم بی حجاب سیاه پوش نشسته بودند چون ما اطلاع نمیدادیم و برای بازدید میرفتیم آنها غافلگیر شده بودند. حاجی آقا از اولین خانم پرسید:«خواهر شما چرا مشکی پوشیده اید؟» مخاطب آقای اشراقی هول شد و گفت به حضرت عباس زن عمویم فوت کرده. آقای اشراقی از دومی پرسید جواب شنید که یک ماه پیش خاله ام فوت کرده هنوز چهلمش نشده بعضی ها هم سکوت کردند ولی یکی از خانمهای جوان نپذیرفت و خودش را به راهرو رساند و گفت حاجی آقا من حرف دارم.

 آن زمان آقای بنی صدر مقاله ای درباره‌ی حجاب نوشته بودند و در آن مقاله درباره‌ی تشعشعاتی اشاره کرده بودند که از موی خانمها بیرون می‌آید. آن خانم جوان هم ظاهراً به حجاب اعتقادی نداشت. همراه ما هم فرد متدینی به نام فضلی نژاد بود که نمایندگی آقای بنی صدر را بر عهده داشت؛ بالاخره بحث طول کشید و حدود دویست نفری در راهرو بانک مرکزی جمع شدند. بعد از کلی صحبت آن خانم گفت من متقاعد نشدم. آقای اشراقی هم گفت متقاعد شوی یا نشوی این قانون است و ما ابلاغیه اش را زده ایم شما هم میخواهید اینجا شاغل باشید و در نظام جمهوری اسلامی کار کنید، باید ضوابط را رعایت کنید. متقاعد نشدنت هم بستگی به اعتقاداتت دارد. میتوانی مطالعه کنی.

فردای آن روز که دوباره وارد بانک مرکزی شدیم، یک آقایی جلوی ما را گرفت و گفت: فکر نمیکردم این قدر بی معرفت باشید. پرسیدیم چه شده؟ جواب داد دیروز خواهر من با شما بحث کرده و شما ناراحت شدید و دستور دادید خواهر مرا گرفته اند و برده اند زندان. دیشب شوهر و دو تا بچه اش تا صبح نخوابیدند. آقای اشراقی تا فهمید همان خانم جوانی را گرفته اند که روز قبل با ایشان در راهرو بحث میکرد به من گفتند پیگیری کنید که آزاد بشوند. من هم با آقای علیرضا افشار که حالا مسئول بسیج است و آن زمان در کارهای انتظامی بود تماس گرفتم ایشان نیم ساعت بعد جواب دادند که آن خانم را در تظاهرات بعد از ظهر دیروز دستگیر کرده اند. آقای اشراقی گفتند خانم جوان را آزاد کنند فردای آن روز که برادرش برای تشکر آمده بود از حاجی آقا شنید که خواهر شما را به این دلیل گرفته اند که به نظام بد و بیراه گفته است. برادر آن خانم که مرد متینی بود عذرخواهی کرد و شنیدم که خواهرش نیز خواسته بود بیاید از آقای اشراقی تشکر و عذرخواهی کند.

گاهی اوقات هیئتهای پاکسازی که آن زمان خیلی داغ بودند به خاطر عدم رعایت حجاب کسی را مثلاً دو سال منتظر خدمت میکردند که آقای اشراقی به وزیر یا مسئول مربوطه می‌گفتند منتظر خدمت را یک حد معمولی بگیرید که به زندگی شان لطمه نخورد. ایشان جاذبه‌ی اسلام را در نظر داشتند.

این را هم اضافه کنم که تمام نهضت آزادی ها و جبهه ملی ها با اجباری شدن حجاب مخالف بودند. آنها می‌گفتند حجاب باید اختیاری باشد ولی بنی صدر موافق اجباری شدن حجاب بود.

از فحوای کلام همراهان آیت الله اشراقی چنین بر می‌آید که مشارالیه به دنبال حفظ شخصیت زنها از طریق وقوف آنها به اهمیت حجاب بوده است. وی علت اصرار برخی از زنهای مسلمان به عدم رعایت حجاب را ناشی از نحوه‌ی تعلیمات و آموزش می‌دانست و معتقد بود که این تعلیمات باعث شده تا زنها فکر کنند که حجاب، مانع آنها می‌شود از این رو مشارالیه بر این باور بود که باید در این زمینه فرهنگ سازی صورت گیرد.
 
منبع: زندگی نامه‌ی آیت الله شهاب الدین اشراقی، تالیف محمد حنیف، موسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی ۱۳۹۲، صص ۲۴۹-۲۵۵
 
این خبر را به اشتراک بگذارید:
برچسب ها: حجاب
ارسال نظرات