کد خبر: ۹۳۴۶
به روایت شیخ محمد یزدی؛
چگونگی انتخاب خانه برای سکونت امام خمینی در قم پس از انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، امام خمینی به قم بازمیگردند و در آنجا سکونت میکنند. آیت الله محمد یزدی که در آن زمان در قم زندگی میکرد، داستان اینکه چطور محل زندگی رهبر انقلاب در قم تعیین میشود را بیان کرده است.
پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ امام خمینی سال ۱۳۴۳ و پس از اعتراض به لایحه کاپیتولاسیون از ایران تبعید شده و پس از ۱۴ سال در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به کشور برگشتند.
رهبر انقلاب پس از بازگشت تا دهم اسفند ۱۳۵۷، حدود ۲۸ روز در مدرسه علوى و رفاه تهران، ساکن شدند و با مراجعین دیدار و ملاقات می کردند تا اینکه تصمیم می گیرند برای همیشه به قم بازگردند. ایشان و خانواده شان تا دوم بهمن ۱۳۵۸ در قم زندگی میکردند تا اینکه به علت بیماری قلبی ناگزیر از بازگشت به تهران می شوند.
شیخ محمد یزدی در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است؛ می گوید که امام خمینی پس از بازگشت به قم، به رغم آنکه خانه ای برای ایشان پیدا می کنند، اما در نهایت رهبر انقلاب در منزل او ساکن می شوند.
ماجرای کامل این موضوع را در ادامه میخوانید:
چند روز پس از آنكه براى حضرت امام خانهاى مناسب و خوب تهيه كرديم، يک روز حاج احمد آقا اطلاع دادند كه حضرت امام فرمودهاند: «من در خانه خيابان ساحلى نمىمانم؛ چون خيلى اعيانى است و تزئيناتش زياد است.» گفتم: «يعنى چه؟ ما اين همه براى آماده كردن اين خانه تلاش كردهايم.»
من اين موضوع را با آقايان اشراقى (داماد امام خمینی) و منتظرى در ميان نهادم و مجدداً به ياد كوچههاى تنگ يخچال قاضى افتاديم و به حاج احمد آقا هم گفتيم كه: «آيا فكر اجتماع مردم را كردهايد و مىدانيد مردم چقدر به مشكل برخواهند خورد؟» احمد آقا گفت: «مىدانيد كه وقتى امام حرفى را بزنند ديگر بالاى حرف ايشان نمىشود حرفى زد خلاصه ظرف همين دو سه روز بايد در اين خصوص فكرى كرد.» به ناچار موافقت كردم و از احمد آقا خواستم كه كسى را با ما همراه كند؛ تا به اتفاق دنبال خانه مناسبترى بگرديم
.
قرار شد احمد آقا خودش با ما همراه شود. شروع كرديم به ديدن خانه. در مسير خيابان بهار، منزلى پيدا كرديم كه از نظر ما بسيار مناسب بود و صاحبش هم از صيميم قلب ابراز كرد كه «منزل من در اختيار شما. تا هر وقت كه خواستيد، مىتوانيد از اينجا استفاده كنيد.» حاج احمد آقا گفت: «اينجا براى امام مناسب نيست. ولى براى مادرم خوب است. اگر آنها از امام جدا باشند، بهتر است.» بعد از من خواست كه با صاحبخانه وارد صحبت شوم. من هم گفتم: «آقاى صاحبخانه! خودت را براى تخليه خانه آماده كن!» گفت: «هر وقت شما امر بفرماييد، من يک روزه اينجا را خالى مىكنم.»
از بابت منزل خانواده امام خيالمان راحت شد. ماند منزل خود امام. دوباره شروع كرديم به جستوجو. اما خانهاى كه باب ميل حاج احمد آقا باشد، پيدا نكرديم. تا اين كه مرحوم احمد آقا گفتند: «اگر موافقيد برويم منزل خود شما را هم ببينيم.» گفتم: «منزل ما فوقالعاده كوچک است و بعيد است به درد شما بخورد.» گفت: «ديدنش ضرر ندارد».
خانه ما يک اتاق دم در داشت و يک هال كوچک و سه اتاق هم داشت و براى يک خانواده كم جمعيت مناسب بود. اين خانه براى من موسع بود و براى امام ضيق. احمد آقا منزل را ديد، ولى نظر خاصّى نداد. چند روز بعد اطلاع داد كه امام فرمودهاند: «به منزل آقاى يزدى مىرويم».
با شنيدن اين خبر بسيار خوشحال شدم و خدا را شكر كردم كه اين افتخار نصيب من شده است ولى متعجب از اينكه چطور حضرت امام اين جا را بر آن منزل مجلل و بزرگ براى سكونت خود و خانوادهشان برگزيدهاند؛ گفتم: «حاج احمد آقا! اينجا خيلى كوچک است. چهطور مىخواهيد رفت و آمدها را تنظيم كنيد؟» گفت: «به هر حال امام فرمودند به آنجا نقل مكان مىكنيم.» من هم گفتم: «بسيار خوب! پس من اين جا را ظرف چند ساعت تخليه مىكنم». گفت: «خودت كجا مىروى؟» گفتم: «اينجا قم است و من با اكثر آنها آشنايى دارم. جايى را پيدا مىكنم.» گفت: «ما به اين صورت راضى نيستيم. بايد بدانيم كه وضعيت شما چه مىشود.» گفتم: «به هر حال من براى تهيه منزل در قم مشكل ندارم و همان طور كه خودتان هم ديديد، اكثر قمىها هواى ما را دارند.» احمد آقا گفت: «آقاى اشراقىِ ما يک منزل خالى دارد. اگر مايل بوديد، مىتوانيد موقتآ در آنجا ساكن شويد؛ تا بعد ببينيم چه مىشود.» گفتم: «بسيار خوب!»
بيست و چهار ساعت بعد خانه را خالى كرديم و در اختيار امام قرار داديم و خودمان به منزل آقاى اشراقى رفتيم. آقاى اشراقى دو دستگاه ساختمان داشتند كه يكى از آنها در خيابان دورشهر، «شهيد فاطمىنياءروبروى كوچه صدوق قرار داشت. منزل دومشان هم كه ما در آن ساكن شديم، در انتهاى كوچه قرار داشت. خانه نخست اعيانىتر بود و امام هم گاهى از اوقات روزهاى جمعه به آنجا مىآمدند.
بعد از آن آقاى شيخ حسن صانعى به من گفت: «آيا اجازه مىدهيد كه منزل شما را براى اسكان امام، مختصر تعميرى بكنيم؟» گفتم: «صاحب اختياريد.» ظرف دو الى سه روز منزل را با عجله تعمير كردند و نقايص آن را برطرف نمودند.
در اولين جلسهاى كه بعد از استقرار امام در منزل ما به خدمتشان رسيدم، در اتاق دم درب، نشسته بودند و من به ايشان گفتم كه «براى من بسيار مايه افتخار است كه شما در منزل ما ساكن شدهايد. البته ما هم آواره نشديم و در منزل آقاى اشراقى هستيم كه خيلى اعيانىتر از اينجاست.»