کد خبر: ۹۳۶۸
ماجرای زیلوخریدن قرائتی از کاشان برای دری نجفآبادی
آیتالله دری نجفآبادی که اوايل سال ۱۳۴۰ وارد حوزه علمیه قم میشود، مطالبی را در شرح وضعیت و سختی زندگی طلاب بیان کرده است؛ از جمله اینکه در آن زمان آيتالله نجفى مرعشى به طلبهها مهر نان مىدادند كه براى طلبههاى مجرد در حدود ده تومان و براى طلبههاى متأهل در حدود بيست تومان ارزش داشت. اغلب طلبهها نیز اين مهر را مىگرفتند و برای گذران زندگی، به قيمت رايج مىفروختند.
پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ دری نجفآبادی نماینده ولیفقیه در استان مرکزی در بخشی از کتاب خاطرات خود که از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ شده است؛ به موضوع چگونگی پرداخت شهریه از سوی مراجع نیز اشاره کرده و با ذکر جزئیات گفته است: آيتالله شريعتمدارى و آيتالله گلپايگانى چهل و پنج تومان به طلبههاى متأهل شهريه مىدادند. البته مرحوم سید احمد خوانسارى بعدها به ليست شهريه دهندگان به طلاب پيوستند. بعدها شهریهٔ آيات نجف اشرف، مانند آيتالله حكيم و بعد آيتالله خوئى نيز در قم توزيع شد.
این فعال سیاسی با بیان اینکه چون اغلب طلبهها با شهريه دريافتی، گذران زندگى مىکردند؛ تأکید کرده است شرايط زندگى در آن دوران بسيار سخت و توأم با مشكلات فراوانى بود.
این فعال سیاسی با بیان اینکه چون اغلب طلبهها با شهريه دريافتی، گذران زندگى مىکردند؛ تأکید کرده است شرايط زندگى در آن دوران بسيار سخت و توأم با مشكلات فراوانى بود.
البته ميزان شهريههایی که به طلبهها داده میشد، متفاوت بود. در همین زمینه دری نجفآبادی مثال زده است که «امام خمينى به كسانى كه رسائل مكاسب مىخواندند، ده تومان مىداد و بالاترين شهريه پرداختى از طرف ايشان چهل و پنج تومان بود كه به خارجخوانهای معيل (پُر اولاد) مىپرداختند. به همين نسبت، در مجموع شهريههايى كه دريافت مىكرديم از طرف آيتالله گلپايگانى، آيتالله شريعتمدارى، آيتالله خوانسارى، آيتالله نجفى و امام خمينى پرداخت مىشد.»
همچنین طلبهها برای گذران زندگی مجبور بودند در کنار تحصیل کارهای دیگری انجام بدهند از جمله خواندن نماز و روزه قضا برای مردم.
دری نجفآبادی در ادامه خاطرهاش آورده است:
همچنین طلبهها برای گذران زندگی مجبور بودند در کنار تحصیل کارهای دیگری انجام بدهند از جمله خواندن نماز و روزه قضا برای مردم.
دری نجفآبادی در ادامه خاطرهاش آورده است:
در زمانى كه در مدرسهٔ فيضيه بودم، اتاق ما فرش نداشت و در مدرسه نيز زيلويى نبود كه استفاده كنيم و مجبور شدم كه دو جلد از كتابهاى لمعه را كه چاپ عبدالرحيم بود بفروشم. البته چون ته جلدها پاره بود، پس از مجلد كردن و كامل نمودن، آنها را به مبلغ چهل تومان فروختم. اين پول را به آقاى محسن قرائتى دادم كه از كاشان يک زيلو براى ما بخرد. ايشان نيز زيلويى به مبلغ سى و پنج تومان از آنجا براى ما خريد و به اين صورت كف اتاق را فرش كرديم. بههرحال، شرايط زندگى بسيار سخت و خالى از تشريفات بود و با همان شرايط طلبگى بايد زندگى مىكردم.