۳ مهر | سال‌روز انحلال حزب رستاخیز

سانترالیسم حزبی: آیا حزب رستاخیز دموکراتیک بود؟

عکس لید
شاه از یک سو می‌‌خواست حزب تابع او باشد و به قولی تمرکز خیلی شدید را در حزب انتظار داشت، از سوی دیگر باب مذاکره و مباحثه را گشوده می‌دید. در عمل وابستگی حزب به شاه موجب شد تا ویژگی دموکراتیک تحت‌الشعاع قرار بگیرد.
چهارشنبه ۰۴ مهر ۱۴۰۳ - ۱۲:۳۰

پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آنچه از مجموع اظهارنظرهای مختلف دربارهی ساخت درونی برمیآید این است که عوامل مختلفی بر آن تأثیرگذار هستند، از جمله: سازوکار احزاب، تقسيمات اداری کشوری، نوع حکومت، روش انتخابات، ایدئولوژی، هدف‌ها و غیره.

 دربارهی شکلهای مختلف ساخت درونی احزاب سیاسی نیز اظهار نظرهای مختلفی ارائه شده که در مجموع تقسیم بندی دوورژه کاملتر میباشد.

دو نوع ساخت حزبی وجود دارد: یکی تمرکزگرا و دیگری غیر متمرکز. این دو، تجلی تقسیم قدرت میان سطوح مختلف رهبری در احزاب سیاسی هستند. البته باید توجه داشت که بعضی از احزاب خود را غیر متمرکز معرفی می‌کنند در حالی که واقعاً (احتمالاً) متمرکز نیستند؛ بنابراین نباید فقط به متن اساس‌نامهها بسنده کرد، بلکه باید نحوه‌ی اجرای تحقیقی اساس‌نامهها را تجزیه و تحلیل نمود. عدم تمرکز سه گونه است:

۱-    محلى (يعنی مرکزیت حزب اختیارات فراوانی در درون تشکیلات نداشته باشد و در عوض، اختیارات واحدهای محلی آن افزایش پیدا کند.)

۲-     ایدئولوژیک (دادن استقلال عمل به بخش‌ها و گروه‌ها و تمایلات مختلف در داخل یک حزب)

۳-    اجتماعی (طبقات مختلف اقتصادی مثل کشاورزان، کارگران و غیره را شامل میشد که هر یک در یک واحد حزبى متشکل و دارای اختیارات مهمی میشدند.)

سانترالیسم حزبی: آیا حزب رستاخیز، دموکراتیک بود؟

در مقابل ساخت غیر متمرکز، ساخت تمرکزگرا وجود دارد. منظور از تمرکزگرایی این است که تصمیمات اساسی به وسیلهی سازمان مرکزی حزب گرفته میشود و اختیارات اندکی به سایر سازمانهای حزب داده میشود که خود دو نوع مطلقه و دموکراتیک را در بر میگیرد. در "تمرکزگرایی" مطلقه تصمیمات در سطوح بالای حزب گرفته میشود و اجرای آن را از نظر محلی مأموران سازمان مرکزی کنترل میکنند؛ در حالی که در نوع دموکراتیک تصمیمات در بالا گرفته می‌شود، ولی عقاید عوامل پایه مورد توجه قرار میگیرد و موافقت آن‌ها جلب میشود.

براساس مواد اساسنامه مشاهده میکنیم به قول عطاءالله خسروانی، دبیرکل حزب ایران نوین، نوعی سانترالیسم دموکراتیک[1] پیش بینی شده است.

 به علاوه چنانکه پیش از این نیز گفتیم، اختیارات دبیرکل در حزب رستاخیز، نسبت به احزاب دیگر فراگیرتر است. وابستگی نخست وزیران و دبیران کل به شاه نفی‌کنندهی سویه‌ی دموکراتیک پیش بینی شده در اساس‌نامه بود. شاه درباره‌ی لزوم تابعیت همه‌ی اعضای حزب از دستورهای وی، اعضا را به اخراج از حزب در صورت سرپیچی تهدید کرده و درباره سازماندهی حزب رستاخیز گفته بود:

"تمام تشکیلات سیاسی و حزبی مملکت در شکم حزب است و نه در خارج از حزب. یک سیاست عمومی است که به وسیله‌ی دولت اجرا و به وسیله حزب نظارت میشود. گزارشها هم البته به من خواهد رسید. تمرکز خیلی شدید در حزب با تمام آزادیهایی که باید در داخل حزب برای گفت و شنود و مذاکره و مباحثه باشد لازم است. یک هیئتی هست در حزب، چه هیئت اجرایی و چه دفتر سیاسی که نتایج لازم را باید بگیرد و گزارش حزب را دبیرکل که حالا نخست وزیر است به اطلاع من میرساند."[2]

شاه از یک سو می‌‌خواست حزب تابع او باشد و به قولی تمرکز خیلی شدید را در حزب انتظار داشت از سوی دیگر باب مذاکره و مباحثه را گشوده میدید. در عمل وابستگی حزب به شاه موجب شد تا ویژگی دموکراتیک تحت الشعاع قرار بگیرد.

"گفت و شنود طرحها و پیشنهادهای اعضای حزبی در حوزهها و کانونها و کمیتههای حزبی تحت تأثیر وابستگی شخصی، بایگانی و به دور ریخته می‌‌شوند."

به علاوه انتصابی بودن رهبران حزبی و حتی رهبران محلی که خود از شاخصههای وابستگی حزب رستاخیز به شخص شاه بود، این انگاره را به وجود میآورد که شرکت کنندگان در کانونها معتقد شوند که رأی آنها استحکام ندارد. رهبران نیز موظف نیستند نظرات آنها را به ردههای بالای حزب گزارش کنند تا این نظرها در تصمیم گیری اثر کند. چنانکه "دکتر صبحی" از سخنگویان جلسات یکی از کانونهای حزبی می‌‌گوید:

"در این مدت تعدادی طرح تسلیم گردید و معلوم نیست در چه محلی بایگانی شده است؛ اصلاً شرکت ما در جلسات، بی فایده است [و] فقط برای دیدار دوستان باشد."

بدیهی است توجه نکردن به مسائل و طرحهای رده‌های پایین، حزبی که مسئولان حزب از جمله امیر عباس هویدا (دبیرکل) و فریدون (مهدوی قائم مقام دبیرکل) که مدعی بودند "با تکیه بر آنها و پیشنهادهای کمیته‌ها کارها را به انجام خواهند رساند." پیامدهای بزرگی برای حزب داشت، که در قسمت مربوط به بررسی دلایل رکود حزب به آنها بیشتر اشاره خواهد شد. در این جا توضیح این مختصر را لازم می‌بینم که تمرکز حزبی و وابستگی حزب نهاد شخص شاه باعث میشد کانونها نقش فعالی نداشته باشند. به عبارت دیگر چنان که یکی از مأموران ساواک میگوید:

"خواسته‌‌های اعضای کانونها، اکثراً مطالبی است که در کانونها عنوان و در صورت حساب درج میشود، به لحاظ اینکه مسئولان حزبی توجهی به این قبیل نوشتهها نمینمایند، افراد از شرکت در جلسات کانونها خودداری و در آنان حالت بیتفاوتی به وجود آمده است."

سانترالیسم حزبی: آیا حزب رستاخیز، دموکراتیک بود؟

 از دلایل دیگر این حالت بی تفاوتی وابسته بودن رؤسای کانونها به دولت بود. گزارش ساواک در این باره نیز جالب توجه میباشد.

"در حال حاضر، اکثر کانونها در بطن ادارات دولتی و سازمانهای وابسته، به صورت صنفی، تشکیل و این امر باعث گردیده علاوه بر اینکه حزب جنبهی دولتی به خود بگیرد، مسائل مورد بررسی در این کانونها منحصراً روی مصالح و منافع و تنگناهای اداری و خواسته‌های شخصی، صورت گیرد. چون در این كانونها معمولاً رئیس کانون یکی از رؤسای ادارات وابسته به دولت میباشد و آن طوری که، باید مسائل در سطح کلی مورد بحث قرار نگرفته و منحصراً پیرامون وضع اداری و صنفی و تنگناهای زندگی گفت وگو میشود."

 دامنهی این بی تفاوتی، حتی نمایندگان مجلس شورای ملی وقت را نیز فرا میگرفت:

"سید باقر شادمان، نماینده مجلس شورا، از حوزه انتخابیهی تاکستان در جلسه‌ای با حضور اشرف حریری نماینده آستارا و ناصر نوربخش دماوندی نماینده دماوند اظهار داشت و حزب واحد و تک حزبی در ایران نه تنها فایده‌ای ندارد بلکه بیهوده است و به همین دلیل کانونهای حزبی سالی دوبار هم تشکیل جلسه نمیدهند. اشرف حریری ضمن تأیید گفتههای نامبرده اظهار داشت: بالاخره ایران در اثر فشار کارتر از حالت تک حزبی بیرون خواهد آمد و هنگامی که ناصر نوربخش در مورد انتخابات شورای مرکزی و هیئت اجرایی صحبت مینمود سید باقر شادمان با حالت تمسخر اظهار می‌دارد دلت خوش است مطمئن باش از حالا هیئت اجرایی مورد نظر انتخاب شده است."[3]



[1] منظور از سانترالیم دموکراتیک سویه غیر مطلقه آن است که آرای اعضای حزبی مد نظر قرار میگیرد.

[2] داریوش همایون، حزب فراگیرنده ملت، انتشارات حزب رستاخیز ملت ایران: ۱۹۲

[3]برگرفته از کتاب حزب رستاخیز ملت ایران به روایت اسناد نوشته اصغر صارمی شهاب

این خبر را به اشتراک بگذارید:
برچسب ها: حزب رستاخیز
ارسال نظرات