جمال عبدالناصر و هراس ساواک
پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ یکی از موضوعاتی که همیشه مورد نگرانی و دغدغه ساواک بود، فعالیتهایی بود که عبدالناصر علیه اسرائیل داشت و حکومت پهلوی که متهم به حمایت از اسرائیل بود نسبت به مقایسه خود و دولت مصر درباره مساله دفاع از مردم فلسطین نزد مردم مذهبی هراس داشت. در یکی از اسناد ساواک در این رابطه آمده: «در جلسه ای از جلسات روضه خوانی در منزل شیخ غلامحسین جعفری،[...] پس از اتمام روضه درباره جنگ اعراب و اسرائیل صحبت شد، نامبرده اظهار داشت ناراحتی ما این است که یهودیها فاتح شدند و الاّ اعراب دین درستی ندارند. خود عبدالناصر لامذهبترین مردم است ولی حالا مسلمانان را به اتحاد و یگانگی دعوت می کند».
هرچند این به معنای تایید کامل اقدامات عبدالناصر نبود و انقلابیون و علمای اسلامی به شدت نسبت به سرکوب جریان اخوان المسلمین که با اعدام سیدقطب به اوج خود رسید انتقاد داشتند: «هرچند اختلافات داخلی مصر نیز زیاد شده و مردم از این رویه ناصر خوشحال نیستند جنایتی را که ناصر مرتکب شد یعنی سیدقطب را کشت هرگز فراموش نمی شود و اعراب از رویگردان شده اند» در سند دیگری نیز شیخ احمد آذری قمی، که به تازگی از زندان آزاد شده بود، درخواست صدور تلگرافی و ابزار اعتراض علمای قم نسبت به این اقدام جمال عبدالناصر را به ساواک مطرح کرده است.
ساواک همیشه نگران بود که موضع گیری جماعت مذهبی و انقلابی بر علیه جمال عبدالناصر تغییر کند. در سندی مربوط به سال ۱۳۴۴ پیرامون احتمال سفر عبدالناصر به مکه و سخنرانی در جمع حجاج آمده: « در چند روز اخیر برخی محافل شایع کردهاند که آیت الله خمینی از کشور ترکیه به ایران مراجعت کرده و می گویند این شایعه به این مناسبت قوت گرفته که جمال عبدالناصر در نظر دارد روز عید قربان در مکه معظمه برای حاجیان سخنرانی کند و ضمن تجلیل از علمای اسلامی خواهد گفت در کشورهای مسلمان نظیر ایران هم تضییقاتی برای روحانیون مسلمان فراهم می کنند.»
این سخت گیریها باعث شده بود تا برخی روحانیون همچون شهید عبدالکریم هاشمی نژاد هم پس از ماجرای ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ از موضع گیریهای عبدالناصر در انتقاد از محمدرضا شاه برای سختگیری بر علما سخن بگوید: «در تاریخ ۴۳٫۸٫۲۰ جلسهای در کانون بحث و انتقاد دینی برگزار شد[...] در این جلسه سوالی مطرح شد که چرا سیاستمداران ما به مصر بدبین هستند؟ آقای هاشمی نژاد پاسخ داد که بدبینی زمامداران ما به مصر به علت وجود سیاست خارجی نیست بلکه علل آن در سیاست داخلی مملکت است و علت داخلی از این جهت است که پیشوای عالیقدر ما تنها یک روحانی دینی نیست. بلکه ایده و افکارش راهنمای جامعه اسلامی بوده و از این نظر مصریان مخصوصاً شخص جمال عبدالناصر ارادت قلبی خاصی به این شخص دارند و وقتی شنیدند این مقام بزرگ از این کشور تبعید شدند، موجی از خشم در مردم مصر ایجاد و نماینده آنها یعنی عبدالناصر از زبان مردم مصر انزجار و تنفر آنها را به زمامداران ما ابراز داشت. شنیده ام روزنامهها و جراید نسبت به وضع اقتصادی مصر حمله کرده اند و می گویند مردم آن کشور از مخارج سرسام آور عبدالناصر جهت تظاهرات سیاسی به جان آمده اند ولی چرا زمامداران ما از تنفر و نفرت ملت خویش که از وضع نابسامان و آشفته این مملکت و وامهای زیادی که دولت بایستی با ربح آنها را بپردازد و ارز مملکت را جمع آوری نموده و فقر و مرض و بیکاری و بی پولی در میان مردم شیوع پیدا کرده جلوگیری نکرده است و کلمه ای از آن ابراز نمی کند؟»
گاه و بیگاه شب نامه و اعلامیههایی در میان مردم پخش می شد که حکایت از جایگاه اسطوره ای عبدالناصر در جهت دفاع از مردم فلسطین و مبارزه با استکبار نزد مردم ایران داشت و همگی ناشی از سرخوردگی عمومی از موضع گیریهای رژیم پهلوی در قبال مساله اسرائیل و فلسطین بود. در یکی از این اعلامیهها که به طور گسترده در سال ۱۳۴۲ در شهرهای جنوبی و مرکزی ایران پخش شده بود و نگرانی ساواک را برانگیخته بود، آمده: «ملت مسلمان ایران خواستار حکومت جمهوری متحده اسلامی می باشند. ملت مسلمان ایران باید مانند ملت شجاع و مسلمان عرب از قید اسارت اجانب آزاد شوند. ملت مسلمان ایران از ظلم و ستمکاری دست نشاندگان یهود و نصاری به تنگ آمده است. این دستگاه ضد اسلامی ضد روحانیت باید به حکم قرآن دگرگون شود.[...] مخالفین علماء و اعداء جمال عبدالناصر باید بدانند که نویسندگان این اعلامیهها دارای قدرتی خارق العاده می باشند و با استفاده از علوم حجاب الابصار خود را از انظار مخفی و دمار از روزگار مخالفین جمال عبدالناصر درمی آوریم. از طرف انجمن سری سیار ناصری»
ساواک تهران نیز پس از انتشار این تراکتها در قم، نمونههایی از آنها را در منطقه ۱۲ تهران پیدا کرده و نسبت به شیوع آن اظهار نگرانی کرده است
ماجرای قیام ۱۵ خرداد و اتهام دست داشتن ناصر در ایجاد آن
نام مصر و رییس جمهور وقت آن، جمال عبدالناصر در ماجرای قیام ۱۵ خرداد سال ۴۲ مطرح شد. مصر از اولین کشورهایی بود که محمدرضا شاه آن را متهم به دخالت در امور ایران و حمایت از انقلابیون و کمک مالی به آنها کرد. پس از فرو نشستن قیام، اسدالله علم نخستوزیر، در مصاحبهای با روزنامه هرالد تریبون در روز ۱۷ خرداد ۴۲ تهدید کرد که امام و برخی دیگر از علما، محاکمه نظامی خواهند شد و ممکن است حکم اعدام آنها صادر شود. شاه نیز دو روز بعد طی یک سخنرانی صحبتهای امام و تظاهرات مردم را به تحریک و پول بیگانگان- جمال عبدالناصر- دانست.
پاکروان، رئیس وقت ساواک در بعد ازظهر روز ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، در مصاحبهای مطبوعاتی اظهار داشت: «با کمال تأسف باید به مطلبی بپردازیم که دردناک و مشمئز کننده است، عده بسیار معدودی از روحانیون با همدستی عناصر بسیار پلید خواستهاند با استفاده از نفوذ معنوی خود یک تلاش مذبوحانه به کار برند و برخلاف اراده تمام ملت، جلو اقدامات آزادیبخش اعلیحضرت همایونی را گرفته و امیال پلید خود را ارضا نمایند...» وی سپس به موضوع دریافت پول از یک دولت خارجی اشاره کرد. پاکروان در پاسخ یکی از خبرنگاران که پرسید "ممکن است بفرمائید از چه کشور خارجی پول وارد شده؟» چنین گفت: «جواب این سؤال را بعداً خواهیم داد.»
دو روز بعد (۱۷ خرداد) محمدرضا پهلوی در مصاحبهای گفت: «باید به شما بگویم که چه کسانی بساط ۱۵ خرداد را به راه انداختند. در میان کسانی که یا زخمی شدهاند، یا دستگیر شدهاند، خیلی از آنها میگفتند که ما چه کار کنیم، به ما ۲۵ ریال پول داده بودند و میگفتند در کوچهها بدوید و بگویید زنده باد فلانی، ما حالا میدانیم این وجوه از کجا رسیده است و به شما ملت ایران بزودی جزئیات گفته خواهد شد.» سه روز بعد محمدرضا شاه در جریان سفرهای دورهای خود برای اعطای اسناد مالکیت اراضی کشاورزی مربوط به قانون اصلاحات ارضی در همدان گفت: «جای تأسف است که یک ملت شیعه [روحانیون ایران] از یک دولت سنی [مصر] برای سقوط رژیمش پول میگیرد، آن هم نفری ۲۵ ریال.»
اما سرتیپ منوچهر هاشمی، رئیس اداره ضدجاسوسی ساواک در کتاب «داوری، سخنی در کارنامه ساواک» (چاپ لندن، پائیز۱۳۷۳) در تشریح این ماجرا پرده از زوایای دیگری برداشته و نوشته است: در دو سه هفته بعد از تحویل گرفتن اداره هشتم، شنیدم سرلشکر پاکروان رئیس سازمان امنیت و اطلاعات کشور، مصاحبهای در رادیو و تلویزیون کرده و طی آن اظهار داشته است که جمال عبدالناصر به وسیله ایادی خود، مبلغ یک میلیون تومان از لبنان به تهران فرستاده که بین عوامل و طرفداران او و گروههای مذهبی تقسیم شود. طبق تبلیغات منتشره تقسیم این پول به منظور خرابکاری و تبلیغات بر ضد رژیم ایران صورت گرفته است. پیک حامل پول و متهمان دستگیر شدهاند، بازجویی و تحقیقات از آنها ادامه دارد و نتیجه تحقیقات متعاقباً به اطلاع عموم خواهد رسید. همان طور که اشاره کردم، در هنگامی که این مسأله در رادیو و تلویزیون و مطبوعات داخلی و خارجی (غالب مطبوعات عربی) مطرح شد، من چند هفته نبود که ریاست اداره ضد جاسوسی ساواک را عهدهدار شده بودم و هنوز به موردی که به براندازی و مداخله کشور بیگانه در امور مملکت مربوط بوده باشد، برنخورده بودم.
با توجه به این که یک بعد ماجرای یاد شده به لبنان و جمال عبدالناصر و پیک حامل پول مربوط میشد لذا مسأله قطعاً به اداره هشتم یعنی اداره ضد جاسوسی ارتباط پیدا میکرد. از مشاور قضایی که یک سرهنگ بازنشسته حقوقدانی بود، ماجرا را پرسیدم. او گفت پرونده امر در شرف تکمیل و آماده ارسال به دادستانی ارتش برای محاکمه متهمین است. ارسال پرونده پس از ملاحظه و امضای شما صورت خواهد گرفت. پرونده را چند بار دقیقاً مطالعه کردم. داستان چنین بوده که در گمرک مهرآباد مأمورین گمرک به جوان مسافری از اهالی لبنان مظنون میشوند و ضمن بازرسی بدنی از داخل کمربند مخصوصی که او به کمک بسته بوده، مبلغ یک میلیون تومان پول نقد کشف میکنند. جوان از جواب درست طفره میرود و ماجرا به مأمورین ساواک مستقر در مهرآباد کشیده میشود و شخص مظنون بازداشت میشود. آنها در تعقیب ماجرا، شخصی را هم که به استقبال آن جوان لبنانی به فرودگاه آمده بود، دستگیر میکنند.
براساس بازجوییها و سؤال و جوابهای منعکسه در پرونده که سراپا ناقص و ساختگی به نظر میرسید، گزارش ساختگی و موهوم تهیه میشود مبنی بر این که "عوامل جمال عبدالناصر در بیروت یک میلیون تومان پول به وسیله پیک به یکی از تجار بازار تهران که مغازه جواهر فروشی دارد، فرستادهاند تا به دست عوامل آنها در تهران صرف هزینههای تبلیغات و عملیات خرابکاری بشود. تحقیقات از متهمین ادامه دارد. نتیجه متعاقباً به شرف عرض خواهد رسید." با بررسی دقیقی که روی این پرونده صورت گرفت، معلوم شد که هیچ گونه دلیلی که بتوان کشف این پول را به ایادی ناصر و یا به منظور تبلیغات و خرابکاری مربوط دانست، در پرونده وجود ندارد. احتمالاً افسر بازجو بر اثر کمتجربگی یا هر نظر دیگر مثلاً «جوان بودن و جویای نام بودن» در آن روزها که مبارزات ضدغربی ناصر و تبلیغات او علیه رژیم ایران تمام فضای ایران را پر کرده بود، مترجمین را که آنها هم تازهکار بودند، تحت تأثیر قرار داده و به آنها تلقین کرده به این جوان تفهیم کنند که راه خلاصی تو از این گرفتاری فقط در این است که هر کس در هر کجا از تو سؤال کرد این پول را چه کسی و برای چه کسی و برای چه منظوری به تو داده و تو با چه منظوری آن را به ایران آوردهای؟ باید جواب بدهی "این پول را ایادی ناصر وسیله کارفرمای من برای تبلیغات و خرابکاری در ایران فرستادهاند."
در نهایت پرونده با امضای سرلشکر پاکروان به دادرسی ارتش ارسال شد. آنها در شانزده مورد به پرونده ایراد گرفتند و جواب خواستند که هیچ کدام پاسخ منطقی نداشت و بالاخره ماجرای این پرونده پس از مدت طولانی بسته و متهمین آزاد شدند و جوان لبنانی که بر اثر فشارهای متعدد، ناراحتی روحی پیدا کرده بود، مدتی پذیرایی شد و سپس از طریق بندرعباس به دوبی فرستاده شد که از آنجا به کشور خود برود. دستگیری این جوان و ماجرای او مدتها سوژه مطبوعاتی عربی و اسباب تبلیغات سوء علیه ایران بود.[۱]