از آموزش پدافندی در چین تا خرید اس 300 از روسیه/ رکوردی که به نام پدافند ایران در جهان ثبت شد
پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی- انسیه باصری؛ پدافند هوایی یکی از مظلومترین و گمنامترین یگانهای دفاعی است که وظیفه حفظ و حراست از آسمان کشور را بر عهده دارد.
با تجاوز آشکار رژیم صهیونیستی به حریم ایران اسلامی در روزهای اخیر بار دیگر نقش برجسته پدافند و امنیتی را که این سربازان گمنام برای کشور فراهم آوردند بر همگان روشن شد.
اما روایت پدافند ایرانی ناگفتههای بسیاری دارد که این روزها بازخوانی آن اهمیت دوچندانی یافته است. به همین بهانه در گفت و شنودی با سرهنگ حسین صفری ابهری معاون اسبق طرح و برنامه پدافند هوایی ارتش و از رزمندگان دوران دفاع مقدس به بررسی فراز و نشیب پدافند هوایی در نیم قرن گذشته پرداختهایم.
بخش سوم و پایانی گفتگوی پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی با سرهنگ ابهری در ادامه از نظر میگذرد.
با توجه به فضای حمایت قدرتهای جهانی از رژیم بعث صدام از یک سو؛ و تحریمهای شدیدی که علیه ما وضع شده بود از سوی دیگر، در طول دوران جنگ چالشهای مرتبط با مسائل پدافند چگونه حل و فصل میشد؟
از روز اولی که صدام به کشور عزیز ما حمله کرد، برایش فرق نمیکرد منطقه عملیاتی، پادگان، مسجد، بیمارستان، مدرسه، خانه؛ همه جا را بمباران کرد. اما اینطور نبود که مثلا شش فروند جنگنده عراقی تجاوز کنند به آسمان کشور ما و بعد همه سالم برگردند، معمولا یکی دو فروند منهدم میشدند و برایشان بدون هزینه نبود. اما بعد از مدتی متوجه شدیم هواپیمایی به عراق واگذار شده که در ارتفاع 80 هزار پایی با سرعت حدود 3 ماخ تمام کشور را جولان میدهد و دیوار صوتی را میشکست و اوایل فقط برای عکسبرداری میآمد. بعد مدتی نگذشت که نسخه جدید از جنگنده را دریافت کردند که بمباران میکرد که اکثرا از نوع میگ 25 بود. ارتش ایران ترفندهای زیادی را به کار برد که شاید بتوانند این هواپیما را منهدم کنند، از جمله سایت موشکی هاگ را بردند در سایت رادار منتها پاسخگو نبود و به علت تداخل امواج امکانپذیر نبود. موشک اتاندارد که برای نیروی دریایی هست که موشکی است فوقالعاده قوی و با بردی بیشتر از هاگ، این موشک را روی سکوی پرتاپ هاگ قرار دادند و شلیک کردند، خود بنده هم یک تیر شلیک کردم، اما تیری که شلیک میشد مستقیم و بدون فرمان پیش میرفت و امکان تغییر جهت و پیشروی به سمت هدف را نداشت و موفقیتآمیز نبود.اسم این پروژه شباهنگ بود. بعد پروژه سجیل و ابابیل را بر روی سامانه F4 و F4T راهاندازی کردند و موشک هاگ را روی هواپیما قرار دادند و این هم در آن زمان موفق نبود. تیمی را در حد ریاستجمهوری به لیبی و سوریه فرستادند که بروند اطلاعاتی کسب کنند که ببینند میشود کاری کرد، که بیفایده بود و امیدوارکننده نبود. بعد آمدند یک بخش آتش سایت هاگ را با نیروهای ایرانی به معمر قذافی در لیبی دادند و او هم در قبالش یک سایت موشکی ساندو با نفرات به ما تحویل داد که در رباطکریم تهران مستقر کردیم که آنها هم موفق نبودند و هر تیری که شلیک کردند از سایت خارج نشد و پشت سرش هم آمدند بمباران کردند و سایت را جمع کردیم.
اسکادران موشک را کامل تحویل نداده بود؟
کامل تحویل داده بود. این سایتهای سام2 اولا از نظر تکنولوژی بسیار عقب است و ثانیا سوخت مایع است و سیستمهای سوخت مایع اگر جنگنده مانورپذیری بالایی داشته باشد به آن اصابت نخواهد کرد. اصابت به هدف مهم نیست اما از سایت هم بلند نشدند. چون نیروهای تکنسین لیبیایی توانمند نبودند. سیستمهای سام2 روسی از سیستم سام2 چین به مراتب بهتر بود. که بعدها ما فهمیدیم چه بلایی سرشان آمده. آخر روابط بین ایران و چین بهبود یافت و یک قراردادی را امضا کردند برای خرید موشکهای hq2j و F که G را بچههای ارتش دوره دیدند و F را کارکنان سپاه دورهاش را گذراندند. موشک کرم ابریشم هم برای نیروی دریایی سپاه بود که آن را هم مشترکا آموزش دیدند.
ما با این تیمها با هم به کشور چین رفتیم. زمانی که به فرودگاه مهرآباد رفتیم از دربی وارد شدیم که بین ما به مصالحفروشی معروف بود، چون بنّایی میکردند و آنجا نماز خواندیم و بدون اینکه وارد گمرک و مسائل اداری بشویم و گذرنامه بررسی شود از همانجا وارد هواپیما شدیم و به دلیل مسائل حفاظتی هیچ سابقهای از حضور ما در چین ثبت نشد. در پکن مستقر شدیم و همرزمان نیروی دریایی از ما جدا شدند و ما به هتلی داخل فرودگاه رفتیم و بعد از آن در یک پایگاه دیگر هوایی چین فرود آمدیم و از آنجا دو ساعت با خودرو در مسیر محل آموزش بودیم و در طول مسیر با توجه به جمعیت بالای چین یک نفر انسان در آن محدوده مشاهده نکردیم که بعدها گفتند صحرای گُبی هست. به مرکز آموزش سامانههای موشکی چین رسیدیم و در آنجا مستقر شدیم. کلاسهای ما شروع شد، شش ساعت در روز کلاس داشتیم و شش ساعت مطالعه آزاد و خیلی به خودمان فشار میآوردیم که این سیستم را آموزش ببینیم و میدانستیم باید به محض بازگشت با آن به استقبال جنگ برویم.
آموزش چقدر زمان برد؟
حدود 100 روز. یکی از ویژگیهای این دوره این بود که نفری که دوره افسر عملیاتی میدید خودش باید تعمیرات سیستم را انجام دهد و در سیستمهایی که در غرب آموزش دیده بودیم اینطور نبود. فشار زیادی به ما آمد و پس از صد روز یک موشک بنده شلیک کردم و یک موشک برادران سپاه و پس از فارغالتحصیلی به ایران بازگشتیم و تنها شدیم. در آن زمان مسئولان وقت تصمیم گرفتند که سیستمی که برای ارتش خریداری شده بود تحویل سپاه بدهند.
کدام مسئولان؟
فرمانده وقت ستاد مشترک و آقای محسن رضایی تاکید زیادی روی این مساله داشت. و چون هزینه آن را سپاه داده بود به ما تحویل ندادند و به ما دستور دادند که تا اطلاع ثانوی در اختیار سپاه باشیم.
آموزشی که رفته بودید از طریق سپاه بود؟
نمیدانم دقیقا. اما آموزش ما متفاوت بود و با یک سیستم دیگر آموزش دیدیم که اختلاف اندکی با هم داشت. پس از بازگشت؛ نفرات ارتش دو قسمت شدند. یک بخش پرسنل تعمیرات که در تهران ماندند و مرکز آموزش سپاه را راهاندازی کردند و یک تعداد هم ابتدا در بخش عملیات سایت رعد تهران مستقر شدیم و بعد برای عملیات کربلای 4 و 5 به منطقه رفتیم. زمانی که به عملیات کربلای 5 رفتیم، تصمیم مسئولان وقت بر این بود که سایت را به داخل منطقه عملیاتی ببرند و آنجا از پکیج خارج کنند و چک کنند و بعد از عملیاتی شدن کار کنند. ما این تجربه را درباره سیستم هاگ داشتیم که وقتی مستقر میشد در منطقه ظرف یک روز چندین بار هدف بمباران قرار میگرفت. اگر این اتفاق رخ میداد، غیر از اینکه تجهیزات از بین میرفت؛ اگر یک نفر از ما آسیب میدید نیروی جایگزین برای آن نبود و سایت بلااستفاده میشد. خیلی اصرار کردیم که آن زمان آقای رفان فرمانده نیروی هوایی سپاه موافت کرد که این سامانه را به یک شهری در خوزستان ببریم و پس از عملیاتی شدن در منطقه مستقر کنیم.
برای این کار رامهرمز انتخاب شد که ما پس از گذشت از مراحل شدید حفاظتی به باغ صمیمی منتقل شدیم که الان مرکز تفریحی است. پنج روز از استقرار گذشت و کارها داشت خوب پیش میرفت که رامهرمز بمباران شد و از تهران دستور دادند سریعا سایت را جمع کنیم و برگردیم تهران. 24 ساعته جمع کردیم و به تهران بازگشتیم و هنوز به تهران نرسیده گفتند اعزام شوید اصفهان و در منطقه درچهپیاز اصفهان مستقر شدیم. چند نفر در یک کانتینر در مجاورت یک مزرعه پیاز شب تا صبح لرزیدیم. از فردای آن روز اقدامات بسیار خوب مهندسی که انجام شد ظرف مدت کوتاهی سایت از لحاظ تاسیساتی و مهندسی راهاندازی شد و در اختیار ما قرار گرفت. به رغم اینکه یک ایراد عمدی در سیستم قرار داده بودند ما توانستیم دستگاهها را آماده کنیم.
ایراد عمدی از کجا بود؟
ایراد عمدی که در سیستم ما بود در قسمت تایمینگ رادار بود که به جای لامپ F7 لامپ F6 جاگذاری کرده بودند. سیستم تایمینگ طوری است که زمانبندی میکند که تعدادی فرآیند در چه زمانی شروع به فعالیت کنند، خب اگر این خوب کار نکند سیستمها با هم هماهنگ نخواهند بود و در اصابت هدف مشکل خواهیم داشت. با اینکه افسر نگهداری نداشتیم خودمان شروع کردیم به گشتن ایراد و آن را یافتیم که لطف خداوند بود و روی نقشه متوجه شدیم این شماره لامپ اشتباه است که مشخص شد تعمدا انجام شده بود. چینیها میخواستند خودشان هم با دستگاهها مانند مستشاران آمریکایی در ایران حضور داشته باشند. اما علیرغم این اشکالات سیستم را راهاندازی کردیم و اولین شلیکی که انجام شد شلیک ناجوری بود.
به ما گفته بودند اگر موشک از زمین بلند شود به هوا برود نفری یک سکه بهار آزادی جایزه خواهید گرفت. سابقه نداشته که بگویند موشک از زمین بلند بشود جایزه میگیرید! اگر میگفتند هدف را بزند جایزه دارید قابل درک بود! موشک مگر میشود از زمین بلند نشود و ما هم شک کردیم و بعد متوجه شدیم کشور لیبی که این سامانه را داشت هیچ یک از موشکهایش از زمین بلند نشده! برخی مسئولان گفتند اینها(لیبیاییها) عمری کار کردهاند نتوانستهاند این سامانه را راه بیندازند حالا اینها با گذراندن چند روز دوره میخواهند این سامانه را استفاده کنند؟ لطف خدا بود که در این مأموریت موفق شدیم.
سایت آماده عملیات شد و اولین شلیک بسیار ناجور بود که من در اتاق عملیات بودم و دستگاه خاموش بود، در سیستم سام2 دستگاه خاموش است و زمانی که رادار اطلاع میدهد دستگاه را روشن میکنند. دقایقی فقط برای آمادهسازی موشکها طول میکشید چون با سوخت مایع کار میکنند. ستوان داداشوند در اتاق کامپیوتر حضور داشت که با من تماس گرفت و گفت شما خوابی؟ گفتم چطور؟! گفت چرا دستگاه را روشن نمیکنی؟! گفتم برای چه؟ گفت وضعیت قرمز شده! گفتم تلفن رادار همدان روی میز من است! چطور وضعیت قرمز شده؟! گفت رادیو وضعیت قرمز اعلام کرد. دستگاه را روشن کردم و با رادار همدان تماس گرفتم و گفتم جریان چیست؟ گفتند وضعیت قرمز است! گفتم چرا به ما اطلاع ندادید؟! گفتند فرصت بود! گفتم این سیستم HQ هست و سیستم هاگ نیست که به سرعت آمادهسازی شود. هاگ سوخت جامد است و در آن واحد میتوانید شلیک کنید. اما در سامانه چینی دو دقیقه فقط برای warmup (گرم شدن) موشک زمان نیاز بود و کلی فرآیند دارد که زمانبر است. دستگاه را روشن کردیم و هواپیمایی که 200 کیلومتر با ما فاصله داشت به 45 کیلومتری ما رسید. معطل نکردیم و نباید میزدیم اما زدیم.
موشک شلیک شد؟!
بله، به زیبایی. عمدا میخواستیم تست کنیم که ببینیم میشود یا خیر؟ این موشک به سمت هدف رفت اما هدف چون متحرک است موشک تغییر مسیر داد که به سمت هواپیما برود و در این موقع به خاطر فشار G گرانش زمین موشک از وسط به دو نیم تقسیم شد و در فولادشهر به زمین برخورد کرد. این اولین شلیک ما بود. در فردای آن روز ما رادار همدان را توجیه کردیم تا آنها متوجه شدند چگونه با ما هماهنگ باشند. در روز بعد رادار همدان یک هدف دیگر برای ما مشخص کرد و این هدف خوب بود و ما هم خوب شلیک کردیم. هدف در اسکوپ قابل مشاهده بود و ما هم موشک را مشاهده میکردیم که به درستی به سمت هدف پیش میرود که ناگهان سر جنگی موشک منفجر شد و با توجه به شدت انفجار در اثر فیوز مجاورتی، این انفجار باعث شد سر جنگی تبدیل به یک نارنجک قدرتمند شود که هزاران ترکش دارد که میتواند با برخودش جنگنده را منهدم کند، ما هم خوشحال شدیم و فکر کردیم هواپیما منهدم شده و بعد متوجه شدیم اینطور نیست و آسیبی به جنگنده وارد نشده.
باز دفترچههای راهنمای سیستم را برداشتیم و مرور کردیم و متوجه شدیم برای این هدف این سیستم توانایی ندارد و سرعت مناسب ندارد. از طرفی کلین زوم که توسط این سیستم ایجاد میشود بسیار تکنولوژی قدیمی دارد. به صورت دستی شروع به محاسبه کردیم و نقطهای که باید شلیک کنیم را دستی تعریف کردیم و از شبیهساز داخل سیستم شروع کردیم. هدفهای میگ 25 مجازی ساختن و تمام کارها را واقعی انجام میدادیم غیر از شلیک موشک که به صورت مجازی بود مانند بازیهای کامپیوتری، صدها بار این کار را تکرار کردیم اما دیدیم به هدف اصابت نمیکند و لحظه آخر کم میآورد. به اپراتور تعقیب سمت گفتیم شما به جای تعقیب این نقطه فلان نقطه را تعقیب کن، خطایی(Eror) در کامپیوتر ایجاد کردیم برای اطلاعاتی که میخواستیم به موشک بدهیم، این خطا را به صورت تقریبی به قدری تغییر دادیم تا دیدیم در شبیهساز درست شد و هدف را مورد اصابت قرار میدهد و این زاویه را به عنوان مرجع حفظ کردیم که هدف را با همین زاویه بزنیم.
25 بهمن 1365 یک جنگنده از ناصریه پرواز کرد ساعت 14 بعدازظهر بود که رادار همدان به ما اطلاع داد که جنگنده از ناصریه برخاسته و به سمت شما یا تهران در حال حرکت است. در تهران هم آن روز سه تیر موشک پرتاپ شده بود با همین سیستم که موفقیتآمیز هم نبود. ما منتظر حضور جنگنده بودیم و رادار را به سمتی که جنگنده همیشه میآمد تنظیم کردیم و در 120 کیلومتری هدف را مشخص کردیم و اطلاعات را به اپراتور تعقیب هدف دادیم و آنها شروع به تعقیب کردند تا آن خطایی که پیشبینی کرده بودم، زمانی که به منطقه کلین زوم رسید با توجه به محاسباتی که کرده بودیم اولین موشک را شلیک کردیم، موشک اول روی هوا بود که موشک دوم را شلیک کردیم و دومی هنوز به هواپیما نرسیده بود سومی را شلیک کردیم و این موشک سوم بود که به هدف اصابت کرد که در آن زمان تعریف میکردند میگفتند بچههای اصفهان با دبههای بنزین در به در دنبال این خلبان بودند که مورد عنایت قرارش دهند که بچههای بسیج به دادش رسیدند و نجاتش دادند. تصاویر این قضیه موجود است که در یک قاب مرتبی آقای کرباسچی و طاهری به عنوان قدردانی به ما هدیه دادند. این تنها هواپیمای میگ 25 بود که در دنیا توسط سامانههای زمین به هوا منهدم شد و نه هواپیما، انهدام توسط هواپیما برای اولین بار در بوشهر توسط امیر رستمی در سال 1365 صورت گرفت. در دنیا فقط یک میگ 25 منهدم شد توسط زمین به هوا، آن هم بچههای ارتش بودند که در سایت سپاه کار میکردند و زدند، که الان شما اسناد را زیر و رو کنید شاید نتوانید آن را بیابید.
گفتید به جزیره خارک هم اشارهای خواهید داشت!
بله، جزیره خارک 36 کیلومتر مربع وسعت دارد و صدور نفت از این جزیره صورت میگرفت. در طول جنگ هم بیشترین حملات هوایی به این جزیره صورت گرفت، حدود 2500 حمله هوایی به این جزیره انجام شد که هدفشان قطع صدور نفت بود. به همین علت پوشش دفاعی آنجا مستحکم بود و بهترین جنگافزارها آنجا مستقر بود و غیر از جزیره در دریا هم مواضعی داشتیم که بتوانیم دفاع در عمق را داشته باشیم که گاهی به علت طوفانی شدن هوا، نیروها دچار مشکلات آبرسانی و بسیاری از مشکلات دیگر بودند اما با این وجود از جزیره دفاع کردند و در این حملات ما همواره در ادامه صدور نفت از این جزیره موفق بودیم.
از دیگر اتفاقات خاصی که برای بنده در این جزیره رخ داد این بود که در یکی از شیفتهایی که حضور داشتم، پای اسکوپ نشسته بودیم و با دقت به آن نگاه میکردم که یکدفعه صدای انفجار جزیره را تکان داد. از پست فرماندهی تماس گرفتند و علت را جویا شدند و من گفتم چیزی مشاهده نکردم! گفتند آقای رئیسجمهور[آیتالله خامنهای] به گوش هستند اطلاع دهید چه اتفاقی رخ داده؟! گفتم بنده که نمیتوانم جواب رئیس جمهور را بدهم! شما باید به ایشان پاسخگو باشید، من چیزی مشاهده نکردهام! آن روز تعداد حدود 60 نفر شهادت دادند که هواپیما بوده، شیرجه زده و مشخصات کامل آن را اعلام کردند، هر جور که بگویید تعریف کردند که آمده اسکله را بمباران کرده و رفته، ما هم در این بین مانده بودیم و جایی نبود که بشود ثابت کرد که آیا اینها درست میگویند یا ما! ما روی حرف خودمان پافشاری کردیم و آنها هم منتظر بودند اگر ثابت نکنیم بفرستند دادگاه نظامی. فردای آن روز یک تیم بازرسی خیلی قَدَری آمدند که سرهنگ دستآموز یکی از افسران خیلی با سواد نیروی هوایی جزئی از این تیم بود. آمدند رفتند منطقهای که بمباران شده بازدید کردند و گفتند این بمباران نبوده و موشک اسکاد بی هست که از جزیره بوبیان شلیک شده و اولین موشکی بود که به جزیره خارک زدند.
یک مورد دیگر سر شیفت بودیم در ماه مبارک رمضان نزدیک سحر دو جنگنده ظاهر شد، اطلاع دادیم به سایت رادار و آنها تایید کردند، همه چیز آماده بود و روی هدف رفتیم تا کارمان را انجام دهیم، آن زمان دستور داده بودند با توجه به اینکه آنها موشک ضدرادار میآورند باید اجازه دهیم وارد محدوده 35 کیلومتری شوند بعد قفل کنیم روی موشک و رادار تعقیب هدف را آن موقع روشن کنیم که به آن طرح زمانبندی میگفتند. وقتی وارد 35 کیلومتری شد و روی آن قفل کردیم دستور شلیک دادیم که اولین موشک شلیک شد، این موشک از روی لانچر بلند نشد، هنگ فایر شد و پرواز نکرد، معطل نشدیم و دومی را شلیک کردیم که همین اتفاق افتاد و نوبت به سومی نرسید و جنگنده دوم با موشک نفتکش الکساندر کبیر در اسکله آذرپاد را مورد هدف قرار داد که پر از نفت بود و آتش آن به بشکههای بنزین مجاور اسکله سرایت کرد که سه شبانهروز اسکله در حال سوختن بود و آسیب اساسی دید. در آن زمان هم مجددا یک تیم بازرسی اول صبح حضور یافتند. آمدند دستگاهها را تک تک بررسی کردند، همه چیز سالم بود! گفتیم هنگ فایر شده، گفتند باید دستگاه خراب باشد که هنگ فایر شود اگر نه اشکال از اپراتور هست! مرحله به مرحله در حال بررسی دستگاهها بودند و هر مرحله که سالم بود ما یک قدم به دادگاه نظامی نزدیکتر میشدیم.
یک بررسی هست که دسته جمعی و کل سیستم را با هم بررسی میکند به نام فایرینگ چک. آن چک انجام شد و باز همه چیز را سالم نشان داد، تیمسار قدیان در آن تیم بود که آن زمان درجهاش سرگرد بود، ایشان فرمودند در چه جهتی شلیک کردید و ما به فرض گفتیم در 270 درجه، ایشان گفت بروید فایبر چک را هم در همان 270 درجه انجام دهید نه سمت دیگر! این کار را انجام دادیم و مشخص شد تمپلی فایر لانچر خطا میدهد، همان ما را نجات داد و مشخص شد اگر یک آی سی کوچک دچار نقص باشد و تعمیر نشود خسارتش میتواند سنگین باشد. ما علاوه بر اینکه دفاع از جزیره خارک را بر عهده داشتیم در جنگ نفتکشها هم شرکت فعالی داشتیم و در خیلی از اینها پدافند هوایی نقش موثری در آن ایفا میکرد خصوصاً بعد از آمدن شهید ستاری که خیلی از مسائل را تغییر دادند.
یک مسائلی هم درباره اشتباهات پدافند نسبت به هواپیمای خودی مثل ماجرای شهید بابایی و ... پیش آمد. علت چه بود؟
سامانه پیشرفته فرماندهی کنترل که یک سامانه مکانیزه و اتوماتیک است جزئی از فهرست خریدهای نظامی ما بود. این سامانه خیلی موثر است. ما این سامانه را نداشتیم و شناساییها با تلفن انجام میشد از جمله با شهید بابایی. برخی از پروازها بود که وقتی انجام میشد معروف بود به پرواز سایلنت، پرواز بی صدا، اینها وقتی از کشور بیرون میرفتند به هیچکس اطلاع نمیدادند مخصوصا اوایل و موقع برگشت اگر شناسایی نمیشدند گاهی مورد اصابت قرار میگرفتند. پرواز شهید بابایی هم بیشتر به صورت سایلنت بود که این اتفاق برای ایشان افتاد. در کل ما در جنگ از مساله شناسایی به دو دلیل آسیب دیدیم، یک؛ هم سامانههای پیشرفته فرماندهی کنترل را نداشتیم و هم بیانضباطی که در بعضی از پروازها صورت میگرفت. اگر یک هواپیمایی میآید به روی گوره در خلیج فارس که نباید میآمد اینجا و افسر هاگ از رادار سوال میکند که این چیست؟ و رادار اعلام میکند ما اینجا هیچ هواپیمایی نداریم، افسری که با اسکوپ کار میکند فقط یک نقطه نورانی روی صفحه میبیند و نمیتواند اعتماد کند که این را مورد اصابت قرار دهد یا نه! اگر نزند که گوره بمباران میشود! اگر بزند یکجور! ما F4T خودمان را در گوره زدیم، آن نفری که زد که دلش نمیخواست بزند، تا آخر جنگ برایش مشکل پیش آمد، هر وقت هدف دشمن میآمد دچار شوک روانی میشد. به هر حال هواپیمای خودی هم زده شد و این نبود که اتفاق نیفتد.
برای شهید کشوری هم این اتفاق افتاد؟
خیر، شهید کشوری را عراق زد که اسیر هم شد در همانجا. قبل از آن هم دو هواپیمای دیگر را عراقیها زدند قبل از اینکه جنگ شروع بشود. تا قبل از جنگ ما خودمان اقدامی نکردیم و فقط یک موشک از دزفول شلیک کردیم که اوایل نفری که شلیک کرد مورد سرزنش قرار میدادند بعد متوجه شدند که همین یک شلیک موشک باعث شد تنشهایی که در منطقه هست پایین بیاید و هواپیماها جرأت تعرض نکنند که بعدها مورد تقدیر واقع شد. اما هواپیماهای خودی زده میشد و این مسالهای که نیروهای مختلفی بودند و شناسایی باید توسط تلفن صورت میگرفت. هواپیمایی از مرز وارد میشد توپچی شلمچه هواپیما را رویت میکرد و میگفت من بالای سرم یک هواپیما دیدم، اگر سایت رادار و شبکه کنترل فرماندهی بگوید این هواپیما خودی است یا دشمن تمام است. اگر بگوید سرعتش چقدر است! رنگش چیست بندر ماهشهر و بندر امام مطمئناً بمباران شده رفته، به علت ضیق وقت. شبکه کنترل تا وقتی که به صورت دستی اداره شود احتمال بروز این مشکلات به وفور هست، خصوصا که اوایل کار پدافند هوایی را واقعا باور نداشتند. هواپیما میآمد روی بوشهر و ما روی اسکوپ بوشهر هواپیما را میدیدیم اما سایت رادار اجازه انهدام به ما نمیداد و میگفت میخواهم بدهم f4t بزند، ما هم میگفتیم باشد و با موشک فونیکس میزدند. تا رسید به جایی که موشک فونیکس کم آمد و تا باور کنند این سیستم چقدر توانایی دارد زمان برد.
در پروژه نجم شما دخیل بودید؟ واقعیت جریان چه بود؟
پروژه نجم خرید تسهیلات روسی از روسیه بود. پروژه بزرگی بود که شامل خرید موشکهای اس 300، کاستا، ناگا، نبو، سیستم تور ام وان که پروژه مشترکی بین ارتش و سپاه بود و خریدهایی را از روسیه قرار بود انجام شود که مهمترین آن اس 300 بود.
چه سالی؟
از سال 80 تا 85 شاید بنده 8-7 بار به روسیه سفر کردم منتها یک مقدار روسیه بدقول بود در بعضی مسائل، البته در خرید هم ما بدقولی کردیم و خریدهایی که باید انجام میشد نکردیم. سیستم هایی خریداری کردیم، سامانه اس 300 و موشک تور ام وان که به بچههای سپاه دادند و اس 300 که تحویل ارتش شد و رادارهای کاستا، ناگا و نبو بود که بعضی را سپاه برداشت و بعضی را ارتش و باعث تقویت فنی و برخورداری از فناوریهای بالا شد که توانستند باور 373 را بسازند که مشابه اس 300 که در خود ایران در حال تولید است. بنده هم مدیر پروژه بودم در نیروی هوایی و با توجه به اینکه من معاون طرح و برنامه پدافند بودم این کار را به سرانجام رساندیم.
الان وضعیت پدافند هوایی ایران در چه حال است؟
اگر بگویم نمیدانم بهتر است؛ اما بالطبع باید از سی چهل سال پیش بهتر باشد که هست.
در مقایسه با دنیا؟
در دنیا ممکن است نسبت به خیلی کشورها جلو باشند اما نسبت به آمریکا حتی روسیه هم عقب است. بالاترین قدرت نظامی را آمریکا دارد و ما هم یک حسنی که در کارمان هست رسیدهایم به جایی که خودمان داریم تولید میکنیم، اینکه در وزارت دفاع دارند کار میکنند بالاترین امتیازی است که ما داریم. چون اگر خودمان نمیساختیم اگر نیاز پیدا میکردیم برای عملیاتی کردن سیستمها، کشور سازنده ما را دچار مشکل میکرد. اما الان فکر داری، دانشمند داری، برنامه داری، قطعه میسازی، مستقل هستی و هرچه بسازی خودت نسبت به آن مطلعی و کسی که در این مسیر میافتد مانند چین که چیزی نداشت و ظرف 30 سال بهترین سازنده وسایل نظامی شد؛ ایران هم در این مسیر در حال پیشرفت است. این نشان میدهد که توان ما بالاست. دفاع هوایی از کشور دشوار است به خاطر عوارض طبیعی و از طرفی تنوع تجهیزات. آفند و پدافند مثل شطرنج است، یک مهره در مقابل حرکت میکند و یک مهره طرف شما، هر زمان که مهره مقابل حرکت کرد و شما نتوانی پاسخ بدهی دچار مشکل خواهی شد. تجهیزات آفند قویتر باشد پدافند مرعوب خواهد شد و به خاطر همین مدام باید بروزرسانی شود و فناوریهایش بهروز شود و نیروی انسانی ورزیده باشد و رزمایشها را مدام برگزار کنند و از نظر اطلاعاتی باید قوی باشید. از تکنولوژهای پیشرفته باید بهره برد تا روز به روز قویتر شد.
پایان