آیت الله جعفر سبحانی؛ طرح مسئله نسبیت در دین، یکی از مظاهر تهاجم فرهنگی است
پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ تیتر یک روزنامه ی رسالت روز شنبه ۱۰ آبان سال ۱۳۷۲ اختصاص دارد به بیانیه جامعه روحانیت مبارز تهران به مناسبت روز ۱۳ آبان و مبارزه با استکبار جهانی. در بخشی از بیانیه این تشکل آمده است که دشمنی و کینه آمریکا نسبت به انقلاب و جمهوری اسلامی همچون گذشته به صورت امری اجتناب ناپذیر باقی است و آمریکا نمی تواند طرف مذاکره ما قرار گرفته و با جمهوری اسلامی روابط عادی داشته باشد، و بی ارزشترین و پست ترین چیزها در نزد حکام آمریکا، حقوق انسانها بویژه حقوق مظلومان است.
اما دیگر تیتر این صفحه روزنامه به سخنان آیت الله جعفر سبحانی درباره طرح مسئله نسبیت در دین اختصاص دارد که آنرا از مظاهر تهاجم فرهنگی دانسته اند. متن این سخنان که در صفحه چهارم روزنامه منتشر شده به شرح زیر می باشد که در مقدمه آن میخوانیم؛
یکی از مصادیق تهاجم فرهنگی غرب، بیان و طرح مطالب به ظاهر علمی در پوشش زیبا و ظریف است که اگر با دیدی کارشناسانه به آن نگریسته شود در بطن آن سمی مهلک به چشم میآید. یکی از افکار خطرناکی که رنگ فلسفی دارد مطرح نمودن مسئله نسبیت در دین است. حضرت آیت الله سبحانی استاد حوزه علمیه قم در جمع دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی پیرامون خطر تهاجم فرهنگی غرب مسئله نسبیت در دین و ملی گرایی، بیانات ارزشمندی ایراد نمودند که گزیده ای از آن در زیر از نظر گرامی تان می گذرد؛
تهاجم فرهنگی غرب که اقرب به واقع است آنرا شبیخون فرهنگی غرب بگوییم احتیاج به بررسی و ارائه یک تعریف جامع دارد و بایستی حدود آن روشن شود که آیا همهطبقات جامعه مورد هجوم هستند؟ آیا غنا و فقر و زمینه روحی در آن نقش دارد؟
قطعا نيروی سازنده جامعه یعنی قشر جوان جامعه، هدف اصلی تهاجم دشمن است. انقلاب ما به دوش جوانان، آن هم جوانان مستضعف بوده است و تهاجم اصلی دشمن نیز متوجه همین قشر از جامعه است.
افرادی که با علوم انسانی و با صلاح و فساد جامعه سر و کار دارند بایستی عوامل پدید آورنده و پذیرش تهاجم غرب را بررسی کرده و روشن کنند که خلاء فکری، فقر، گرانی، ابزار آلات سمعی و بصری و تبلیغات ناخودآگاه دشمن تا چه حد در شبیخون فرهنگی غرب نقش دارند؟ مسائل اجتماعی احتیاج به بررسی دارد و یک نفر نمی تواند مسائل اجتماعی را حل کند. معالجه به صورت مقطعی آسان است ولی ریشه کنی عوامل، احتیاج به کار عمیق دارد.
فرضيه دهکده جهانی عملی است ولی آیا بایستی ما دست روی دست گذارده و سرمایه های انقلاب را بی دفاع در برابر هجوم قرار دهیم؟ یکی از راههای تهاجم فرهنگی، برنامه های مبتذل سمعی و بصری و رمانهای مبتذل است که طبقه ای از جامعه را گمراه می کند. برنامه های به ظاهر علمی است که باطنشان سمی می باشد. افکاری علمی که انسان لذت می برد ولی اگر باطن آن را بشکافی، به قیمت تزلزل ایمان افراد است و سرمایه های واقعی ما را از دستمان می گیرد.
یکی از افکار خطرناکی که رنگ فلسفی دارد مسئله نسبیت است. آیا نسبیت با ایدئولوژی الهی و مذهب سازگار است؟ در علوم انسانی و بحث های بشری، مسئله نسبیت عیبی ندارد و آنچه را که یک بشر عرضه می کند اگر روزی شرایط عوض شود اندیشه اش نیز تغییر نموده و ممکن است خلاف آنرا نیز عرضه کند.
اما آیا مسائل مذهبی که پایه های دین ما هستند و از یک جهان غیر افکاری سرچشمه می گیرد این اندیشه ها میتواند نسبی باشد و در شرایطی تغییر یابد؟
انبیاء معصوم هستند و قرآن معصوم چگونه می تواند یک اندیشه کشدار باشد؟ عالم وحی خطاناپذیر است و چگونه اندیشه خطاناپذیر را نسبی فرض کنیم؟ کسانی که نسبیت را مطرح می کنند اگر در مسائل تکوینی مطرح می شود و در خصوص علوم انسانی برخاسته از بشر است اشکالی نیست ولی اگر وحی را به دست نسبیت بسپاریم دیگر هیچ قضیه ثابتی در دین برای ما باقی نمی ماند.
ایشان در ادامه سخنانشان افزودند؛
یکی از راههای تهاجم فرهنگی غرب در بیان همین مسائل علمی به ظاهر زیبا و ظریف است. فرضيه ها و دانش های بشر با علوم وحی قابل تفکیک هستند و باید مشخص کنید که این مساله شک و تردید و نسبیت را در دانش بشر می گویید یا مسائل مذهبی؟
مسئله دیگر ملی گرایی است. ملی گرایی دو معنا دارد یکی بدین معنا که من آبرو خاک و محل تولدم را دوست دارم و میهنم بر گردن من حق دارد و مایلم به آن خدمت کنم که این تعریف عین اسلام است ولی اگر ملی گرایی را برگردانیم به این که ملت محور است نه مذهب و آب و خاک مطرح است نه انسانیت، این خلاف اسلام است. در اسلام انسان مطرح است آن هم انسانی که - اکرمکم عندالله - باشد.