کد خبر: ۹۵۶۹
دیدگاه

|ابراهیم اصغر زاده| امام خمینی یک نابغه سیاسی بود

بخش دیدگاه محملی برای انعکاس نظرات اهل قلم، پژوهشگران و دانشگاهیان است تا آراء پژوهشی جدید خود را در دسترس علاقه مندان به تاریخ و فرهنگ ایران معاصر و تحولات انقلاب اسلامی قرار دهند. لذا ضمن سلب مسئولیت نسبت به محتوا و رویکرد علمی پژوهشگران، پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی پذیرای تمام جستارها، یادداشت ها و پژوهش‌هایی ست که در باب تاریخ ایران معاصر تدوین و نگاشته شده و آن را در اختیار دیگر علاقه مندان این حوزه قرار خواهد داد.
يکشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۵:۱۰

پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ با اینکه دولت آقای بازرگان مورد تایید امام خمینی بود، اما آقای قطب‌زاده و آقای بنی‌صدر خودشان را رقیب دولت موقت می‌دانستند. آقای بازرگان به شدت اصولگرا و اخلاق‌گرا بود؛ به عبارتی حاضر نبود از اصولش عدول کند؛ از جمله نمونه‌های آن، استعفای اوست. چیزی که آقای بنی‌اسدی می‌فرماید این است که دولت بازرگان نسبت به هم روحانیت و هم سیستم حاکم یا هسته سخت حکومت آسیب‌پذیر بوده است.

از جمله اتفاقات آن زمان روبه‌رو شدن دولت موقت با دولت در دولت است، با نیروهایی که کارشکنی می‌کردند. اما آنچه من می‌خواهم تعریف کنم این است که اشغال سفارت آمریکا خیلی مرتبط با دولت نبوده است. ما پیشبینی می‌کردیم که این کار احتمال دارد به دولت آسیب بزند و حتی پیش‌بینی می‌کردیم که دولت استعفا دهد اما نقطه تمرکز ما شاه بود.

مسئله تضاد امپریالیسم با خلق از جمله این موارد است. به عبارتی ما آن زمان بیش از آنکه در ارتباط با روحانیت و یا مهندس بازرگان باشیم، متاثر از دکتر علی شریعتی و اندیشه‌های موجود در جامعه بودیم. برای ما ایدئولوژی مهم بود و دکتر شریعتی نگاهی که به دین می‌کرد خلأ‌هایی را در حوزه بحث‌های سیاسی آن روزگار پر می‌کرد و آقای خوئینی‌ها هم در مسجدی در نیاوران کلاس‌های تفسیر قرآن برپا می‌کرد که ما در آن کلاس‌ها شرکت می‌کردیم و چندبار که لباس‌شخصی‌ها به  ما حمله کرده بودند ما به آنجا رفته بودیم؛ البته دیدگاه‌های ایشان هم برایمان جذاب بود و دیدگاهش با آقای مطهری و آقای بازرگان متفاوت بود.

ما دیدگاه مبارزه با امپریالیسم داشتیم اما هیچ‌کدام اثرگذار بر تصمیمی که گرفتیم نبود. مثلاً آنچه در 25 بهمن رخ داد امام به دولت گفت که قضیه را جمع کنید. از نگاه ما پذیرش شاه از سوی آمریکا تحقیر ما و انقلاب بود؛ پس ما به دنبال این بودیم که واکنش نشان دهیم؛ اما طبعاً واکنش ما واکنش دانشجویی ‌بود. همه جای دنیا اعتراض دانشجویی وجود داشت؛ به‌ویژه در خود آمریکا و در آن زمان درباره جنگ ویتنام دانشجویان خیلی فعالیت داشتند. در کنفدراسیون دانشجویان و در فضای دانشجویی خودمان هم این اعتراض جایگاه داشت.

این دیدگاه آن زمان از زبان چپ‌ها مطرح می‌شد که لیبرالیسم جاده‌صاف‌کن امپریالیسم است و این بحث درباره دولت مطرح می‌شد. در آن زمان بحث دیگر این بود که انقلاب کجا به پیروزی می‌رسد. آقای بازرگان می‌گفت «که 22 بهمن تمام شد و سر کارتان بروید». ما برداشت‌مان این بود که باید گام‌های دیگری این انقلاب داشته باشد تا به پیروزی برسد و نتیجه دهد.

به عبارتی ما بر این باور بودیم که انقلاب باید برخی بخش‌های سیستم شاه را تغییر دهد؛ حتی انحلال ارتش هم در جمع‌های ما مطرح می‌شد و.... این دیدگاه ما بود اما دلیل تصمیم درباره اشغال سفارت آمریکا همان اعتراض دانشجویی در پی حس تحقیرشدگی از پذیرش شاه توسط آمریکا بود و اساساً قضیه ما دولت موقت نبود که دولت از پارادایم میانه‌روی به پارادایم آمریکاستیزی و غرب‌ستیزی شیفت کند. ما پیش‌فرضمان همچون جامعه این بود که آمریکا خیلی نفوذ دارد و 55 هزار آمریکایی در ایران به عنوان مستشار نظامی بودند و سفارت آمریکا  بیشتر دست سیا و بخش نظامی بود تا وزارت خارجه. بچه‌های فرودگاه از خروج بسته‌هایی از کشور از طرف سفارت آمریکا می‌گفتند و شاید کمی توهم توطئه‌ای هم بود؛ البته چون دانشجو بودیم نسبت به سایر دستجات کمتر این نگاه را داشتیم.

به هر حال روند قضیه به نظر ما مشکوک بود و در برنامه‌ای که داشتیم برای پشتیبانی از حرف‌مان، سفارت را که اشغال کردیم، یک وانت می‌آوردیم و اسناد را  با خود می‌بردیم و سپس از این اسناد مدارک را به دست می‌آوردیم و بعد از آن، توجیه و توضیح می‌دادیم چرا کار ما درست بوده است و اینکه آمریکا درکار کشور ما دخالت می‌کرده است.

حال سوال این است که آیا این همان چیزی بوده که رخ داده است؟ بلافاصله پس از این اتفاق و تماسی که ما از طریق آقای موسوی‌خوئینی‌ها با حاج احمدآقا در قم گرفتیم، حمایت امام خمینی رخ داد. از نگاه من امام خمینی یک نابغه سیاسی بود. کاریزمای امام با نگاه دور از سیاسی‌کاری و میانه‌روی باعث شکل‌گیری جنبش توده‌ای قدرتمند و انقلاب شد. در دست‌نوشته‌های من باقی مانده که تصمیم گرفتیم اگر امام مخالفت کرد و مثل 25 بهمن گفت که اینها را از آنجا بیرون بیاندازید، ما آمادگی داشته باشیم و یا اگر کسی توسط اعضای سفارت کشته شد، جنازه‌اش را به دانشگاه تهران ببریم و راهپیمایی کنیم.

ما اصلاً تصور نمی‌کردیم در دقایق اولیه امام خمینی از پروژه حمایت کند و آن را مورد استفاده قرار دهد. به عبارتی ایشان یک ماجرای تاریخی را به یک پروژه سیاسی سنگین تبدیل کرد. دکتر یزدی درباره اینکه ابتدا امام مخالف بود و گفت بیرون‌شان بریزید، به من گفتند؛ اما من توضیح دادم که در همان دقایق اولیه ایشان پیام دادند که به دانشجویان بگویید:«جای خوبی را گرفته‌اند و محکم بایستند.» تنها چیزی که این وسط اتفاق افتاد این بود که به دلیل رفاقت آقای موسوی‌خوئینی‌ها و سیداحمدآقا یک ارتباط اعتمادبخش بین ما و امام خمینی ایجاد شد.

چنانچه به امام گفته بودند که اینها دانشجویان مسلمان بوده‌اند و ما هم بازوبندها و پیشانی‌بند با عکس امام خمینی بسته بودیم. بعد از انقلاب در دفتر تحکیم وحدت ایشان و آقای خامنه‌ای مورد اعتماد بچه‌ها بود. ایشان با احمدآقا رفیق بودند و ما این نگاه را داشتیم که ایشان به‌هیچ‌وجه خلاف نظر امام عمل نمی‌کند و مجذوب امام بود و سخنان ایشان را منتقل می‌کند و پس از آن گفت‌وگو بحران تشکیلاتی ما حل شد؛ چون بخشی از جمعیت مخالف بودند و بچه‌های دانشگاه شهید بهشتی معتقد بودند که باید موضوع با دولت هماهنگ شود و ما مخالف بودیم.

در ساعات ابتدایی اشغال سفارت عده‌ای بیرون در بودند و برخی روحانی بودند و فحش می‌دادند که بیرون بیایید، کشور را به هم می‌ریزید اما پس از آن پیام، با خیال راحت کار را پیش بردیم. از این به بعد ما بر این باور شدیم که باید تابع نیروی قدرتمندتری باشیم.

با سخنان امام خمینی از فردای آن روز ما با جامعه‌ای هیجان‌زده که از عملکرد دانشجویان استقبال می‌کرد روبه‌رو بودیم. قبل از آنها گروه‌های سیاسی از چپ تا حتی نهضت آزادی بودند که به هیجان آمده بودند و بیانیه دادند؛ چون احساس می‌کردند کار درستی است و حتی کار ما در سطح جهان مورد استقبال قرار گرفت اما در ادامه مسیر متاسفانه کار از دست ما خارج شد.

پس کاری که در ابتدا انجام گرفت؛ اقدامی دانشجویی بود با این برنامه که حداکثر 72 ساعت آنجا باشیم و سپس اسناد را با خود ببریم؛ با همان استدلال مطرح‌شده پس از آن مواردی مانند افشاگری‌ها و تحویل دادن گروگان‌ها به دولت و... اتفاق افتاد اما مهمترین اتفاق اخراج شاه پس از چندین روز در آذرماه از آمریکا بود که کم‌کم می‌توانست اشغال سفارت را بلاموضوع کند و مسئله بعدی این بود که در مردادماه سال 1359 شاه مُرد، بنابراین صورت مسئله پاک شد.

 

منبع : روزنامه هم میهن 20 آبان  1403

بخش دیدگاه که به تازگی به پایگاه اینترنتی مرکز اسناد انقلاب اسلامی افزوده شده، محملی برای انعکاس نظرات اهل قلم، پژوهشگران و دانشگاهیان است تا نظرات و آراء پژوهشی جدید خود را در دسترس علاقه مندان به تاریخ و فرهنگ ایران معاصر و تحولات انقلاب اسلامی قرار دهند. فلذا ضمن سلب مسئولیت نسبت به محتوا و رویکرد علمی پژوهشگران، پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی پذیرای تمام جستارها، یادداشت ها و پژوهش هایی ست که به صورت روش مند و آکادمیک، درباب تاریخ ایران معاصر تدوین و نگاشته شده و آنرا در اختیار دیگر علاقه مندان این حوزه قرار خواهد داد.

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات