برشی از خاطرات حجت‌الاسلام ناطق نوری

چه شد که امام با انحلال حزب جمهوری اسلامی موافقت کرد؟/ روایتی از مخالفت آیت‌الله منتظری با حزب جمهوری

علی اکبر ناطق نوری درباره مخالفت حسینعلی منتظری با حزب جمهوری و انحلال این حزب می‌گوید: حزب در استان‌ها بسیار فعال بود و بچه‌های آن مناطق بسیار پر جوش بودند. در آن زمان، شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه زیر نظر آقای منتظری اداره می‌شد. دستگاه وی هم ضد حزب بودند. آنها برای کوبیدن حزب خیلی کار کردند. دائم به امام گزارش می‌دادند که حزبی‌ها با ائمه جمعه مخالفت می‌کنند، یا در فلان شهر مردم به دلیل حزبی بودن امام جمعه، پذیرای وی نیستند و سبب اختلاف هستند.
چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۰:۵۸

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ 11 خرداد 1366 آیت‌الله سيدعلی خامنه‌ای و حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی طی نامه‌ای به امام خمينی خواستار تعطیلی حزب جمهوری اسلامی شدند و با موافقت حضرت امام، حزب رسما منحل شد. 

حجت‌الاسلام ناطق‌نوری در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، درباره تشکیلات و اعضای حزب جمهوری اسلامی می‌گوید: بعد از حادثه شهادت آیت‌الله بهشتی و جمعی از اعضای اصلی حزب جمهوری اسلامی، مدتی آقای باهنر دبیرکل حزب بودند. پس از شهادت وی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دبیرکل حزب شدند و من برای عضویت در شورای مرکزی دعوت شدم. تا آنجایی که یادم است خود آقا، آقایان هاشمی، مرحوم ربانی املشی، موحدی کرمانی، عسگراولادی، موسوی، باهنر، آقازاده، میرمحمدی، مهندس باهنر، مسیح مهاجری، زورق، فرزاد رهبری، محمد خان، میرسلیم و جاسبی اعضای شورای مرکزی حزب بودند و آقای جاسبی کارهای اجرایی حزب را هم انجام می داد.

بخشی از بودجه حزب را هم در یک مقطعی حضرت امام می‌دادند. به تدریج که حزب جلو می‌رفت کشمکش‌های سیاسی‌ای که در جامعه، مجلس و در دولت بود، در شورای مرکزی حزب هم رخنه کرد و اعضای حزب به سه دسته تقسیم شدند. دیدگاه من و آقای عسگراولادی با اینکه در دولت موسوی بودیم، با او (موسوی) هم خوانی نداشت. در واقع یک گروه ما بودیم. گروه دیگر، موسوی و سایر دوستان بودند. گروه سوم، آقایان فرزاد رهبری، میرمحمدی و محمد خان و میرسلیم که معروف به خط 3 حزب بودند. اداره چنین شورایی برای آقا خیلی سنگین بود. بحث‌ها گاهی دو به دو و خیلی داغ می‌شد، به خصوص بین آقای عسگراولادی و آقای موسوی که شدیدتر بود.

امام دستور دادند اساساً حزبی‌ها اعم از حزب جمهوری اسلامی یا مجاهدین انقلاب و غیره، حق ندارند در مراکز نظامی سخنرانی کنند. این تصمیم امام، عرصه را خیلی تنگ کرد، چون آقا، رئیس‌جمهور در عین حالی که دبیر حزب بودند، نمی‌شد که در پادگان‌های نظامی ارتش و سپاه نروند. آقای هاشمی رئیس مجلس بودند، آیا نمی‌توانستند در پادگان سخنرانی بکنند؟ و سایرین از جمله آقای املشی و بنده که وزیر کشور بودم؛ لذا وقتی این مشکل با امام مطرح شد، فرمودند: «این آقایان - از جمله بنده - مجاز هستند به مراکز نظامی جهت سخنرانی بروند.»

طبق نظر امام، نظامی‌ها از ورود به تشکل‌های سیاسی منع شدند و جلوی ورود جریان‌های سیاسی به مراکز نظامی را گرفتند، لذا اعلام شد کسانی که در سپاه هستند نباید فعالیت سیاسی بکنند؛ در غیر این صورت از سپاه بروند. در همین موقع بعضی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی برای اینکه تشکل خود را حفظ کنند از سپاه رفتند و بالعکس بعضی هم در سپاه ماندند و فعالیت سیاسی را رها کردند. اعضای حزب جمهوری اسلامی هم همین وضع را پیدا کردند.

از طرف دیگر، امام اعلام کردند که «ائمه جمعه هم تکلیف خودشان را روشن کنند.» آن‌هایی که حزبی هستند یا حزب را انتخاب کنند یا امامت جمعه را، لذا جمع کثیری از ائمه جمعه، امامت را پذیرفتند و از حزب رفتند و بعضی هم گفتند: «ما می‌خواهیم در حزب بمانیم و نمی‌خواهیم امام جمعه باشیم»؛ مثل آقای محمدیان امام جمعه قبلی زاهدان، که در آن موقع اعلام کرد که در حزب می‌مانم.


*** مخالفت منتظری با حزب جمهوری ***

حجت‌الاسلام ناطق نوری در بخشی از کتاب خاطرات خود درباره مخالفت آیت‌الله منتظری با حزب جمهوری و انحلال این حزب می‌گوید: حزب در استان‌ها بسیار فعال بود و بچه‌های آن مناطق بسیار پر جوش بودند. در آن زمان، شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه زیر نظر آقای منتظری اداره می‌شد. دستگاه وی هم ضد حزب بودند. آنها برای کوبیدن حزب خیلی کار کردند. دائم به امام گزارش می‌دادند که حزبی‌ها با ائمه جمعه مخالفت می‌کنند، یا در فلان شهر مردم به دلیل حزبی بودن امام جمعه، پذیرای وی نیستند و سبب اختلاف هستند.

عده‌ای مرتب نزد امام سعایت می‌کردند که بچه‌های حزب جمهوری اسلامی، با علما برخورد مناسبی ندارند و بیت آقای منتظری هم خیلی برای کوبیدن حزب کار کردند تا جایی که دیگر امام به آقا (آیت‌الله خامنه‌ای) و آقای هاشمی فرمودند که شما چهره ملی هستید، همه باید شما را قبول داشته باشند. اگر حزبی باشید عده‌ای شما را قبول نخواهند داشت. شما باید برای کشور باشید، از حزب کنار بروید و حزب را به دیگران واگذار کنید.


*** ماجرای مذاکره با امام به منظور انحلال حزب جمهوری ***

در شورای مرکزی حزب مطرح شد که اگر آقایان کنار بروند چه کسی می‌تواند حزب را اداره کند. این اصلاً شدنی نبود. این به معنای انحلال حزب بود. عده‌ای از آقایان خدمت امام رسیدند و پس از مذاکراتی با امام، به این نتیجه رسیدند که فتیله حزب را پایین بکشند. همین الان هم حزب به معنای رسمی منحل نشده است، بلکه تعطیل است.

حضرت امام احتمال می‌دادند که به دلیل فراگیر بودن حزب و فعالیت گسترده آن ممکن است اختلافاتی در کشور بروز کند و چهره‌ای مثل آقا (آیت‌الله خامنه‌ای) و آقای هاشمی آسیب ببینند، لذا این آقایان را از فعالیت در حزب منع کردند. اکنون درمی‌یابیم که ایشان برای انقلاب مصلحت عالیه را در نظر گرفتند. گویا آنچه که ما در آیینه نمی‌بینیم، ایشان در خشت خام می‌دید. به این صورت بود که اساس حزب جمهوری اسلامی این گونه داوطلبانه برچیده شد.

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات