مرکز اسناد انقلاب اسلامی

برچسب ها - سردار نوروزی
گفتگو با سردار نوروزی پیرامون خدمات حجت‌الاسلام حسینیان در دادستانی سیستان
هر چه کشفیات داشتیم، باید مصادره و سپس به تهران منتقل می‌شد. آقای حسینیان فکر کردند که چه کنیم، چه نکنیم؟ قرار شد با آقای موسوی اردبیلی جلساتی را بگذاریم که چرا کشفیات استان را به تهران می‌برید؟ این استان که خودش استان محرومی است، چرا این‌ها در جهت محرومیت‌زدایی خود استان و رفع نیازمندی‌های اینجا صرف نشود ...؟
کد خبر: ۸۰۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۹

سردار بهرام نوروزی در گفتگو با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی:
این زخمی را برای معالجه به بیمارستان می‌برند و دستبند می‌زدند و یک مامور بالای سرش می‌گذارند. مسئول تشکیلات منافقین در بندرعباس به تشکیلات شیراز اطلاع می‌دهد، یعنی این‌ها زیر نظر منافقین شیراز بودند. یک تیم از شیراز آماده شده و برای جمع‌آوری اطلاعات می‌آید. این‌ها از طبقه زیرین بیمارستان وارد آسانسور شده، چند تا روپوش سفید پرستاری می‌پوشند. زیر لباس هم یک قفل‌بُر آماده می‌کنند. وارد اتاق می‌شوند و با این قفل به سر مامور مراقب می‌زنند. دستبند را می‌بُرند و سریع او را با اتومبیل به سمت شیراز فراری می‌دهند.
کد خبر: ۵۹۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۴

سردار بهرام نوروزی در گفت‌وگو با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی مطرح کرد:
سردار نوروزی گفت: یک روز حسین خُردو را آوردیم شروع به اعتراف کرد و گفت که مسئولین تشکیلات گفتند می‌روید در حزب جمهوی روزنامه جمهوری اسلامی می‌گیرید و می‌فروشید. رفتیم شروع کردیم به فروختن و خیلی فعال بودیم. هر چند وقت یکبار به ما یک فتق‌بند می‌دادند می‌بستیم و با آن به حزب رفت‌وآمد می‌کردیم که برای ما عادی شود. بنا داشتند که در این فتق‌بند نارنجک بگذارند به ما بدهند برویم و بیاییم. یک شب تصمیم گرفتند که فردا صبح شهید هاشمی باید ترور شود. تصمیم گرفته بودند یکی از ما دو تا برویم. فردا آن‌ها به دوستم گفتند تو برای عملیات ترور برو. من خیلی غبطه خوردم و ناراحت شدم. خلاصه دوستم تقریباً با همان فرمول به حزب می‌رود و نارنجک را می‌کشد و پشت سر آقای هاشمی‌نژاد منفجر می‌کند و ایشان را به شهادت می‌رساند. دوستم دستش قطع شده بود، اما همین منافقین که دور و نزدیک بودند به سرش ریختند و داد و فریاد کردند که این جزو منافقین است و ... همان جا او را زدند که دیگر نفس بعدی نداشته باشد. چون اگر زنده می‌ماند از او اعتراف می‌گرفتند و همه چیز لو می‌رفت.
کد خبر: ۵۲۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۰۷

تازه های کتاب