آیتالله مؤمن در سال 56 در شهداد تبعید بودند و با آیتالله مشکینی که در ماهان تبعید بودند ارتباط داشتند. ما در جلسات ایشان شرکت میکردیم. چون ایشان حق منبر رفتن نداشتند و در همهی اوقات نشسته صحبت میکردند. واقعاً در شهداد و بدون امکانات که من درست یادم است آن گرمای سخت را ایشان با یک پنکه تحمل میکردند.
درس فلسفه و تفسیر مرحوم علامه طباطبایی به قدری پربار بود که دلخوشی ما در طول هفته به این بود که روزهای پنجشنبه و جمعه در درسشان حاضر میشویم. درس و بیان ایشان، انسان را به عالم معنا میبرد و انصافا جلسه تهذیب و بحث اخلاقی بسیار جالبی بود.
آقاى مؤمن هم از کسانى بود که رژيم دنبال او بود و مىخواست او را دستگير کند؛ بنابراين ايشان مدتى مخفى بودند. مباحثهى درس با آقاى مؤمن را در منزل ما قرار داديم و ديگر به منزل ايشان نمىرفتيم؛ چون مأموران براى دستگيرى ايشان به منزلشان رفته بودند. مدتى گذشت و آقاى مؤمن تقريبآ مطمئن شدند که با او کارى ندارند. وقتى که اطمينان پيدا کردند که ديگر با او کارى ندارند، يک روز حدود ساعت دو بعدازظهر ريختند و ايشان را هم دستگير و به شهداد تبعيد کردند...
آیتالله مؤمن از فقهای شورای نگهبان میگوید:واقعیت این است كه شورای نگهبان هرگز به صورت خطی برخورد نكرده و تسلیم هیچكس هم نشده است.حتی به خاطر ندارم كه چیزی برخلاف قانون از شورای نگهبان بروز كرده باشد. بنده خودم تا به حال، یك رای مصلحتی ندادهام و ازمحدودهای كه برای شورای نگهبان تعیین شده است فراتر نرفته ام.
آیتالله مؤمن از فقهای شورای نگهبان میگوید:واقعیت این است كه شورای نگهبان هرگز به صورت خطی برخورد نكرده و تسلیم هیچكس هم نشده است.حتی به خاطر ندارم كه چیزی برخلاف قانون از شورای نگهبان بروز كرده باشد. بنده خودم تا به حال، یك رای مصلحتی ندادهام و ازمحدودهای كه برای شورای نگهبان تعیین شده است فراتر نرفته ام.