کد خبر: ۱۰۳۲۶
در گفت‌وگو پیرامون نامه رهبر انقلاب به دانشجویان آمریکایی

فواد ایزدی: نامه رهبری پاسخی به انتظار دانشجویان آمریکایی بود

عکس لید
«ما غربی‌هایی هستیم که می‌جنگیم تا تمدن غرب را به‌طور کامل ریشه‌کن کنیم.» این جمله‌ای است که در فضای دانشگاهی کمتر کسی حاضر است آن را بر زبان بیاورد اما در دانشگاه کلمبیا، اکثریت تشکل‌های دانشجویی آن را امضا کرده‌اند و در ابتدای بیانیه خود آورده‌اند. به گمان من ما امروز شاهد نوعی بیداری هستیم، و به همین دلیل رهبر انقلاب نیز تصمیم گرفتند تا خطاب به این دانشجویان و جوانان، نامه‌ای بنویسند.
شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۶:۴۶
پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ مبارزه برای آزادی فلسطین، از نخستین روزهای شکل‌گیری نهضت اسلامی، به‌ عنوان یکی از محورهای اصلی آن مطرح بوده است. از سخنرانی‌های افشاگرانه امام خمینی (ره) علیه رژیم صهیونیستی در دهه ۴۰ شمسی، تا تبدیل روز قدس به نماد جهانی حمایت از مردم مظلوم فلسطین، این مسئله همواره در متن سیاست‌ها و آرمان‌های انقلاب اسلامی قرار داشته است. در سال‌های پس از انقلاب نیز حمایت از فلسطین، نه‌تنها به‌ عنوان یک موضع سیاسی، بلکه به‌مثابه یک تعهد انسانی و اسلامی ادامه یافته است. در همین راستا، رهبر معظم انقلاب در ۱۰ خرداد ۱۴۰۳، در واکنش به جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و خیزش اعتراضی در میان دانشجویان آمریکایی، با صدور نامه‌ای خطاب به آنان، بر اهمیت ایستادن در «طرف درست تاریخ» یعنی حمایت از مردم فلسطین تأکید کردند.
 
در سالروز این پیام تاریخی به منظور تشریح و تاثیر این پیام بر مبارزه دانشجویان آمریکایی و جریان‌شناسی حامیان آرمان آزادی قدس میان طبقه تحصیل کرده یا در حال تحصیل  با دکتر فواد ایزدی، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران دانشکده مطالعات جهان به گفت‌وگو پرداختیم که در ادامه از نظر می‌گذرد.
 
 
با توجه به سابقه مخالفت و ستیز به‌حق دانشجویان آمریکایی با سیاست‌های دولت در این کشور، آیا بین دانشجویان آمریکایی جریان و طیف خاصی وجود دارد که از ابتدا تاکنون طرفدار آرمان آزادی خواهی فلسطین باشد؟
 
جریان حمایت از فلسطین در دانشگاه‌های آمریکا هم در میان بخش قابل توجهی از دانشجویان و هم برخی اساتید رواج داشت که پس از آغاز نسل‌کشی در غزه گسترش بیشتری پیدا کرد. این جریان ابتدا از دانشگاه کلمبیا آغاز شد و سپس به دانشگاه‌های مشهور آمریکا مانند «هاروارد»، «پرینستون»، «ام‌آی‌تی»، «ییل» و دیگر دانشگاه‌های رده‌بالا کشیده شد. بعدها این حرکت‌ها به تمامی دانشگاه‌ها تعمیم پیدا کرد؛ به‌ گونه‌ای که حتی دانشگاه‌های متوسط و کوچک نیز تجمعاتی در حمایت از فلسطین برگزار کردند و در این مسیر مبارزه نمودند.
 
این تجمعات، اعتراضات و تظاهرات در سراسر آمریکا شکل گرفت و واقعا  کمتر محیطی در دانشگاهی وجود داشت که از این جریان متأثر نشده باشد. یکی از دلایلی که دولت آمریکا تصمیم به سرکوب شدید این حرکت اجتماعی گرفت نیز همین گستردگی اعتراضات و تظاهرات‌ها بود. مقامات آمریکایی به این نتیجه رسیدند که اگر این حرکت متوقف نشود حتی به بهای بی‌اعتبار شدن شعارهایی همچون آزادی بیان و حقوق بشر باید برخورد شدیدی برای فروکش آن در آینده صورت گیرد. دلیل آن نیز این بود که نگرانی داشتند این حرکت دانشجویی و دانشگاهی به میان عموم مردم آمریکا سرایت کند. آن‌ها معتقد بودند [مقامات آمریکایی] اگر این اتفاق به‌ صورت گسترده رخ دهد  که تاکنون به شکل کامل رخ نداده پایان رژیم صهیونیستی خواهد بود. چراکه اگر مردم آمریکا از واقعیت وضعیت فلسطین آگاه شوند و حمایت از اسرائیل کاهش یابد، این کاهش حمایت به معنای پایان رژیم صهیونیستی خواهد بود. زیرا این رژیم به منابع مالی، تسلیحاتی، و حمایت‌های سیاسی و دفاعی آمریکا ازجمله در شورای امنیت سازمان ملل وابسته است و اگر این حمایت‌ها کاهش پیدا کند، بدون تردید رژیم صهیونیستی قادر به ادامه حیات نخواهد بود.
 
در همان ماه‌های ابتدایی نسل‌کشی در غزه، دانشگاه هاروارد نظرسنجی‌ در سراسر آمریکا انجام داد که در آن نظرسنجی سوالی جهت‌دار با این مضمون مطرح شد که «آیا حماس حق داشت که در واکنش به مشکلاتی که به واسطه رژیم برای فلسطینی‌ها پیش آمده است، ۱۲۰۰ غیرنظامی اسرائیلی را بکشد؟» هرچند ایراداتی به این سوال جهت‌دار وارد است ازجمله این‌که همگی  افراد غیرنظامی نبودند و بسیاری از آنان توسط خود ارتش اسرائیل، در جریان حملات به حماس و بدون توجه به محل هدف، کشته شدند؛ اما با این وجود، نتایج نظرسنجی نشان می‌داد که ۵۱ درصد از جوانان ۱۸ تا ۲۴ ساله به این سوال پاسخ مثبت داده بودند؛ یعنی از حماس حمایت کرده بودند. در میان جوانان ۱۸ تا ۳۵ سال نیز این رقم ۴۹ درصد بود که تقریبا نیمی از پاسخ‌دهندگان را شامل می‌شد. هرچه سن افراد بالاتر می‌رفت، درصد پاسخ‌های مثبت کاهش می‌یافت، به‌ گونه‌ای که تنها ۹ درصد از افراد بالای ۶۰ سال پاسخ مثبت داده بودند.
 
این آمار نشان می‌دهد که در میان قشر جوان به‌ویژه قشر جوانی که بسیاری از آنان دانشجو نیز هستند حمایت از آرمان فلسطین از اهمیت برخوردار است.
سوالی که مطرح می‌شود این است که چرا چنین پدیده‌ای رخ داده است؟ چگونه ممکن است در کشوری که رسانه‌های آن که غالبا تحت تأثیر لابی صهیونیستی هستند همواره تبلیغات‌شان به نفع اسرائیل بوده است، جوانان آن کشور تا این حد در صف مخالفان اسرائیل قرار بگیرند و با قربانیان آن همدلی داشته باشند؟
پاسخ این پرسش به تلاش‌هایی بازمی‌گردد که در سال‌های گذشته و پیش از وقایع عراق و آغاز نسل‌کشی در غزه صورت گرفته است. فعالیت‌های گسترده‌ای در همان محیط‌های دانشگاهی آمریکا البته تحت فشار و دشواری فراوان برای شناساندن وضعیت و واقعیت‌های فلسطین انجام شده است. این فعالیت‌ها و ادبیات تولیدشده، مخاطب شنوا نیز داشته است؛ یعنی دانشجوی آمریکایی نسبت به این پیام‌ها واکنش نشان داده است. درواقع، دردها و نارضایتی‌هایی در داخل آمریکا ازجمله مشکلات داخلی، نژادپرستی و تاریخ کشورشان زمینه‌ای فراهم کرده که این آگاهی‌ها در ذهن آن‌ها اثرگذار باشد.
 
نتیجه این تحولات این بوده است که دانشجویان نخبه‌ای که در دانشگاه‌هایی مانند کلمبیا و هاروارد تحصیل می‌کردند (دانشگاه‌هایی که به دلایل مختلف ورود به آن مشکل است) موضوع فلسطین اهمیت خاصی یافت. به‌ عنوان مثال، تنها حدود چهار تا پنج درصد از متقاضیان موفق به قبولی در این دانشگاه‌ها می‌شوند. یعنی از هر صد دانشجویی که تصور می‌کند می‌تواند وارد دانشگاه کلمبیا شود، فرم درخواست را پر کرده و هزینه آن را پرداخت می‌کند، درنهایت تنها  تعداد  کمی (مثلا پنج نفر) پذیرفته می‌شوند.
 
علاوه بر این، دانشگاه کلمبیا ازجمله دانشگاه‌های گران‌قیمت است. سایر دانشگاه‌هایی که این حرکت‌های دانشجویی در آن‌ها آغاز شد، مانند هاروارد نیز شهریه‌هایی در حدود شصت تا هفتاد هزار دلار در سال دارند؛ بنابراین دانشجویانی که در این دانشگاه‌ها حضور دارند، از خانواده‌های ثروتمند و از نظر علمی نخبه محسوب می‌شوند. این بدان معناست که با مخاطبی توانمند، هوشمند و دارای جایگاه آکادمیک روبه‌رو هستیم. محتوای اعتراضات نیز قوی بود و بستر مناسبی در داخل آمریکا برای آن فراهم شده بود؛ هم به‌ خاطر مشکلات داخلی این کشور، و هم دانشی که نسبت به سیاست خارجی آمریکا وجود داشت. درصدی از این دانشجویان نیز خود از اقلیت‌های نژادی بودند. بسیاری از آن‌ها در مصاحبه‌های‌شان می‌گفتند که اگرچه در دوران برده‌داری حضور نداشتند و هنوز متولد نشده بودند، اما امروز می‌توانند علیه نژادپرستی و آپارتاید اسرائیلی فعالیت کنند.
 
یعنی این دانشجویان موضوع فلسطین را از زندگی و تاریخ شخصی خود جدا نمی‌دانند. آن‌ها در تظاهرات‌ها دو درخواست اصلی داشتند: درخواست اول این بود که دولت آمریکا حمایت خود را از رژیم صهیونیستی بردارد و درخواست دوم نیز خطاب به دانشگاه‌های محل تحصیل‌شان بود؛ مبنی بر این‌که این دانشگاه‌ها در شرکت‌های اسرائیلی و تسلیحاتی سرمایه‌گذاری نکنند. با توجه به این‌که شهریه‌ای که دانشجویان می‌پرداختند، به حساب دانشگاه واریز می‌شد و دانشگاه از این مبالغ برای سرمایه‌گذاری در امور مختلف استفاده می‌کرد، دانشجویان معتقد بودند که نباید پول آن‌ها در سرمایه‌گذاری‌هایی به‌ کار گرفته شود که منجر به کشتار و نابودی انسان‌ها می‌شود.
 
بنابراین، فعالیت‌هایی که سال‌ها پیش از آغاز نسل‌کشی در غزه انجام شده بود، و مفاهیمی که در چارچوب «استعمار شهرک‌نشین» به این دانشجویان منتقل شده بود، مؤثر واقع شد. آغاز تاریخ آمریکا با استعمار شهرک‌نشین بوده است، و تأسیس رژیم صهیونیستی نیز بر پایه همین نوع استعمار انجام شده است. این نزدیکی مفهومی باعث شد دانشجویان احساس کنند که این موضوع به آن‌ها مربوط است؛ زیرا خودشان آمریکایی هستند و از تاریخ کشورشان آگاهی دارند.
 
در این میان، درصد دانشجویان خارجی حاضر در تظاهرات بسیار پایین بود؛ زیرا این دسته از دانشجویان می‌دانستند که دولت آمریکا با آن‌ها برخورد شدیدتری خواهد داشت، و چنین نیز شد. به همین دلیل، اغلب تظاهرات با حضور دانشجویان بومی برگزار شد که به واقعیت‌های کشور خود و به ابعاد تمدن غربی آگاه بودند. برای مثال، چند ماه پیش، در دانشگاه کلمبیا که بیش از دویست تشکل دانشجویی دارد ۱۱۶ تشکل بیانیه‌ای را امضا کردند. جمله نخست این بیانیه گویای عمق آگاهی و آموختگی این دانشجویان از تاریخ خودشان است. جمله اول بیانیه چنین بود: «ما غربی‌هایی هستیم که می‌جنگیم تا تمدن غرب را به‌ طور کامل ریشه‌کن کنیم.»  که به زبان انگلیسی می‌شود: Westerners fighting to completely eradicate Western civilization
این جمله‌ای است که در فضای دانشگاهی کمتر کسی حاضر است آن را بر زبان بیاورد اما در دانشگاه کلمبیا، اکثریت تشکل‌های دانشجویی آن را امضا کرده‌اند و در ابتدای بیانیه خود آورده‌اند.  به گمان من ما امروز شاهد نوعی بیداری هستیم، و به همین دلیل رهبر انقلاب نیز تصمیم گرفتند تا خطاب به این دانشجویان و جوانان، نامه‌ای بنویسند. نکاتی که عرض کردم مربوط به سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸ بود.
 
 
 
چرا رهبری به این افراد نامه نوشتند و چه ضرورتی داشت؟
 
 باید گفت که جریان حمایت از فلسطین به این شکل، یک جریان نوظهور است. با وجود این‌که در حوزه فلسطین در دانشگاه‌های آمریکا کارهای زیادی انجام شده، اما نسل‌کشی در غزه، دغدغه‌ای مضاعف به حرکت‌های حمایت از فلسطین اضافه کرده و باعث گسترش آن شده است.
 
جریان حمایت از آرمان فلسطین، متشکل از افرادی است که بسیاری از آنان هم با مسئله فلسطین آشنا هستند و هم با سوابق آمریکا در غرب آسیا همچنین بسیاری‌ از آن‌ها با ایران آشنایی دارند و انتظار دارند از کشوری که همه می‌دانند حامی اصلی فلسطین است، واکنشی ببینند. از طرفی نتانیاهو هر روز این موضوع را برجسته و اعلام می‌کند که مشکل اصلی اسرائیل، ایران است و مخالفت ایران با اسرائیل را پررنگ می‌سازد. از این جهت، بسیاری از این دانشجویان قطعا انتظار داشتند که ایران به عنوان کشوری که اگر نبود، پرونده فلسطین سال‌ها پیش بسته شده بود، توجهی به این حرکت داشته باشد. درواقع، می‌توان گفت که نامه رهبری پاسخی به همین انتظار بود و از این جهت، دارای اهمیت است.
 
یکی دو جمله از آن نامه، رسانه‌های غربی را بسیار ناراحت کرد. به‌ویژه جمله‌ای که رهبری در آن، ورود این جنبش دانشجویی را به محور مقاومت اعلام کرده و به نوعی به آنان تبریک گفته بودند. این موضوع برای سیاستمداران آمریکایی بسیار سنگین بود؛ چراکه دانشگاه‌هایی مانند کلمبیا، هاروارد و ام‌آی‌تی برای تربیت نسل آینده حاکمان آمریکا تأسیس شده‌اند، نه این‌که بستری برای جوانان آمریکایی شوند که چفیه بیندازند و شعار بدهند. این سوال پیش می‌آید که طراحی اولیه این دانشگاه‌ها چه بوده و امروز به کجا رسیده‌اند؟ از منظر مقامات آمریکایی، این وضعیت بسیار سنگین و غیرقابل تحمل است.
 
به واسطه فعالیت‌هایی از این دست (حمایت از فلسطین  و آرمان آزادی آن)، دانشگاه کلمبیا به‌شدت محدود شد و درنهایت به دستورات دولت آمریکا تمکین کرد، اما دانشگاه هاروارد چنین نکرد و دولت آمریکا نیز تمام بودجه‌ای را که به دانشگاه هاروارد می‌داد، متوقف کرد.
 
مقامات آمریکایی متوجه این واقعیت هستند که اگر این دانشجویان نخبه که غالبا از خانواده‌های ثروتمند آمریکایی هستند به این حرکت‌های حمایت از فلسطین ادامه دهند و اگر دانشجویان دیگر که هنوز به این حرکت‌ها نپیوسته‌اند، با فعالیت مؤثر جنبش‌های حمایت از فلسطین آشنا شده یا به آن بپیوندند، این امر برای آینده خود آمریکا خطرناک خواهد بود؛ یعنی یک جریان انقلابی با نماد چفیه، که هم از نظر علمی توانمند است و هم پشتوانه مالی قوی دارد، می‌تواند برای خود ساختار حکمرانی آمریکا چالش‌آفرین باشد. چراکه همه می‌دانند اگر آمریکا نباشد، اسرائیل هم نخواهد بود و بنابراین مخالفت با اسرائیل به نوعی مخالفت با سیاست حکمرانی در آمریکا تعبیر می‌شود. 
 
لذا دولت آمریکا چاره‌ای نداشت جز آن‌که برخوردی به‌شدت سخت با این دانشگاه‌ها انجام دهد. به نظر بنده، آن نامه در مقطع زمانی که ارسال شد، کمک کرد تا برخی واقعیت‌ها درخصوص مسئله فلسطین تبیین شود و به نوعی به این حرکت جهت داد. حال این‌که آیا این نامه به دست تک‌تک دانشجویان آمریکایی رسیده یا نه، من تردید دارم؛ چون ابزارهای تبلیغی ما در آمریکا فعال نیستند. اصولا ما در آمریکا اهل تبلیغ و تأثیرگذاری نیستیم. شبکه‌هایی مانند پرس‌تی‌وی نیز در آمریکا در دسترس نیستند. از این جهت، محدودیت‌هایی وجود دارد. اما قطعا رهبران این جنبش‌ها، آن جمله از نامه را دیده و خوانده‌اند و تأثیر پذیرفته‌اند. اعضای فعال‌تر این جنبش‌ها نیز حتما نامه را دیده‌اند و به نظر من، اثر خود را گذاشته است.
 
 
باتوجه به بازتاب این پیام‌ در رسانه‌هایی چون «شرق‌الاوسط»، «مصراوی»، شبکه هندی «نیوز ۱۸»، شبکه «تی‌آرتی» ترکیه، روزنامه «جروزالم پست»، «فاکس نیوز»، «تایمز اسرائیل» و «نیویورک پست» آمریکا میزان شیوع این پیام میان اقشار مختلف در جوامع بین‌المللی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟  آیا این پیام در میان جوانان آمریکایی-اروپایی شایع شد یا فقط بازتاب رسانه‌ای داشت؟
 
همان‌طور که گفتید این نامه پوشش خبری پیدا کرد و بسیاری از افراد آن را مشاهده کردند و واکنش عجولانه مایک جانسون، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا که یکی دو ساعت بعد از انتشار آن توییت زده و ضمن اعلام نارضایتی موضع‌گیری کرد به پخش گسترده‌تر نامه کمک کرد. مخالفت فردی مانند رئیس مجلس نمایندگان آمریکا، نتیجه‌اش پوشش خبری گسترده شد و این پوشش باعث شد که بسیاری از افراد متوجه شوند نامه‌ای نوشته شده است.
 
یعنی ما خودمان در حوزه‌های تبلیغاتی خیلی قوی نیستیم، ولی «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد»؛ این کار را آن مسئول کم‌خِرَد آمریکایی انجام داد. از این جهت به نظر من این اقدام، اقدامی مهم بود؛ هم برای این جوان‌ها، و هم از آن جهت که متن نامه به زبان‌های مختلف ترجمه شد. جوان‌های کشورهای دیگر هم این را دیدند و متوجه شدند که حرکت‌های حمایت از فلسطین در محیط‌های دانشگاهی سایر نقاط دنیا نیز وجود دارد. در اروپا هم چنین حرکت‌هایی مشاهده می‌شود؛ حتی در کشورهایی که حامی اسرائیل هستند و در کشورهای غربی، این نوع فعالیت‌ها وجود دارد. از این جهت، میزان تأثیرگذاری بالا بود و به نظر من اقدام بسیار مهمی بود.
 
از این رو توجه به سال‌گرد نوشته شدن نامه اهمیت دارد. بازخوانی نامه اهمیت دارد و همچنین توجه به این موضوع که در حوزه افکار عمومی در آمریکا باید فعالیت شود. این جوان‌هایی که آن‌جا هستند، نیروهای ما محسوب می‌شوند. به نوعی افرادی هستند که اگر فردا درگیری نظامی میان ایران و آمریکا رخ دهد، این‌ها باید در مخالفت با جنگ به خیابان بیایند و تظاهرات کنند.
 
بسیاری از این افراد شناخته‌شده نیستند؛ چه افراد اصلی‌شان، چه افراد غیراصلی. در این حوزه، کشور نیاز به کار دارد. این ظرفیتی که اکنون در آمریکا و بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی وجود دارد، اگر از آن استفاده نشود، سرکوب خواهد شد. و لزوما این‌ها همیشه نخواهند بود. به نظر من مسئولین این حوزه باید با دقت بیشتری به این حرکت‌ها توجه کنند.
 
این جوان‌ها انسان را یاد داستان حضرت موسی در قرآن می‌اندازند. حضرت موسی در کاخ فرعون رشد کرد. این‌ها نیز در دانشگاه کلمبیا، دانشگاه هاروارد، که کاخ‌های فرعون آمریکا هستند، رشد می‌کنند و در مخالفت با ظلم قیام کرده‌اند. از این جهت، شناخت این افراد اهمیت پیدا می‌کند و نیاز به توجه بیشتری دارد.
 
 
این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات