مرکز اسناد انقلاب اسلامی

"آنتونی پارسونز" ، سفیر انگلیس در ایران درمورد راهپیمایی تاسوعا و عاشورای 57 می گوید: «راه‌پیمایی تاسوعا و عاشورا از نظر عظمت و انضباط و ‌یكپارچگی نمونه و بی‌سابقه بود. هر دو روز [تاسوعا و عاشورا] از ساعت 9 صبح تا وقت ناهار من در پشت پنجره‌ اتاق خود صفوف راهپیمایانی را كه از خیابان فردوسی می‌گذشتند، نظاره می‌كردم. در مدت سه تا چهار ساعت عرض این خیابان و پیاده‌روها مملو از جمعیتی بود كه برای پیوستن به صفوف سایر راهپیمایان در حركت بودند و سیل جمعیت تا آنجایی كه چشم كار می‌كرد موج می‌زد. این خیابان فقط ‌یكی از مسیرهای راه‌پیمایی بود و من ارقام‌ یك میلیون تا‌ یك میلیون و پانصد هزار نفر جمعیت را كه درباره‌ تعداد شركت‌كنندگان در این راه‌پیمایی منتشر شد اغراق‌آمیز نمی‌دانم.»
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۸ - ۲۰ مهر ۱۳۹۵ - 2016October 11

پایگاه مركز اسناد انقلاب اسلامی؛ در سال 1357 مبارزات نهضت اسلامی با رژیم پهلوی، طبیعتاً با رسیدن به روزهای تاسوعا و عاشورا به اوج خود میرسید و بیگمان برگزاری تظاهرات تاسوعا و عاشورا كه دیگر رژیم منحوس پهلوی به شكوه و گستردگی آن یقین پیدا كرده بود، می‌توانست پیامدهای ناگواری برای آن داشته باشد. در كتاب "محرم و انقلاب اسلامی" كه توسط مركز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده درمورد حركت‌های انقلابی در ماه محرم 57 این‌گونه آمده است:

 

عاشورا آخرین پیام ملت ایران به رژیم محمدرضا پهلوی بود. دوست و دشمن چشم به راه بودند كه این پیام چگونه ابلاغ خواهد شد. ارتش خصوصاً لشكر گارد شاهنشاهی بیش از همه ترسیده بود و احتمال جنگ مسلحانه، شورش و درگیری همهجانبه را میداد. تحلیل و پیشبینی فرمانده لشكر گارد نشانه وحشت بزرگ از راهپیمایی روز تاسوعاست[1]

 

از سوی دیگر یك ماه از تشكیل دولت نظامی میگذشت. اغتشاشات تعطیلی بازار، دانشگاه، مدارس و اعتصاب در كارخانهها و ادارهها همچنان ادامه داشت. از طرفی در طرز عمل و روش فرمانداری نظامی تغییری حاصل نشده بود. افزون بر این، با شروع ماه محرم، مراسم عزاداری مذهبی بیشتر از سالهای قبل گسترش پیدا كرده بود. مردم با استفاده از ایام عزاداری تظاهرات خود را با مراسم مذهبی همراه كرده بودند.

 

در این میان سران و دستاندركاران رژیم و بهخصوص دولت ازهاری در سر دو راهی قرار گرفته بودند. بنابراین، این موضوع مسئله مهم روز دولت نظامی بود و بحث بر سر این بود كه آیا به دستههای عزاداری و مخالف، اجازه راهپیمایی در روزهاییادشده داد شود یا نه؟

 

روز پنجشنبه 16 آذر 1357 نخستوزیر، شورای امنیت ملی را بهمنظور بررسی این مسئله به نخستوزیری دعوت كرد. این جلسه ساعت 12 تشكیل شد و حاضران در جلسه عبارت بودند از: ارتشبد ازهاری نخستوزیر، دكتر عاملی وزیر آموزش و پرورش، سپهبد مقدم معاون نخستوزیر و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت كشور، سپهبد حاتم جانشین ستاد بزرگ ارتشتاران، سپهبد محققی فرمانده ژاندارمری، سپهبد صمدیانپور رئیس شهربانی، ظلی معاون وزارت خارجه و ارتشبد قرهباغی.

 

بعد از مطرحشدن موضوع، قرهباغی مخالف برگزاری تظاهرات بود و آزادی آن را خلاف هدف تشكیل حكومت نظامی دانست. برخی گفتند كه اگر مخالفت شود مخالفان آن را به مخالفت با مذهب تعبیر خواهند كرد. در این میان سپهبد حاتم موافق آزادی تظاهرات و راهپیمایی بود و استدلال میكرد كه غیبت و فرار سربازان زیاد شده و سربازان آمادگی رودررو شدن با مردم را ندارند، لذا ممكن است از فرمان تیراندازی به سوی مردم پرهیز كنند و به آنها بپیوندند.

 

در نهایت بعد از مدتی بحث بین موافقان و مخالفان نتیجهای گرفته نشد و ارتشبد ازهاری نتوانست تصمیمی بگیرد. بنابراین قرار شد كه وی با محمدرضا پهلوی دیدار و قضیه را مطرح كند. در طی تماسها و مذاكره ازهاری با محمدرضا و نیز تماسهایی با شریعتمداری، سرانجام اعلام شد كه اجازه راهپیمایی داده شده است. همچنین مقرر شد حركت دستهها در جنوب خط شرقی و غربی، كه به موازات خیابان شاه‌رضا از سیدخندان و سهراه ضرابخانه است، صورت گیرد و مأموران نظامی، از این خط به بالا را با نهایت دقت كنترل و مراقبت نمایند تا مردم به طرف شمال شهر حركت نكنند.[2]

 

*** برگزاری تظاهرات ضد درباری در روز تاسوعا ***

 

با فرا رسیدن تاسوعا، مردم تهران از سحرگاه این روز تظاهرات خود را آغاز كردند. در این تظاهراتِ باشكوه زن و مرد پیر و جوان و حتی كودكان دبستانی با شعارها، عكسها و تابلوهایی كه در دست داشتند از گوشه و كنار شهر از غرب، شرق، شمال و جنوب به سمت میدان شهیاد (آزادی) حركت كردند. در این راهپیمایی همه اقشار با هر گرایشی شركت داشتند. همچنین برای اولین بار در یك راهپیمایی زنان همشكل و همبسته شركت كردند.

 

اكثر زنان شركتكننده با چادر سیاه، در صفهای منظم با در دست داشتن عكسهایی از امام خمینی(ره) و سردادن شعارهای مختلف به راهپیمایی پرداختند. جمعیت حدود ساعت دو بعدازظهر، به میدان آزادی رسید. در میدان چند تن از شخصیتهای مذهبی برای مردم سخنرانی كردند و اعلام داشتند مبارزه ملت ایران تا رسیدن به پیروزی كامل ادامه خواهدیافت. پس از پایان سخنرانیها، بهتدریج جمعیت در میدان پراكنده شدند.[3]

 

*** گسترش اعتراضات مردمی در تظاهرات عاشورا ***

 

در روز عاشورا سال 57 نیز مردم از سحرگاه با صفهای متشكل و منظم از نقاط مختلف شهر به طرف میدان آزادی روان شدند. بیشتر دستههای شركتكننده مجهز به میكروفن و بلندگوهای نصبشده بر روی اتومبیل‌ها بودند. جمعیت عكسهای امام خمینی(ره) و پرچمهای سیاه در دست داشتند.

 

ساعت 11 طلیعه جمعیت با شعار "لاالهالاالله" به میدان آزادی وارد شدند. در ساعت 11:10 دقیقه دو سوم میدان پر شد. این در حالی بود كه هر لحظه به تعداد جمعیت افزوده میگشت. در ساعت 11:30 میدان تقریباً پر شده بود، در حالی كه در میدان فردوسی تظاهركنندگان بهطور فشرده به طرف میدان در حركت بودند.

 

مردم در این تظاهرات علیه شخص محمدرضا پهلوی، شعار دادند. همچنین پارچهنوشتههایی علیه آمریكا و انگلیس در دست داشتند. افزون بر این در طول مسیر، سخنرانان با توقف دستهها برای آنها سخنرانی می‌كردند. چنانكه چند بار نیز مردم بر روی زمین نشستند و به سخنرانی ناطقان گوش فرا دادند. شماری از جمعیت ظهر نیز در مقابل مسجد صاحبالزمان نماز گزاردند.

 

حجتالاسلام علی اكبر ناطق نوری درمورد راهپیمایی روزهای تاسوعا و عاشورا چنین میگوید: «جامعه روحانیون مبارز راهپیمایی تاسوعا و عاشورا را به راه انداخت. حضور مردم در این مراسم شگفتانگیز بود. آخرین مسیر راهپیمایی، میدان آزادی بود. من روی مینیبوس بودم و مرتب شعار میدادم. بعضی جاها كه شعارها خیلی شل میشد، میرفتم و بلندگو را میگرفتم و شعارها را خیلی تند میكردم. در خیابان آزادی مقابل مسجد صاحبالزمان، شخصی بود كه شعارهای بیروحی میداد. بلندگو را از او گرفتم و شعار داغ دادم و سپس گفتم، اینطور شعار بده. به میدان آزادی كه رسیدیم، جمعیت میلیونی موج میزد. باز هم شعارها بیروح بود. روی جمعیت شنا كردم تا خود را به مینیبوس مستقر در پای برج رساندم و بلندگو را از دست یكی از برادران مداح اهل شهرری گرفتم. یك مرتبه گفتم: "بگو مرگ بر شاه!" موج مرگ بر شاه تمام میدان و خیابانهای اطراف را گرفت و احساسات مردم حسابی تحریك شد، به طوری كه مینیبوسی كه روی آن بودم، این طرف و آن طرف خم میشد. آقای دكتر شیبانی و آقای مروارید هم روی مینیبوس بودند. آقای موسوی اردبیلی پایین بود و قرار شد وی بالای مینیبوس بیاید و قطعنامه را بخواند. بالا كه آمد نتوانست بخواند. از طرفی آقای شیبانی میگفت: "آقا قطعنامه را بخوان، چون مینیبوس ممكن بود قطع بشود." من هم دیدم وقت دارد تلف میشود، قطعنامه را گرفتم بدون اینكه قبلاً مطالعه كرده باشم و بدانم چند ماده است، شروع كردم و با صدای خیلی رسا خواندم. هر مادهای كه خوانده میشد، مردم سه بار میگفتند صحیح است. آن موقع تكبیر هنوز باب نشده بود و 17 ماده قطعنامه پایانی قرائت شد.»[4]

 

*** مخالفت نهضت آزادی با شعار " مرگ بر شاه" در راهپیمایی روز تاسوعا و عاشورا***

 

با تلاش روحانیان و برنامهریزهایی كه صورت گرفت، تظاهركنندگان روز عاشورا، شخص محمدرضا پهلوی را مورد خطاب قرار داده و شعار "مرگ بر شاه"، سر دادند. این درحالی است كه برخی از جریان‌ها مخالف حمله مستقیم به محمدرضا پهلوی بودند.

 

شهید محلاتی درباره راهپیمایی روزهای تاسوعا و عاشورای سال 57 و مخالفت اعضای نهضت آزادی با شعار "مرگ بر شاه" در این روزها می‌گوید: «در روز تاسوعا جمعیت از تمام خیابان ها راه افتادند و رفتند و راهپیمایی كردند، ولی یك مرگ بر شاه گفته نشد و مرتب از بلندگو اعلان می كردند كه شعار تند گفته نشود. یادم هست "دكتر سحابی" گفته بود كه بهتر است كه به همان ترتیبی كه اروپایی ها اعتراض می‌كنند، سكوت كنیم و هر چه می‌خواهیم بگوییم و خواسته هایمان را روی پرده بنویسیم و برداریم و حركت كنیم در دنیا تأثیرش بیشتر است. من خیلی عصبانی شدم و شب یادم هست كه جلسه گذاشتیم و من تلفن كردم به همان ستاد برگزاری مراسم و گفتم این نمی شود و فردا [عاشورا] باید شعار مرگ بر شاه مطرح شود.

 

افراد را جمع كردیم و فرستادیم توی بخش های مختلف، حتی از روحانیت مبارز  هر كداممان تقسیم شدیم به یك منطقه كه شعارهای آن منطقه را كنترل و هدایت كنیم. من خودم مسئول بودم جمعیتی كه از طرف خیابان ری حركت می كند با آن جمعیت بیایم و كسی كه با بلندگوی دستی شعارها را هدایت می كرد، من همراهش بودم. آمدیم نزدیك خیابان انقلاب كه رسیدیم، از خیابانی كه به دروازه شمیران  می رود، ما از آنجا ملحق شدیم به سایرین و آنجا شعار مرگ بر شاه را شروع كردیم.»

 

حاج حسین انصاریان درباره تظاهرات روز تاسوعا و عاشورای 57 می‌گوید: «برای برگزاری هرچه باشكوهتر تظاهرات برنامهریزی و هماهنگی شد. ابتدا گروهی برای كمكرسانی زخمیان احتمالی در نظر گرفته شد. شعارها و شعاردهندگان مشخص بود و پلاكاردهای بسیاری نوشته شد. در این میان شعار "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" جا افتاده و موردپسند همگان بود. ماشین، بلندگو و امكانات دیگر بهطور رایگان از سوی مردم در اختیارمان بود. من یكی از شعاردهندگان بودم. از ابتدای مسیر، كه از منطقه خودمان شروع شد، به بالای مینیبوس رفته، شعارها را پشت بلندگو اعلام میكردم. تظاهرات همگانی و هرجایی شده بود و به هم پیوست میخورد.

 

روز بعد، یعنی عاشورا، نیز راهپیمایی انجام شد كه به مراتب سنگینتر از روز قبل بود... نیز همان روز گروهی از افراد نیروی هوایی با لباس فرم در تظاهرات شركت كردند. من بالای مینیبوس و در حال شعار دادن بودم كه این صحنه را مشاهده كردم. این حركت برای مردم دلگرمكننده و امیدبخش بود. ... در مسیر راهپیمایی درِ منازل به روی مردم باز بود. یك نفر از اهل خانه، مرد یا زن، حجاب یا بیحجاب ایستاده بود و به مردم آب، شربت و غذای نذری میداد. هیئتها نیز نهار نذری خود را بین جمعیت تظاهركننده تقسیم میكردند.... ویژگی دیگر راهپیمایی تاسوعا و عاشورا، كه برای همه شگفتآور شده بود، نظم و انضباط آن بود...»

 

*** حیرت سفیر انگلیس از عظمت تظاهرات تاسوعا و عاشورای سال 57 ***

 

راهپیمایی شكوهمند تاسوعا و عاشورا، سفرای خارجی را نیز به شگفتی واداشت و آنها را مجبور كرد كه به عظمت شكوه، نظم، و تأثیر آن اقرار كنند. "آنتونی پارسونز" ، سفیر انگلیس در ایران مشاهدات خود را از آن روز اینگونه بیان میكند:«راهپیمایی تاسوعا و عاشورا از نظر عظمت و انضباط و یكپارچگی نمونه و بیسابقه بود. سفارت انگلیس كه در مركز تهران واقع شده مشرف بر خیابان فردوسی است كهیكی از راههای اصلی عبور راهپیمایان از جنوب شهر به طرف میدان شهیاد (آزادی فعلی) در پنج مایلی شهر میباشد. هر دو روز [تاسوعا و عاشورا] از ساعت 9 صبح تا وقت ناهار من در پشت پنجره اتاق خود صفوف راهپیمایانی را كه از خیابان فردوسی میگذشتند، نظاره می‌كردم. در مدت سه تا چهار ساعت عرض این خیابان و پیادهروها مملو از جمعیتی بود كه برای پیوستن به صفوف سایر راهپیمایان در حركت بودند و سیل جمعیت تا آنجایی كه چشم كار میكرد موج میزد. این خیابان فقط یكی از مسیرهای راهپیمایی بود و من ارقام یك میلیون تا یك میلیون و پانصد هزار نفر جمعیت را كه دربارهتعداد شركتكنندگان در این راهپیمایی منتشر شد اغراقآمیز نمیدانم.

 

بیشتر راهپیماییان كسبه و بازاریان و افراد متوسط و بسیاری از آنها از زن و مرد خوشلباس و مرتب بودند ... منظره آن روز را هرگز فراموش نمیكنم و هنگامی كه به سیل جمعیت نظاره می‌كردم پیش خود میاندیشیدم دولت با رفع ممنوعیت این راهپیمایی چه كار عاقلانهای كرده است. زیرا اگر نیروهای نظامی درصدد جلوگیری از چنین حركت برمیآمدند، و یا بدتر پس از حركت جمعیت قصد پراكنده ساختن آنها را داشتند، فاجعه عظیمی به بار میآمد. در خیابانها یك سرباز پلیس دیده نمیشد ولی نظم جمعیت فوقالعاده و بینظیر بود. من سربازان محافظ سفارت را داخل ساختمان پنهان كردم و از آنها خواستم خود را به جمعیت نشان ندهند.»

 

*** برگرفته از كتاب "محرم و انقلاب اسلامی "


پی نوشت ها

1- حجت الاسلام روحالله حسینیان، یك سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه،تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص 563

2- اعترافات ژنرال: خاطرات ارتشبد قرهباغی، تهرانك نشر نی، صص69-72

3- روزنامه كیهان، 16 دی 1357، شماره 15573، ص 7

4- خاطرات حجتالاسلام ناطق نوری، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، صص139-140


ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ارسال نظر