پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ وضع روحی محمدرضا پهلوی در 26 دیماه، به هنگام فرار از ایران آن چنان نامساعد بود که او به هیچ وجه قدرت تصمیمگیری نداشت. آن روز هم او با ترس و اضطراب کشور را ترک کرد. محمدرضا پهلوی به خاطر جنایتهایش، تا آخرین نفس بیم جان خود را داشت. به طوری که حتی میترسید از اسکورت هواپیماهای نظامی استفاده کند.
علیمحمد بشارتی، در بخشی از کتاب خاطراتش که با عنوان «عبور از شط شب» توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، خاطره خود از روز خروج محمدرضا پهلوی از کشور را اینگونه بازگو میکند: «اوضاع کشور هر روز به زیان شاه پیش میرفت. شاه هیچگونه امیدی به آینده و رژیم خود نداشت. او به خوبی میدانست که حمایتهای آمریکا، شخصیتهای خارجی و ژنرالهای تاج و ستاره بر دوش مشکلی را از او حل نخواهد کرد و بیم داشت که انقلابیون به سراپرده وی هجوم آورده، او را بکشند و یا همانگونه که در لویزان ارتشیها به جان امرای ارتش و فرماندهان حکومت نظامی افتادند، بعضی از محافظين شخصیاش روزی وی را از پای درآورند.
زمان سقوط شاه نزدیک شده بود. زمان برای شاه به سرعت سپری میشد. اکثر قریب به اتفاق سیاسیون و طرفداران ظاهری شاه با پولهای کلان از کشور خارج شده بودند. لیست پولهایی که طاغوتیان به هنگام فرار با خود برده بودند توسط کارکنان متعهد بانک مرکزی منتشر شده بود.
شاه در روز 1357/10/26 در میان بیم و نگرانی از ترور یا حتی دستگیری و با اضطراب فراوان، در حالی که در چهرهاش آثار خستگی فراوان، که حاصل بیخوابی طولانی و بیماری مزمن و غیره بود، از کشور فرار کرد. ترس وی باعث شد که حتی مراسم تشریفات نظامی هم به دستور وی لغو شود. شاه از بیم حمله جنگندههای کشور به هواپیمایش اجازه نداد که هواپیمایش توسط هواپیماهای جنگنده اسکورت شود.
خبر فرار شاه بلافاصله توسط مردم پخش شد. اتومبیلها با بوقهای ممتد، چراغهای روشن و حرکت برف پاکنها شادی خود را ابراز کردند. شیرینی و شربت در تهران پخش شد. فرار شاه مسرت بخشترین خبری بود که طی آن سالها مردم شنیدند و عميقا از آن استقبال کردند. هیچ کس تصور نمیکرد که این فرار موقتی باشد. شخص شاه هم هیچگونه امیدی برای بازگشت نداشت.»