پلی که شاه را از سلطنت به حکومت رساند

پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ اصلاحات کشاورزی در دهه چهل شمسی را میتوان یکی از مهمترین تحولات اقتصادی و اجتماعی ایران در دوران پهلوی دوم دانست. این اصلاحات که بخشی از برنامه گستردهتر انقلاب سفید بود، به ظاهر با هدف ایجاد تغییرات بنیادین در ساختار اجتماعی کشور و بهبود شرایط کشاورزان اجرا شد، اما در واقع، بیش از هر چیز، ریشه در الزامات سیاسی و اقتصادی رژیم پهلوی و فشارهای متحدان خارجی ایران داشت. شاه که پس از سقوط دکتر مصدق به دنبال تحکیم قدرت مطلق خود بود، سعی داشت با اجرای این اصلاحات، هم وفاداری روستاییان را به دست آورد و هم مخالفتهای احتمالی از سوی نخبگان شهری را کنترل کند.
از سوی دیگر، افزایش درآمدهای نفتی، گسترش نابرابریهای اقتصادی و تشدید بحرانهای اجتماعی، رژیم پهلوی را بر آن داشت تا با ارائه برنامههای توسعه اقتصادی، مشروعیت خود را در برابر انتقادات داخلی و خواستههای قدرتهای غربی تقویت کند. در این میان، نقش دولتهایی همچون کابینه علی امینی در طراحی و اجرای سیاستهای اصلاحی نیز قابل توجه است؛ اما این اصلاحات نهتنها نتوانست شکافهای عمیق ساختاری را ترمیم کند، بلکه خود زمینهساز تحولات سیاسی و اجتماعی گستردهای در سالهای بعد شد.
این مقاله به بررسی زمینههای تاریخی، ابعاد اقتصادی و پیامدهای سیاسی اصلاحات کشاورزی در دهه چهل شمسی میپردازد و نشان میدهد که چگونه این اصلاحات، در عین حال که به عنوان راهکاری برای توسعه اقتصادی مطرح میشد، در نهایت به ابزاری برای تثبیت قدرت شاه و کنترل نیروهای مخالف تبدیل شد.
اجرای اصلاحات کشاورزی در دهه چهل شمسی بیش از هر چیز به دلیل اصرار متحدان خارجی ایران بود. هدف اصلی این اصلاحات، ایجاد تحولاتی بنیادین در بنیانهای نظم اجتماعی ایران بود تا مانع بروز تغییراتی ناخواسته، پیشبینینشده و سخت، بهویژه در روستاها گردد. این اصلاحات از بخشهای اساسی انقلاب سفید بود. هدف انقلاب سفید، ایجاد تحولی بنیادین در پیکره اجتماعی ایران بود.
بررسی ریشههای این حرکت، نیازمند بازگشت به گذشته و تأمل در جنبههایی از تاریخ است که به سقوط کابینه دکتر مصدق انجامید. در این دوره، شاه مهرهای کمآوازه است که نام و نشانش اغلب در پسِ حرکتهای اجتماعیسیاسی جامعه ایرانی و اختیارات گسترده نخستوزیر رنگ میبازد. او هنوز نمیتواند موقعیت سیاسی خویش را که به باور او باید دارای تمامی قدرتها باشد، تثبیت نماید. خطر استمرار تقویت نهادهای اجرایی و تقنینی کشور، آن هم در مداری دور از دسترس نظارت نهاد سلطنت، از یک سو و شایعه عقب راندن شاه تا مرزهای شخصیتی نمادین و تشریفاتی از سوی دیگر، ضرورت تحولی جدی را دوچندان میساخت. بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نیز موقعیت را مشکلتر میکرد. در چنین شرایطی، انقلاب سفید و اصلاحات ارضی، گامی سیاسی برای مقابله با تحولات اجتماعی ایران بود که میتوانست موجب تنشهای اقتصادی شود. رژیم شاهنشاهی قصد داشت تا با اعمال اصلاحات، وفاداری جمعیت روستایی ایران را به دست آورد و تأثیرات ناشی از مخالفتهای جامعه شهری و یا مخالفتهای احتمالی جامعه روستایی را خنثی یا کمرنگ نماید.
پس از سقوط مصدق و قدرت گرفتن شاه در سال ۱۳۳۲، فعالیتهای سیاسی گروههای مخالف بهشدت سرکوب میشود. در دهه چهل شمسی (شصت میلادی)، درآمد نفتی رو به افزایش میگذارد. دولت اعلام مینماید که چاره تمامی مشکلات موجود در ایران، توسعه اقتصادی است و لازم است تا کشور برای خروج از حصار مشکلات خویش، حرکت خود را در زمینه توسعه اقتصادی آغاز نماید. در پیِ تقویت چنین تفکری است که بخش خصوصی، سرمایههای خویش را در بخشهای ساختمان و صنعت به کار میگیرد. از سوی دیگر، مشکل جدی نامتعادل بودن تراز پرداختها و تورم نیز منجر به تنشهایی گسترده در نظام اقتصادی کشور میشود. برای مقابله با این مشکلات، اگرچه از میزان هزینه برنامههای توسعه تا حدود ۴۰ درصد کاسته میشود، اما این میزان آنقدر نیست که مانع از کمکهای مالی به ایران گردد. شرط دستیابی به کمکهای مالی، پذیرفتن یک برنامه اقتصادی بود که در نهایت به ایجاد نوعی ثبات در زمینههای مختلف منجر میگردید. اجرای این برنامه همراه با کاهش هزینههای دولتی و واردات کالاهای غیرضروری بود. اگرچه تلاش میشد تا این تمهیدات با دقت و وسواس به اجرا درآید، اما شروع بحران اقتصادی در همان سالهای اولیه دهه چهل شمسی (شصت میلادی) تأثیرات خود را بر روی حیات اقتصادی در سالهای آتی بر جای میگذارد. در این حال، نرخ رشد اقتصادی به رقمی بین ۲ تا ۳ درصد کاهش مییابد، درحالیکه نرخ رشد جمعیت حدود ۲.۶ درصد تخمین زده میشد. بیکاری و رشد هزینههای زندگی، نارضایتی جمعیت شهرنشین را فراهم میآورد که خود بهوجودآورنده جو نامطمئن سیاسی بود. بهبیانیدیگر، بحران اقتصادی، زنگ خطر بحران سیاسی را به صدا درمیآورد. مخالفان دولت، بهویژه ملیگرایان، در تلاش بودند تا حرکتهای خویش را از سر گیرند و این پیامی خوشایند برای شاه نبود.
جدی شدن ضرورت ایجاد اصلاحات در زیرساختهای کشور، بهویژه در بُعد اقتصادی، و تأکید متحدان خارجی ایران بر این مسئله، موجب میگردد تا «علی امینی» از سوی «شاه» به نخستوزیری منصوب گردد. بدین ترتیب، انتظار میرفت تا برنامههای اصلاح و تثبیت اقتصاد کشور با پیگیری بیشتری مورد توجه قرار گیرد. دولت تلاش مینماید تا مبارزه علیه فساد در دستگاههای دیوانی را به نمایش گذارد. نتیجه منطقی کوشش امینی، آشکارتر شدن نارضایتیهای اجتماعی بود. اصلاحات کشاورزی نیز در دستور کار کابینه وی قرار گرفت.
روشن است که هر دو جنبه برنامه امینی، یعنی مبارزه با فساد و اصلاحات ارضی، میتوانست مخالفتهایی را در پی داشته باشد. زمینداران یکی از این مخالفان بودند.
تلاش دیگری نیز برای تقویت این اندیشه وجود داشت که دولت «امینی» برای حل معضلات سیاسیـاجتماعیای که رژیم پادشاهی را مورد تهدید قرار داده بود، به میدان سیاست گذارده شده است و این دولت با بهرهگیری از ابزار آشتی میان نیروهای مخالف و دولت، راه را برای رسیدن به یک رژیم مشروطه و در نهایت دموکراتیک باز خواهد نمود. اما بهزودی روشن شد که او قادر به ایجاد مصالحه میان گروههایی نظیر جبهه ملی و شاه نیست.
این دولت بهتدریج به سویی حرکت کرد که اصلاحات ارضی به موضوع محوری آن تبدیل شد. اهمیت این مسئله در آن بود که اصلاحات ارضی در سطحی کلان، شانس دستیابی کشور به وامها و کمکهای خارجی را از سوی دوستان ایران، مخصوصاً ایالات متحده، افزایش میداد. تلاش طراحان انقلاب سفید آن بود تا دولتی مدرن و اصلاحگر را جانشین دولتی مستبد و سنتی نمایند.
شاه، اصول ششگانه انقلاب خویش را بیان نمود: تصویب اصلاحات ارضی، ملی کردن جنگلها، فروش سهام کارخانجات دولتی، سهیم کردن کارگران در سود واحدهای تولیدی، اصلاح قانون انتخابات و سرانجام ایجاد سپاه دانش. به باور وی، هدف این برنامه، تغییر ساختارهای اجتماعیـاقتصادی کشور و پیریزی یک جامعه جدید ایرانی، نه بر پایه ایدئولوژیهای وارداتی بلکه بر اساس احترام به اعتقادات و سنتهای عمیق مردم ایران و شکوفایی فرهنگ ملی بود. اما هالیدی عقیده دارد که با انقلاب سفید، دولت ایران راه را برای تحول و توسعه روابط اجتماعیِ سرمایهداری و توسعه نیروهای تولیدی در مسیر سرمایهداری هموار میکند. بدین ترتیب، هدف اصلی انقلاب سفید، گشودن راه برای یک فرآیند توسعه سرمایهداری است.
در سالهای اجرای این انقلاب که بعدها با نام «انقلاب شاه و مردم» معرفی میگردد و برای نشان دادن وجود رابطهای کاریزماتیک میان شاه و مردم و دستاوردهای اقتصادیـاجتماعی این برنامه تلاشهای بسیاری میشود، انقلاب سفید در بطن خود داعیهدار ایجاد تحولاتی اقتصادی بود که اصلاحات ارضی، نقطه عطف آن به حساب میآمد.
برگرفته از:
از توسعه لرزان تا سقوط شتابان، دکتر حمیدرضا ملکمحمدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۱.