شهید سیدمجتبی نواب صفوی از جمله نوادر تاریخ معاصر ایران است که با آرمان و هدف اسلامی اقدام به فعالیتهای سیاسی کرد. مبارزات نواب صفوی و یارانش نتایج قابل توجهی در تاریخ ایران داشت. یکی از نکات کمتر پرداخته شده درباره فعالیتهای وی، سازشناپذیری او در مسیر مبارزه است. بطوری که سران رژیم پهلوی به طرق مختلف درصدد تطمیع و منصرف ساختن نواب از ادامه فعالیتهایش برمیآمدند، اما رهبر فدائیان اسلام با ثبات قدم به مبارزات خود ادامه میداد. اصل سازشناپذیری و عدم مدارا با ظلم یکی از مبانی خدشهناپذیر در اندیشه و عمل نواب صفوی محسوب میشود، اصلی که در دورههای بعدی مبارزات اسلامی یکی از پایههای فکری و عملی گروههای انقلابی مسلمان در مبارزه با استبداد و استکبار شد.
وقتی قاضی عسگر از ایشان میخواست آخرین وصیت خودشان را بگویند در جواب گفت؛ ما شهید میشویم، اما بدانید از هر قطره خون ما مجاهدی تربیت خواهد شد و ایران را اسلامی خواهد کرد در آن لحظه من به افکار این مرد خندیدم. بعد به دوستانش گفت، بچهها من جلو میروم اللهاكبر میگویم شما هم پاسخ تکبیر مرا بدهید.من شنیدم نواب صفوی گفت چشمان ما را نبندید، زیرا ما میخواهیم با چشمان باز به استقبال شهادت برویم. اللهیاری میخندید و گروهبانها و افسرانی که آنجا بودند حرفهای نواب را به مسخره گرفته بودند. خود من هم در دلم میخندیدم که این مرد 31 ساله چه میگوید! در چه آرزویی به سر میبرد! کمونیسم جهان را گرفته، یک میلیارد کمونیست در دنیا هست، دنیای سرمایهداری، نظریات اومانیستی، افکار گوناگونی که فلاسفه اروپا و شرق دارند تحویل بشریت میدهند جایی برای مذهب نگذاشته، اما این سید یک لاقبا در حین مرگ دارد میگوید که از هر قطره خون من مجاهدی بزرگ به وجود خواهد آمد.»
خانم بهجت افراز، از بانوان انقلابی که مدتهای مدید در اداره امور اسراء و مفقودین خدمت کرد، دار فانی را وداع گفت. به این بهانه، کتاب خاطرات وی که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ و منتشر شده است برای استفاده علاقمندان معرفی میشود.
مرحوم افراز در دوران کودتای 28 مرداد سال 1332 هم با مسائل سیاسی آشنایی پیدا کرد و بعد از پررنگ شدن نقش امریکا در دوران محمدرضا پهلوی، روحیه انقلابیاش به شدت تقویت شد. چنانکه خود در این رابطه میگوید: «بعد از ورود آمريكا به ايران در سال 1332، روحيه انقلابي ما تقويت شده بود. در اين زمان، من تاريخ درس ميدادم، امّا در كلاس هيچوقت اسم شاه را نميبردم و از خانواده پهلوي به خوبي ياد نميكردم.»
بعد از تصمیم بر خروج محمدرضا پهلوی از کشور، شاه توقع داشت آمريكا «به اين مسافرت جنبه نيمهرسمي بدهد و از طريق فرودگاه نظامي آندرور در نزديكي واشنگتن وارد آمريكا شود و پس از مراسم استقبال از طرف مقامات رسمي آمريكا به كاليفرنيا مسافرت كند»، امّا آمريكاييان چنين تقاضايي را نپذيرفتند. آمريكاييان اصل پذيرفتن محمدرضا پهلوی را بر اين تحليل قبول كردند كه فكر ميكردند «پناه دادن شاه مورد خشم و غضب» امام خميني واقع نخواهد شد؛ «بلكه برعكس تصور ميكردند چون موجبات تسريع خروج شاه را از ايران فراهم آوردهاند امتيازي هم به دست خواهند آورد.» سرانجام روز 26 دیماه 1357، شاه با خفت و خواري براي هميشه ايران را ترک گفت؛ در حالي كه تاريخ زندگي مملو از جنايات او، قتلعامها،شكنجهها، زندانها و خودفروختگي به بيگانگان را در خود ثبت كرد.
بشارتی در خاطرات خود آورده است: شاه در روز 1357/10/26 در میان بیم و نگرانی از ترور یا حتی دستگیری و با اضطراب فراوان، در حالی که در چهرهاش آثار خستگی فراوان، که حاصل بیخوابی طولانی و بیماری مزمن و غیره بود، از کشور فرار کرد. ترس وی باعث شد که حتی مراسم تشریفات نظامی هم به دستور وی لغو شود. شاه از بیم حمله جنگندههای کشور به هواپیمایش اجازه نداد که هواپیمایش توسط هواپیماهای جنگنده اسکورت شود.
کد خبر: ۴۳۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۶
روایت سفرا و فرستادگان کشورهای خارجی از روز فرار شاه؛
خاطرات سفرا و فرستادگان امریکا و انگلیس از فرار محمدرضا پهلوی بسیار جالب است، آنها ضمن توصیف واکنش مردم به این خبر، تصویری از حقارت شاه را نیز ثبت کردهاند.
در دیماه 1364، در جریان سفر آیتالله خامنهای، رئیسجمهور وقت ایران به پاکستان، استقبال بینظیر مردمی، باعث حیرت خبرگزاریها و رسانههای بینالمللی شد. خبرگزاری فرانسه طی گزارشی با عنوان «استقبال بیمانند از رئیسجمهوری اسلامی ایران در اسلامآباد» اعلام کرد: «هزاران استقبال کننده که تعداد زیادی از آنها صدها کیلومتر را با اتوبوس یا اتومبیلهای مزین به تصاویر امام خمینی و دیگر رهبران ایران پیموده بودند کاملا کنترل مراسم را از دست نیروهای انتظامی خارج ساخته بودند...» رویتر هم با اشاره به این استقبال باشکوه گزارش داد: «پرزیدنت خامنهای... در میان ابراز احساسات هزاران مسلمان وارد اسلامآباد شد.» آسوشیتدپرس هم گزارش داد: «شدت تظاهرات و موج جمعیت به حدی بود که پلیس پاکستان نتوانسته است جلوی هجوم مردم را بگیرد و جمعیت به هیجان آمده از موانع پلیس عبور کرده خود را به اتومبیل رئیس جمهوری اسلامی ایران رسانیده و برای دست دادن با وی بر یکدیگر سبقت گرفتند.»