انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 سرآغاز فصلی نوین در سیر تحول اندیشهی
سیاسی شیعی بود. اندیشهی سیاسی شیعی برای اولین بار به طور عملی صاحب
حكومت اسلامی شد. از آنجا كه تمامی انقلابها، وجوه ایجابی و سلبی دارند،
بر هم زدن ساختار موجود و بنا نهادن نظمی نوین از خصلتهای ذاتی آنان است.
این سازوكار انقلاب، عمدتاً برخاسته از ماهیت و آرمانهای انقلاب است كه
میتواند نقطهی تمایز انقلابها از حیث ماهیت شود.
انقلاب ایران با
ماهیتی دینمدارانه «انقلابی به نام خدا» بود كه در پی تأسیس حكومتی دینی
برآمد؛ تجربه¬ای كه در طول سالیان قبل از آن، هرگز به وقوع نپیوسته بود.
اندیشهی سیاسی شیعی به خاطر مبانی اعتـقادی، حكومتهای غیرمعصوم زمان خود
را یا غیرمشروع میدانست یا اینكه موضعی انتقادی نسبت به آن اتخاذ میكرد.
بهطوری كه در اثر«داعیهی سیاسی اسلام و بهویژه نظریهی سیاسی تشیع،
همواره شكاف میان سنت شاهنشاهی ایران و امارت و خلافت به سبك اسلامی در
سراسر تاریخ ایران به صورتهای آشكار و پنهان» بروز و ادامه مییافت.
همچنین، از آنجا كه شیعه تجربه¬ای عینی و عملی برای تشكیل حكومتی مستقل
نداشت، متنی مدون در حوزهی نظام سیاسی و تشكیل حكومت نیز پدید نیامده بود.
اغلب اندیشمندان شیعی ترجیح میدادند یا از نوعی تقیهی سیاسی برای حفظ
مذهب خود استفاده كنند و یا آنكه با هدف كاستن از جنبههای منفی نظام
سلطنتی، حكومت وقت را برای اتخاذ و پیادهسازی قوانین و احكام اسلامی تشویق
كرده و یاری دهند.
اما انقلاب اسلامی ایران نقطهی شروع تحولی در
فرآیند فوق بود. شیعه برای اولینبار با طرح نظریهی حكومت اسلامی در قالب
گفتمان «جمهوری اسلامی»، فصل جدیدی را در طرح مسائل نوین در عرصهی دولت
دینی گشود، فصلی كه در مواجههی علمی و عملی با مشكلات اجرایی، برداشتهای
سنتی در عرصهی دولت دینی، توجه به اقتضائات جدید و نو در عرصهی نگارش
قوانین اساسی و عادی، دغدغهی آیندهی نظام دینی و تدارك تمهیدات لازم برای
حفظ نظام جدید و نگران آسیبهای دینی و استبداد حكومت بود. امامخمینی(ره)
اندیشمند شیعی، معمار گفتمان و رهبر انقلاب، با پیشینهی دفاع از كاركرد و
ساختار دولت مدرن، برخلاف نظریه¬های سنتی كه مخالف حكومت و دولت مدرن
بودند، معتقد بود كه دولت مدرن میتواند در قالب مكتبی الهی تحقق پذیرد.
این موضعگیری خاص و بدیع، توجه جهان داخل و خارج را در مورد تبیین شكل
حكومت آیندهی ایران، پس از سرنگونی نظام سلطنتی، به خود معـطوف كرد. آگاهی
از شكل مطـلوب و شناخـت ابعاد آن مهمترین دغـدغه¬هایی بود كه همزمان با
اوجگیری انقلاب شدت می¬گرفت.
با شروع پاییز حیات رژیم سلطنتی پهلوی، از
یكسو امام(ره) به تبیین شكل حكومت پرداخت و از سوی دیگر تلاش برای شناخت
نسبت به اهداف، ساختار و ماهیت آن در نزد ناظران مسائل ایران افزایش یافت.
در آبان 1357 امامخمینی(ره) برای اولینبار از«جمهوری اسلامی» به عنوان
شكل پیشنهادی آیندهی نظام ایران یاد می¬كرد. تشریح ابعاد، اهداف و رفع
ابهامات این نظام سیاسی تا پیروزی انقلاب و حتی بعد از آن تداوم یافت.
اگرچه
در این هنگام، فصل مشترك مبارزات تمامی گروهها و جریانات سیاسی، نفی
حكومت سلطـنتی بود، اما با پایان یافتن حیات حكومت سلطـنتی در بهمن 1357 و
اعلام تصمیم دولت موقت در برگزاری رفراندوم در مورد رژیم آیندهی ایران،
موضعگیریهای موافق و مخالف جمهوری اسلامی ظهور یافت. گروههای مختلف با
ایدئولوژیهای متعدد سیاسی و مذهبی، خواهان تغییر، تقلیل، توسیع و یا نقد
جمهوری اسلامی شدند. اما حضرت امام(ره) به تناوب در موقعیتهای مختلف، تنها
بر «جمهوری اسلامی نه یك كلمه كمتر و نه یك كلمه بیشتر» به عنوان نظام
ایدئال خود تأكید داشتند.
اندیشهی سیاسی امام(ره) در فضایی مطرح شد كه
در آن یك فقیه تلاش می¬كرد بر اساس مبانی معرفتی و تجربههای سیاسی و
باورهای خود، شكلی مطلوب از حكومت را در جامعهای دینیـ اسلامی برقرار
سازد. تلاش برای تبیین گفتمان جمهوری اسلامی نه تنها عصری جدید در حوزهی
بررسی اندیشهی سیاسی تشیع است، بلكه از جمهوری، الگویی با تعاریف و ابعاد
مشخص اسلامی عرضه می¬كند.
در اندیشهی امام(ره)، قوانین اسلامی بهترین
دلیل و ضرورت برای تشكیل حكومت و دخالت دین در عرصهی سیاست است؛ زیرا بخش
اعظمی از ضروریات آن مستلزم برپایی حكومتی اسلامی است، بنابراین هدف اولیه
از حكومت, اجرای قوانین اسلامی است. اما در این سازوكار، توجه به رضایت
مردم و مقبولیت حكومت از نظر آنان جایگاه ویژهای دارد. این جایگاه از طریق
مراجعه به آرای مردم و نظرخواهی از آنان دربارهی نهادها و سازمانهای
حكومتی به دست می¬آید.
اما برخی گروههای سیاسی ایران در زمان انقلاب
معتقد بودند كه تحقق حكومت اسلامی با مقبولیت مردمی از طریق تعدیل یا تبدیل
نظام جمهوری اسلامی به جمهوری، جمهوری دموكراتیك اسلامی، جمهوری
سوسیالیستی و یا جمهوری ملی اسلامی امكانپذیر است.
امامخمینی(ره) به
عنوان ایدئولوگ و معمار انقلاب، به شدت در برابر این گروهها واكنش نشان
دادند. ایشان معتقد بودند كه اسلام به علت جامعیت، قابلیت اجرای تمامی
انتظارات نظام جمهوری را داشته و حتی متفاوت از آن، كاركرد بهتری دارد. ضمن
آنكه نظام جمهوری مطلق، حاصل نگرانی معتقدان به آن از اسلام و قوانین
اسلامی است.
كتاب حاضر شامل پنج فصل است. در فصل اول سعی می¬شود ضمن
ارائهی تعریفی از اندیشه و اندیشهی سیاسی و اجزا و مبانی آن، به بررسی
این مبانی در نظام اندیشهی امام(ره) بپردازیم. پردازش مباحث فوق به معنای
كلید ورود به اندیشهی امام (ره) است.
در فصل دوم، رابطهی دین و سیاست
در اسلام و تعامل آنها در جامعـه بحث و بررسـی میشود. این فصـل به این
مسئله می¬پردازد كه اندیشههای سیاسی به واسطهی نوع هستیشناسی،
انسانشناسی و جامعهشناسی خود به اندیشه¬های بسیط و مركب تقسیم خواهند شد.
در اندیشه¬های بسیط، حوزهی دین به نفع دنیا كنار می¬رود، اما در
اندیشههای مركب، دین و دنیا در هم می¬آمیزند و بین آنها تعامل صورت
میگیرد. معتقدیم كه گفتمان جمهوری اسلامی نقطهی آغازین پیوند میان
زمامداری دنیایی با دینی ـ الهی است كه برای مدتی قبل از آن، این پیوند،
بعید و غیرممكن می¬نمود. بدون شك، اندیشهی امام(ره) زیرمجموعهی این
اندیشه خواهد بود. به همین دلیل بررسی تعامل دین اسلام و سیاست اهتمام جدی
این فصل خواهد بود.
فصـل سوم به تبیین جایگاه حكومت در اسـلام و
اندیشهی امام(ره) می¬پردازد. اگرچه به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان و
نظریهپردازان، وجود حكومت امری لازم و بدیهی است، اما هر یك به تناسب نظام
فكری و اجتماعی خود، دلایل متـعدد و گاه متـفاوتی را در این زمیـنه
برمیشـمارند.
در فصل چهارم سعی بر پاسخگویی به این سؤال است كه آیا
اسلام به شكل خاصی از حكومت پرداخته است؟ این فصل به عنوان اصلیترین بخش
تحقیق به مواضع امام(ره) دربارهی شكل حكومت، ماهیت جمهوری اسلامی در نزد
ایشان، مواضع گروهها و دلایل تأكید و اصرار امام(ره) بر حفظ الگوی دوگانه و
تلفیقی جمهوری اسلامی و علل ارائه شده توسط ایشان در برابر مخالفان
می¬پردازد.
فصل پنجم نیز مروری گذرا بر تحولات و وقایع منتهی به سالروز 12 فروردین و روند استقرار «جمهوری اسلامی» دارد.