تحول در فرهنگ سیاسی، به معنای تغییر نگرش نسبت به سیاست است و آنچه به نگرش افراد و تودهها به سیاست شکل میدهد، مجموعهای از باورها، ارزشها و معتقدات است. سیاست نیز فرآیند اتخاذ تصمیم و اجرای آن در امور عمومی توسط اجزای نهادی است که حکومت خوانده میشود. بنابراین تحول در فرهنگ سیاسی به معنای تحول در نگرش افراد و تودهها نسبت به حکومت و اجزای آن است. آغاز فرآیند، دامنه، میزان و دورهی زمانی تحول تابع عوامل متعدد دیگری است که آن عوامل اجزای اصلی محیط زندگی فردی و جمعی، یعنی محیطهای فیزیکی، اجتماعی و روانشناسانه را دستخوش تغییر میکند. عوامل بینالمللی و خارجی چون استعمار و انتشار، انتقال و غلبهی فرهنگی؛ عوامل داخلی چون، تغییرات نسلی، مهاجرت، تحرک اجتماعی، تغییر مناسبات تولیدی، تغییرات نهادی و عواملی چون انگیزشهای درونی و مواجهه با شرایط نوظهور و همچنین عملکرد کارگزاران یا نخبگان سیاسی، در زمرهی مهمترین عوامل تغییردهندهی محیط زندگی فردی و جمعی هستند. شدت و اهمیت این عوامل از یک جامعه به جامعه دیگر متفاوت است. در ایران از نهضت تحریم تنباکو در سال 1270ش تا پیروزی نهضت مشروطه در سال 1285ش نخبگان مهمترین نقش را در تحول فرهنگ سیاسی ایفا کردهاند. عملکرد نخبگان سیاسی در ایران، بهویژه نخبگان بر قدرت یا کاندیدا، در تغییر این محیطها، بهویژه محیط روانشناسانه افراد و تودهها، خواه به صورت عمدی یا غیرعمدی، تابع الگوی روابط درونی آنها، تنوع و ضرورتهای کارکردی رژیم سیاسی ایران و گفتمان سیاسی نخبگان بوده است. به عبارتی نوعی هم تغییری بین این عوامل و تغییرات در نگرش تودههای ایران نسبت به حکومت در این دوره مشاهده میشود. انتشار مفاهیم سیاسی جدید، ارائهی الگوهای بدیل نظام سیاسی و انتقاد از شرایط اجتماعی و سیاسی توسط نخبگان کاندیدا از طریق سازوکار اطلاعرسانی خاص جامعهی ایران، مهمترین شیوهی نخبگان در تغییر فرهنگ سیاسی ایران در دورهی مورد بحث بوده است. کتاب حاضر در راستای مطالعهی نقش نخبگان در تحول فرهنگ سیاسی ایران به بررسی اندیشههای سه نخبهی سیاسی تأثیرگذار در دوران مورد بحث، بر تودهی مردم و بازتاب آنها در تحولات آن زمان پرداخته و برای این بررسی مستقیماً به آثار مکتوبِ مهم و اثرگذار آنها مراجعه کرده و بازتاباندیشههای آنان را در اعلامیهها و رویدادهای آن دوران به رشتهی تحریر درآورده است.