این كتاب شامل داستان دختر جوانی است كه در واقعه پانزده خرداد، مادر و برادرش از خانه به قصد تظاهرات خارج می شوند و هرگز باز نمی گردند. دختر سالها بعد به طور اتفاقی عكس برادر را در یك مجله می بیند و او را می شناسد و در جستجوی یافتن او پیش خانواده ای می رود كه برادرش را نگهداری كرده اند. پیرمرد و پیرزن كه برادر را بزرگ كرده اند و تنها هستند، با تعریف كردن ماجرای روز پانزده خرداد خبر شهادت برادر را در جبهه به او می دهند و سپس دختر را به محل شهادت مادر در مركز بازار تهران برده و مزار برادرش را نیز به او نشان می دهند.