نهضت اسلامی امام خمینی كه در دههی 1340 آغاز و منجر به سرنگونی رژیم پهلوی و استقرار نظام جمهوری اسلامی شد، با رهبری امام (ره) و پیشگامی روحانیت مبارز، ایدئولوژی اسلام شیعی و مشاركت بینظیر مردم به ثمر نشست. امام خمینی از همان آغاز نهضت هرگونه دخالت قدرتهای خارجی و دولتهای بیگانه را در فرایند حركت اسلامی رد كردند و با گروههای مسلح نیز كه در پی سرنگونی رژیم از طریق عملیات قهرآمیز بودند، همنوا نشدند؛ از آنكه جریان نهضت آهسته و پیوسته با استفاده از ابزارهای تبلیغی موجود به پیش میرفت و فرهنگ انقلابی و ظلمستیزی را كه از مهمترین آموزههای اسلام شیعی بود در روح جان ملت مسلمان میدمید. از این روست كه انقلاب اسلامی برعكس سایر انقلابها بدون استعانت از قدرتهای خارجی و با تلاش و تكاپوی ملت ایران به پیروزی رسید. در ژوئیه 1952 كودتای افسران ناسیونالیست مصری تحت رهبری ژنرال نجیب و جمال عبدالناصر حكومت پادشاهی را سرنگون و نظام جمهوری در آن كشور برقرار كرد. اگرچه حركت افسران مصری الهامبخش برخی انقلابها در منطقه و كشورهای اسلامی شد ولی بیتردید ملی كردن كانال سوئز توسط ناصر تحت تأثیر نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران به وقوع پیوست. رژیم پهلوی كه با حكومت جدید مصر رابطه خوبی نداشت بیهوده كوشید تا قیام 15 خرداد را ناشی از تحریكات جمال عبدالناصر قلمداد كند و برای قیام مردم و رهبری امام خمینی(ره) پشتیبان خارجی بتراشد تا قتل عام ملت را موجه جلوه دهد. عجیبتر این است كه كمك دولت مصر به برخی از اعضای نهضت آزادی و جبههی ملی در دوران ناصر، از سوی برخی از نویسندگان ناصریست مصری كمك و مساعدت جمال عبدالناصر به نهضت امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی ایران قلمداد شده است و برخی دیگر نیز بدون هیچ تحقیقی آن را تكرار كردهاند. نویسندهی مجموعه پیشرو با مطالعه ادعاهای مربوط به روابط ناصر با انقلاب اسلامی ایران پرده از این تناقضگوییها و دروغپراكنیها برمیدارد و با انتقاد از شیوهی تاریخنگاری نویسندگان ناصریست و با اتكاء به گفتههای شخصیتهای ایرانی و مصری، نحوه و میزان تعامل عبدالناصر و مصر را با انقلاب اسلامی مشخص میكند.