کد خبر: ۱۰۳۸
پاسخ مستدل آيتالله خامنهای به سحابی در جلسه بررسی عدم كفايت بنیصدر
آیتالله خامنهای درباره اقدامات خود در وزارت دفاع فرمودند: بنده مفتخرم که در مدت بودن در وزارت دفاع با آن که مستقیما در ارتش هیچگونه دخالتی نکردم اما کمترین کاری که انجام گرفت این بود که این حضور خود میتوانست حضور انقلاب در ارتش تلقی بشود. حالا اقداماتی که ما در آنجا کردیم اقداماتی بود که متناسب با من بود. یعنی من بعنوان یک روحانی عضو شورای انقلاب در آنجا و نه بعنوان یک فرمانده، میتوانستم سازمان سیاسی ایدئولوژیک را تشکیل بدهم و این کار را کردم. میتوانستم انجمنهای اسلامی را در ارتش بوجود بیاورم و این کار را کردم و بوجود آوردم. میتوانستم در یگانها بعنوان یک فرد روحانی حضور پیدا کنم و سخنرانی کنم و فرماندهان را گرم کنم. میتوانستم برای فرماندهان سطح بالا جلسات توجیهی داشته باشم و این کارها را کردهام.
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ روز 30 خرداد 1360 اولین جلسه بررسی عدم کفایت سیاسی بنیصدر در مجلس شورای اسلامی برگزار شد. در این جلسه عزتالله سحابی با اشاره به خطبههای روز قبل آیتالله خامنهای در نماز جمعه که تاکید کرده بودند بنیصدر در طول 7 ماه فرماندهی خود بر نیروهای مسلح پیش از آغاز جنگ کاری برای دفاع از مرزها انجام نداده، خطاب به آیتالله خامنهای گفت: شما هم در آن دوره معاون وزیر دفاع و نماینده امام در آنجا بودید، خود شما چه کردهاید؟ این اظهارت سحابی، پاسخ مستند و مستدل آیتالله خامنهای را به دنبال داشت. ایشان در همان جلسه در پاسخ به اظهارات سحابی فرمودند:
مسئله بودن بنده در وزارت دفاع را که ایشان [سحابی] مطرح کردند برای من واقعا مایه تعجب شد برای خاطر اینکه آقای مهندس سحابی بایستی توجه میکردند که وزارت دفاع طبق هیچ قانونی، نه قانون جمهوری اسلامی، و نه رویهای که قبل از تنظیم قانون وجود داشت و نه در قوانین قبلی، حاکم بر سرنوشت ارتش نبوده است و الان هم نیست؛ یعنی وزیر دفاع به قول خود نظامیها در ساختار فرماندهی در ارتش مطلقا قرار ندارد.
بنده در وزارت دفاع اول یک چندماهی به عنوان معاون وزیر دفاع بودم و بعد که دولت [موقت] سقوط کرد به عنوان نماینده شورای انقلاب در وزارت دفاع. در آن ایام ما البته در مورد واحدهایی که مربوط به وزارت دفاع بود مثل اتکا و سازمان صنایع ملی و غیرذلک تلاشهای زیادی کردیم که خوشبختانه به نتایج خوبی هم رسید.
حدود اوایل اسفند ماه بود آقای بنیصدر فرمانده کل قوا شدند. یعنی نماینده امام و نماینده فرمانده کل قوا در حقیقت شدند و به این نام نامیده میشدند و آمدند. بنده دیدم که دیگر بودن من در وزارت دفاع هم یا ضرورت ندارد و یا امکان ندارد. برای خاطر اینکه آقای بنیصدر اجازه فعالیت به ما نمیدادند. هم چنانی که در شورای عالی دفاع هم اجازه فعالیت و تلاش را به ما مطلقا ایشان نمیداد. لذا این بود که من با دوستانم مشورتی کردم و استعفایی نوشتم و آقای بنیصدر هم از این که من استعفا کردم خیلی استقبال کرد و من حدود اول اسفند 58 (یعنی اول یا دوم اسفند ماه) بود که از وزارت دفاع و از همان سمتی که بود خارج شدم ... 15 روز حدودا بعد از خروج من طبق تحقیقاتی که بعدا از کودتاچیان به عمل آمد، اولین جلسه توطئه برای کودتا تا حدودا 15 اسفند تشکیل شد.
بنده مفتخرم که در مدت بودن در وزارت دفاع با آن که مستقیما در ارتش هیچگونه دخالتی نکردم اما کمترین کاری که انجام گرفت این بود که این حضور خود میتوانست حضور انقلاب در ارتش تلقی بشود. حالا اقداماتی که ما در آنجا کردیم اقداماتی بود که متناسب با من بود. یعنی من بعنوان یک روحانی عضو شورای انقلاب در آنجا و نه بعنوان یک فرمانده، میتوانستم سازمان سیاسی ایدئولوژیک را تشکیل بدهم و این کار را کردم. میتوانستم انجمنهای اسلامی را در ارتش بوجود بیاورم و این کار را کردم و بوجود آوردم. میتوانستم در یگانها بعنوان یک فرد روحانی حضور پیدا کنم و سخنرانی کنم و فرماندهان را گرم کنم. میتوانستم برای فرماندهان سطح بالا جلسات توجیهی داشته باشم و این کارها را کردهام.
در اردیبهشتماه، امام، بنده و آقای دکتر چمران را بهعنوان نماینده خودشان در شورای عالی دفاع انتخاب کردند. ما تلاشهای زیادی کردیم. آقای بنیصدر جلسه شورای عالی دفاع را تشکیل ندادند. از روزی که ما به عنوان نماینده امام در شورای عالی دفاع منصوب شدیم تا شروع جنگ، گمانم جلسات شورای عالی دفاع حداکثر دو جلسه تشکیل شده بود؛ یعنی از اردیبهشت تا 31 شهریورماه که من به امام مراجعه کردم و گفتم که ایشان تشکیل نمیدهند امام ایشان را مورد مؤاخذه قرار دادند؛ تازه در شروع جنگ هم جلسات شورای عالی دفاع تشکیل نشد تا آن وقتی که امام آن فرمان را دادند.
مسئله بودن بنده در وزارت دفاع را که ایشان [سحابی] مطرح کردند برای من واقعا مایه تعجب شد برای خاطر اینکه آقای مهندس سحابی بایستی توجه میکردند که وزارت دفاع طبق هیچ قانونی، نه قانون جمهوری اسلامی، و نه رویهای که قبل از تنظیم قانون وجود داشت و نه در قوانین قبلی، حاکم بر سرنوشت ارتش نبوده است و الان هم نیست؛ یعنی وزیر دفاع به قول خود نظامیها در ساختار فرماندهی در ارتش مطلقا قرار ندارد.
بنده در وزارت دفاع اول یک چندماهی به عنوان معاون وزیر دفاع بودم و بعد که دولت [موقت] سقوط کرد به عنوان نماینده شورای انقلاب در وزارت دفاع. در آن ایام ما البته در مورد واحدهایی که مربوط به وزارت دفاع بود مثل اتکا و سازمان صنایع ملی و غیرذلک تلاشهای زیادی کردیم که خوشبختانه به نتایج خوبی هم رسید.
*** استعفای آیتالله خامنهای از وزارت دفاع به دنبال کارشکنی بنیصدر ***
حدود اوایل اسفند ماه بود آقای بنیصدر فرمانده کل قوا شدند. یعنی نماینده امام و نماینده فرمانده کل قوا در حقیقت شدند و به این نام نامیده میشدند و آمدند. بنده دیدم که دیگر بودن من در وزارت دفاع هم یا ضرورت ندارد و یا امکان ندارد. برای خاطر اینکه آقای بنیصدر اجازه فعالیت به ما نمیدادند. هم چنانی که در شورای عالی دفاع هم اجازه فعالیت و تلاش را به ما مطلقا ایشان نمیداد. لذا این بود که من با دوستانم مشورتی کردم و استعفایی نوشتم و آقای بنیصدر هم از این که من استعفا کردم خیلی استقبال کرد و من حدود اول اسفند 58 (یعنی اول یا دوم اسفند ماه) بود که از وزارت دفاع و از همان سمتی که بود خارج شدم ... 15 روز حدودا بعد از خروج من طبق تحقیقاتی که بعدا از کودتاچیان به عمل آمد، اولین جلسه توطئه برای کودتا تا حدودا 15 اسفند تشکیل شد.
*** اقدامات آیتالله خامنهای در دوران حضور در وزارت دفاع***
بنده مفتخرم که در مدت بودن در وزارت دفاع با آن که مستقیما در ارتش هیچگونه دخالتی نکردم اما کمترین کاری که انجام گرفت این بود که این حضور خود میتوانست حضور انقلاب در ارتش تلقی بشود. حالا اقداماتی که ما در آنجا کردیم اقداماتی بود که متناسب با من بود. یعنی من بعنوان یک روحانی عضو شورای انقلاب در آنجا و نه بعنوان یک فرمانده، میتوانستم سازمان سیاسی ایدئولوژیک را تشکیل بدهم و این کار را کردم. میتوانستم انجمنهای اسلامی را در ارتش بوجود بیاورم و این کار را کردم و بوجود آوردم. میتوانستم در یگانها بعنوان یک فرد روحانی حضور پیدا کنم و سخنرانی کنم و فرماندهان را گرم کنم. میتوانستم برای فرماندهان سطح بالا جلسات توجیهی داشته باشم و این کارها را کردهام.
*** کارشکنی بنی صدر در تشکیل جلسات شورای عالی دفاع ***
در اردیبهشتماه، امام، بنده و آقای دکتر چمران را بهعنوان نماینده خودشان در شورای عالی دفاع انتخاب کردند. ما تلاشهای زیادی کردیم. آقای بنیصدر جلسه شورای عالی دفاع را تشکیل ندادند. از روزی که ما به عنوان نماینده امام در شورای عالی دفاع منصوب شدیم تا شروع جنگ، گمانم جلسات شورای عالی دفاع حداکثر دو جلسه تشکیل شده بود؛ یعنی از اردیبهشت تا 31 شهریورماه که من به امام مراجعه کردم و گفتم که ایشان تشکیل نمیدهند امام ایشان را مورد مؤاخذه قرار دادند؛ تازه در شروع جنگ هم جلسات شورای عالی دفاع تشکیل نشد تا آن وقتی که امام آن فرمان را دادند.