فرار سربازان از پادگان نیروی دریایی سیرجان در محرم 57
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ با فرا رسیدن ماه محرم 1357، مردم سراسر کشور پرشورتر از گذشته در قالب هیأتهای سینهزنی و عزاداری مشعل مبارزه را روشن نگهداشتند و استوار در مسیر پیروزی انقلاب گام برداشته و فصل جدیدی را در مبارزات قهرمانانه خود علیه رژیم ستمشاهی رقم زدند این مبارزات در شهرستانهای سراسر کشور با شکوه فراوان برگزار شد که در این بین مردم سیرجان نیز مبارزات خود را در قالب دستههای مذهبی ادامه دادند.
در کتاب انقلاب اسلامی در سیرجان که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده درباره مبارزات مردم سیرجان در محرم 57 علیه رژیم پهلوی آمده است: یکی از فعالیتهای مهم جوانان سیرجانی از آغاز ماه محرم 57، کمک به سربازان در فرار از پادگانها و سربازخانهها بود.
امام خمینی (ره) در همه مراحل مبارزه از تاکتیکهای متنوع و حسابشده بهره میبردند تاکتیکهای معظم له به گونهای بود که کمترین خطر و بیشترین فایده را در برداشت یکی از این تاکتیکها، دستور به فرار سربازان و درجهداران از پادگانها و سربازخانهها بود، برنامهای کارگشا و حساب شده بود چراکه رژیم شاه بر دو پایه ساواک و ارتش بنا شده بود.
حضرت امام خمینی (ره) با این تاکتیک مناسب و به موقع خود با کمترین هزینه، یکی از این پایههای محکم رژیم شاه یعنی ارتش را نابود ساخت.
حضرت امام خمینی (ره) در پیام اول محرم 57 چنین فرمودند: «من از سربازان سراسر کشور خواستارم که از سربازخانهها فرار کنند این وظیفهای است شرعی که در خدمت ستمکار نباید بود من از پدرها و مادرها و عائله صاحب منصبان تقاضا دارم که آنان را از کمک به شاه خائن و اطاعت از صاحب منصبان خدمتگزار به شاه و اجانب باز دارند و از درجهداران خواستارم که به ملت خود بپیوندند و افتخار خدمت به مسلمین را احراز کنند».
با انتشار پیام امام در سراسر کشور به سرعت پادگانها و سربازخانهها خالی از سرباز شد و تنها تکیهگاه شاه که همان نیروهای نظامی بودند، متزلزل شد و راه پیروزی انقلاب اسلامی هموارتر شد.
پیام حضرت امام در سیرجان نیز تکثیر و در سطح وسیعی توزیع شد، متن پیام حضرت امام (ره) در راهپیماییها، بهویژه در جلوی ژاندارمری و اماکن دیگر خوانده میشد در یکی از روزهای دهه اول محرم 57 در جلوی ژاندارمری، جمعیت راهپیماییکننده، توقف کردند و حجتالاسلام سید ابراهیم فاقعی متن کامل پیام امام را درباره فرار سربازان و درجهداران از پادگانها و مراکز نظامی قرائت کرده و توضیح دادند.
بهدنبال قرائت پیام امام (ره) در جلوی ژاندارمری سیرجان، رئیس ژاندارمری موضوع را به مرکز و فرمانداری سیرجان به شرح ذیل گزارش کرد:
«جناب آقای فرماندار سیرجان تعدادی از اهالی سیرجان به سرپرستی چند نفر روحانی از ساعت 9:00 مورخ 13آذر57 مشغول تظاهرات ضد ملی و میهنی و راهپیمایی خیابانی بودند، ساعت 12:00 موقعی که از جلوی ژاندارمری عبور میکردند ضمن توقف، یک نفر از روحانیون بهنام سید ابراهیم فاقعی با بلندگو چندین مرتبه اظهار داشت: «مراجع عالیقدر شما ابلاغ فرمودهاند چون شخص اول مملکت در نظر دارد بهدستور آمریکاییان دست شما را به خون برادران مسلمان خود رنگین کند، بر شما سربازان و درجهداران و افسران است فورا لباس خود را خارج و از سربازخانه بروید منازلتان» که جریان به هنگ گزارش و مقرر شد موضوع در کمیته شهرستان مطرح شود و مقرر فرمایید در این مورد اقدام بایسته معمول دارند»
این پیام حضرت امام (ره) بسیار مفید بود و عده زیادی از سربازان سیرجانی از جمله شهید «هیبتالله بداغی»، شهید «علیار شول»، شهید «عطاءالله عزتآبادیپور»، شهید «نعمتالله پورفریدونی»، شهید «عباس گلستانی» و دهها نفر دیگر در همان روزهای اول ماه محرم از پادگانها و مراکز نظامی فرار کرده و به سیرجان آمدند.
سربازانی که در سیرجان خدمت میکردند، هر روز گروه گروه خود را به مساجد شهر میرساندند و با همکاری مردم و روحانیون شهر، لباس شخصی برای آنها تهیه و جیره بین راهی به آنها تحویل شده و به شهرهای خود اعزام میشدند.
حاج مجید فتورهچی که آنروزها در پایگاه دریایی سیرجان خدمت میکرد درباره اوضاع داخلی پایگاه دریایی و فرار سربازان چنین میگوید: «بنده در خرداد 57 بعد از آنکه دوره آموزشی در تهران را طی کردم به نیروی دریایی سیرجان منتقل شدم در سیرجان با توجه با اینکه من مهندس برق بودم در معاونت مهندسی پایگاه دریایی مشغول شدم و مرحوم ملکینیا، معاون مهندسی پایگاه بود و بسیار فرد انقلابی و روشنی بودند و به بچههای انقلابی خیلی کمک میکرد.
از آنجا که در سیرجان ساواک شعبهای نداشت، عمده فعالیتهای اطلاعاتی و امنیتی شهر بر عهده رکن دوم پایگاه دریایی بود اما از آنجا که آن روزها در پایگاه دریایی برنامههای ساخت و ساز زیادی انجام میشد، لذا هر روز افراد زیادی بهمنظور همکاری با آن ساخت و سازها با پایگاه دریایی در ارتباط بودند و عده زیادی نیز در پوشش مهندس ناظر و کارگر و پیمانکار و غیره به پایگاه دریایی میآمدند و به عنوان مخبر، اخبار شهر را خیلی دقیق به رکن دوم پایگاه گزارش میکردند.
بعد از پیروزی انقلاب که مدتی پروندهها در اختیار من قرارگرفته بود، متوجه شدم که چقدر اخبار دقیق و کامل گزارش شده است با توجه به وضعیت یاد شده، کار ما خیلی سخت بود، اما با این وجود ما تعدادی از افسران با مسجد صاحبالزمان (عج) در ارتباط بودیم و در برنامهها و حتی تظاهرات خیابانی سیرجان شرکت داشتیم.
هر چند سعی میکردیم زیاد علنی حرکت نکنیم در هنگام صدور فرمان حضرت امام خمینی (ره) درباره فرار سربازان، ابتدا با شهید مهدی باکری و شهید آلاسحاق که در دوران دانشجویی با آنها هم دوره و دوست بودم، تلفنی تماس گرفتم. در ارتباط با فرمان آقا درباره فرار سربازان سؤال کردم، ایشان با تعجب گفتند: «هنوز فرار نکردهاید؟» گفتم: «پیام آقا در زمینه سربازان است ما که افسریم»، گفت: «نه، فرق نمیکند، پیام آقا شامل حال همه میشود».
ما تعداد چهار افسر که در یک اتاق بودیم، تصمیم به فرار گرفتیم، گشتیهای نیروی دریایی همه جا بودند همه را کنترل میکردند و فرار خیلی سخت بود با بچههای زیادی، حتی غیرمذهبیها هم صحبت کردیم و تا سه روز بحثهایمان ادامه داشت که به صورت دستهجمعی فرار کنیم تا اثر زیادتری داشته باشد، اما نشد، نیاز به خطشکن بود که لازم بود عدهای اول فرار کنند تا راه برای دیگران باز شود بههمین خاطر بنده تصمیم گرفتم در نخستین فرصت ممکن فرار کنم.
موضوع فرارم را با مرحوم ملکینیا در میان گذاشتم و گفتم: «من حتی با آقای «موسوی اردبیلی» که با ایشان ارتباط داشتیم، تماس گرفتم، ایشان فرمودند: «باید سریع فرمان امام را اجرا کنید و فرار کنید».
مرحوم ملکینیا اول تعجب کرد و گفت: «چطور میخواهید فرار کنید؟» ایشان انسان بسیار شریف و خوبی بودند و با ما همکاری داشتند، روز یکشنبهای بود، تقریباً دو هفته بعد از صدور پیام امام (ره) به جادهی کمربندی رفتم و ماشینی تهیه شد و به خوی رفتم و به بچهها هم گفته بودم که یک روز بعد در سطح پایگاه اعلام کنند که من فرار کردهام تا اثر بیشتری داشته باشد.
تعدادی از بچهها هم در روز چهارشنبه همان هفته فرار کرده بودند و 10 روز بعد متوجه شدم که به ژاندارمری خوی که محل سکونت ما بود، گزارش کرده بودند که من از سیرجان فرار کردهام و دنبال من بودند اما مواظب بودم که دستگیر نشوم.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اعلام کردند، سربازان مجددا به پایگاههای خود برگردند من هم به سیرجان آمدم و فرصت خوبی برای بازسازی پایگاه پشتیبانی دریایی پیش آمد، که توطئهای حساب شده به دستور تیمسار مدنی خائن اجرا شد و مدت سربازی یک ساله شد و نتوانستیم بازسازی پایگاه پشتیبانی سیرجان را انجام دهیم و ترخیص شدیم».
حضرت امام خمینی (ره) در 11 محرم با انتشار پیامی از افسران جوان خواستند که از مقابله خصمانه با برادران و خواهران خود بپرهیزند و با آنان در صف واحد که خواست اسلام است، درآیند و از ملت ایران تقاضا کردند تا از سربازان و درجهداران و افسرانی که به آنان پیوستند و یا میپیوندند به بهترین وجه با حفظ جهات امنیتی، نگهداری و کمک کنند.
مردم مبارز و قهرمان سیرجان در این رابطه نیز همکاری بسیار خوبی داشتند، مردم سیرجان نسبت به تهیه و تأمین لباس، خوراک، جیره بینراهی و حتی اعزام آنها به شهرهای خود و پناه دادن به سربازان در خانههای خود به پیام تاریخی حضرت امام جامه عمل پوشاندند، علاوه بر این کمکها، همه جوانان و افرادی که سرباز نبودند، سرهای خود را تراشیدند تا اینکه مأموران رژیم شاه نتوانند با کوتاهی موی سر سربازان فراری را شناسایی و دستگیر کنند.
حجتالاسلام شیخمصطفی صالحی نجفآبادی میگوید: «مردم رفتند و ساختمان حزب رستاخیز را گرفتند و هر اطاقش را برای یک کار اختصاص دادند، اطاقهای زیادی داشت، وسایل زیادی جمعآوری کرده بودیم و برای سربازانی که از پایگاه دریایی فرار میکردند، لباس تهیه میکردیم و یک روز یکی از افسران ارشد پایگاه که ظاهراً سرهنگ بود، فرار کرده بود و ماشینش بنزین نداشت، با چه زحمتی توانستیم برای ماشین ایشان بنزین تهیه کرده و راهی دیارش کنیم، نفت و بنزین کم بود و حدود سه ماه این قضایا طول کشید و مردم همه کمک کردند».
محمود ستودهنیا درباره فرار سربازان چنین میگوید:
«در روزهای انقلاب، بنده از جمله افرادی بودم که به فرمان امام (ره) سر خود را کوتاه کرده تا به شکل سربازان باشیم زیرا در آن موقع سربازان زیادی از پادگانها و مراکز نظامی خود فرار میکردند و به خیل انقلابیون میپیوستند.
از آنجا که این امر سازماندهی شده بود، بنده به همراه دو همسایه، حسن حیدری و محمدرضا حیدری که ماشین ژیان سبزی داشت به خانه شیخ جنید میآمدیم منزل شیخ جنید، واقع در خیابان شهید نصیری، کوچه مسجد خاتمالانبیاء (ص)، محل عملیاتی ما بود در این خانه کتاب و نوار توزیع میشد کوکتل مولوتف درست میشد، لاستیک، پارچه، نفت، قوطی رنگ و... بود.
در این خانه شبانه سربازان فراری را سازماندهی کرده و با گروههایی به شهرهای خود اعزام میکردند بنده به همراهی حسن حیدری و محمدرضا حیدری، سه سرباز فراری کرمانی را که دو نفر آنها از پایگاه سیرجان و یک نفر آنها از هوانیروز شیراز فرار کرده بودند، به کرمان برده و برگشتیم».