پس از مطالعه کشفالاسرار درک کردم که امام خمینی با رژیم پهلوی سخت مخالف است
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله مهدوی کنی در سال 1327 با امام خمینی آشنا شد و از آن پس علاقه وی به ایشان روز به روز بیشتر شد. به طوری که به گفته خودش، کلاسهای درس امام و آیتالله بروجردی را بیش از دیگر کلاسها دوست میداشت. وی در بخشی از کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره آشنایی خود با امام خمینی در سال 1327 میگوید: «اولین آشنایی بنده با حضرت امام در سال 1327 در مدرسه فیضیه رخ داد. به هنگام مرجعیت آیتالله بروجردی، من ابتدا از آیتالله حجت تقلید میکردم و به تبعیت از مرحوم برهان، که اولین استادم بود آیتالله حجت را بر دیگران ترجیح دادم. ایشان همچنین آیتالله شاهرودی را که در نجف میزیست از دیگر مراجع شایسته تقلید نجف نام میبرد. به نظر او تنها روحانیون، علما و طلاب باید مرجع شایسته را تعیین میکردند و دولت نباید در این کار دخالت نماید. لازم به توضیح است که در آن روزگار دولت به مرجعیت آیتالله بروجردی روی خوش نشان میداد و شاه هم بعد از آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی تلگراف تسلیت برای ایشان فرستاد. این تلگراف به منزله آن بود که دولت، ایشان را مرجع تقلید و جانشین آن مرحوم میداند. حتی روزنامهها در آن زمان آیتالله بروجردی را مرجع معرفی کردند.
البته ذکر این نکته لازم است که شخصیت آیتالله بروجردی
بسیار بالاتر از آن بود که کوچکترین وابستگی به رژیم داشته باشد. زیرا زندگی او در
تمام مراحل شاهد عظمت او بود. احتمالاً دستگاه در آن زمان فکر میکرد که اگر
مرجعیت به داخل ایران انتقال یابد موقعیت کشور به عنوان بزرگترین سرزمین شیعه بالا
میرود و بر حیثیت آن افزوده میشود؛ چون در عراق، پاکستان، هند و لبنان شیعیان
زیادی زندگی میکردند و نگاه آنها همه متوجه ایران بود، بهخصوص در آن زمان روابط
دولت ایران و عراق حسنه نبود، لذا رژیم میخواست از این موقعیت به سود خود بهره
ببرد.
البته آقای برهان با موضعگیریهایش در مورد مرجعیت به جایگاه خود لطمه وارد ساخت، ولی یقیناً او در حرفهای خود حسننیت داشت. او مرد صالحی بود و من چون خصوصیتهای مثبت او را میدانستم در این خصوص توصیههای او را گوش میکردم، ولی با توجه به گسترش دایره نفوذ آیتالله بروجردی پس از ورود به قم برای ادامه تحصیل، درباره مرجع اعلم تحقیق بیشتری انجام دادم. از یکی از دوستانم؛ یعنی مرحوم آشیخ احمد مولایی – که بعد از انقلاب تولیت آستان حضرت معصومه را به عهده گرفت – درباره مرجع اعلم پرسشهایی را مطرح کردم. او به من گفت: در خصوص مرجیعت باید دقت بیشتری بکنیم. او به من پیشنهاد نمود تا برای رفع شبهات خود درباره مرجع اعلم به حاج آقا روحالله رجوع کنیم. من گفتم: حاجآقا روحالله را نمیشناسم. ایشان گفت: او از اساتید بزرگ قم است، شب برای شرکت در نماز جماعت به مدرسه فیضیه میآید.
نزدیکیهای غروب یک روز، حضرت امام در صف اول نماز در حیاط مدرسه فیضیه نشسته بود. آقای مولایی ایشان را به من نشان داد و گفت: سؤالت را از ایشان بپرس. خدمت امام رسیده و سؤال خود را به این صورت مطرح کردم که: به نظر شما مرجع اعلم چه کسی است؟ ایشان تأملی کرد و اگر چه نفرمود که اعلم چه کسی است، اما فرمودند که از آقای بروجردی تقلید کنید.
البته من قبل از این از آقا میرزا جعفر سبحانی – که کفایه را نزد حضرت امام میخواند – از مراتب فضل و علم حضرت امام چیزهایی شنیده بودم. بهخصوص آقای سبحانی از فلسفه و فقه ایشان خیلی تعریف میکرد.
ارتباط حضرت امام با طلبههای تهرانی تنگاتنگ بود. در جلساتی که با تهرانیها داشت، مرحوم مولایی و مرحوم آشیخ جواد خندقآبادی بیشتر فعالیت داشتند. من پس از آشنایی با امام کتاب کشفالاسرار ایشان را خواندم. پس از مطالعه این کتاب درک کردم که ایشان با رژیم پهلوی سخت مخالف است، چون مطالب تندی علیه رضاخان در این کتاب آورده بود.