کشتار مردم ایران توسط رژیم پهلوی در بیمارستان جندیشاپور اهواز
پایگاه مرکز اسناد انقلاب
اسلامی؛ حمله به بیمارستانها و ضرب و شتم
بیماران توسط رژیم پهلوی مسبوق به سابقه بود. چنانکه در تاریخ به ثبت رسیده است
آنها به بیمارستان مشهد نیز حمله کرده و حتی بخش کودکان را نیز زیر چکمههای خود
گرفته بودند. در آذرماه 57 عمال رژیم پهلوی بیمارستان جندیشاپور اهواز را مورد
تعرض قرار دادند.در کتاب" انقلاب اسلامی در اهواز" که توسط مرکز اسناد
انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره حمله عمال رژیم پهلوی به بیمارستان جندی شاپور
اهواز آمده است: اعتصاب گستردهی پزشكان و استادان دانشگاه جندیشاپور در بیمارستان
اصلی شهرکه یكی از مراكز اصلی درمانی و پایگاه رسیدگی به مجروحین بود، این بیمارستان
را به یكی از كانونهای مهم مقاومت انقلابیون در مقابل رژیم پهلوی تبدیل کرد.
دكتر تدین استاد دانشگاه جندیشاپور در این باره میگوید: «در حدود آذرماه، در بیمارستان جندیشاپور كه بیمارستان شماره 1 محسوب میشد، اعتصاب بود؛ اعتصاب هم شبانهروزی بود، مأموران امنیتی و انتظامی رژیم با برنامه قبلی تصمیم داشتند كه آن جا را به رگبار ببندند. در نتیجه در یكی از شبها؛ حمله را با گاز اشكآور شروع كردند و با مسلسل و تانك و سایر ادوات سركوب تظاهرات و اعتصاب، هجوم را آغاز كردند. وضع، بسیار خطرناك بود. هر چند كه بعضی از عواملی كه عرض كردم قبلاً به ما اطلاع داده بودند كه تصمیم به حمله به اعتصابیون گرفته شده است؛ اما ما نتوانستیم یا نخواستیم بپذیریم. در نتیجه محل اعتصاب و تحصن كه بیمارستان بود را ترك نكردیم. پس از شدت یافتن تیراندازیها و به رگبار بستنها، تعدادی ناچار متواری شدند، تعدادی هم از محوطهی بیمارستان به داخل آن رفته، در بیمارستان پناه گرفتند. در این جریان برخی شهید شدند، برخی مجروح و خسارتهای زیادی به در و دیوار بیمارستان وارد شد، مأمورین حتی با شكستن شیشهها وارد بخشهای مختلف بیمارستان شدند و بیمارانی را كه در بخشها بستری بودند، اذیت و آزار كردند. وضع بسیار بد و خطرناكی بود.«
حمله به بیمارستان و بیماران بستری در آن بازتاب وسیعی در بین مردم، علما، روحانیون و بازاریان داشت و منجر به واکنشهای تندی علیه رژیم پهلوی شد به عنوان مثال میتوان به واکنش جامعه روحانیت اهواز اشاره کرد.
آیتالله شفیعی در اینباره میگوید:«حادثه بزرگی كه در جریان انقلاب اتفاق افتاد، حادثه بیمارستان جندیشاپور بود. در بیمارستان جندیشاپور اساتید دانشگاه به عنوان اعتراض جمع شده بودند و بعد از مدتی مورد اعتراض رژیم واقع شدند. پس از حمله به آنها كه با رگبار مسلسل، گاز اشكآور و سایر وسائل [سركوب] صورت گرفت، به طرز وحشیانهای با آنها رفتار شد. ما در جلسهی جامعهی روحانیت، همان شب تصمیم گرفتیم كه برویم و از اساتید در بیمارستان دیدن كنیم. یك آقای روحانی داشتیم كه خبرهای جلسه را به رژیم اطلاع داد كه قرار است همچون كاری صورت بگیرد. عوامل رژیم برق شهر را قطع كرده بودند. در راه حركت به بیمارستان میدیدیم كه عمال رژیم حتی درختها را قطع كرده بودند. از طرفی روحانی مذكور كه گفته شد، در راه هم سعی میكرد، آقایان علما را قانع كند كه مصلحت نیست، خطرناك است كه ما به دیدن اساتید برویم. در مقابل، بنده مصر بودم و اصرار میكردم كه باید رفت و هیچگونه اتفاقی نمیافتد. اگر چنین نشود ما تكلیف خود را انجام ندادهایم. به هر صورت، ایشان علما را به موضع شك و تردید انداخته بود. بالاخره موفق نشد و ما دسته جمعی از نزدیكی مدرسهی انصاری یعنی از منزل آقای انصاری كه جلسه آن جا تشكیل شده بود تا بیمارستان جندیشاپور پیاده رفتیم و از اساتید و پزشكان دلجویی كردیم كه بازتاب بسیار خوبی داشت«.