رهبری حماسه مردمی 19 دی 1356 با مدرسین حوزه علمیه قم بود
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله حسین نوری همدانی از مراجع تقلید شیعیان که از اساتید برجسته حوزه در آن دوران بود و نقش ویژهای در شکلگیری و تدوام تظاهرات داشت در خاطرات خود درباره علل و نحوه وقوع قیام نوزده دی میگوید: « هفدهم دی، روز كشف حجاب بود. هر سال در این روز، جشنهایی از سوی رژیم برپا می شد و بعضی از زنها و افرادی كه بیحجابی و بیعفتی را برای خود افتخار و تمدن میدانستند، به جشن و پایكوبی میپرداختند و از این فرصت برای كوبیدن اسلام و قرآن و رهبری امام استفاده میكردند.
در 17 دی ماه سال 56، به همین مناسبت، مقالهای در یكی از روزنامهها به قلم مستعار «احمد رشیدی مطلق» نوشته شد. در این مقاله سعی كرده بودند حضرت امام را از علمای دیگر جدا كنند و علمای دیگر را موافق با انقلاب سفید شاه معرفی نمایند؛ در ضمن به حضرت امام هم اهانت بسیار شده بود. این مقاله باعث شد كه افراد مسلمان متعهد و انقلابی سخت متأثر شوند.
پس از انتشار این مقاله، یعنی شب 18 دی ماه، اساتید حوزه علمیه قم در منزل اینجانب اجتماع نمودند تا تصمیمی در این مورد گرفته شود. بعد از صحبتهای زیاد، تصمیم گرفتیم درسها و مباحث حوزه را تعطیل كنیم و در مقابل رژیم شاه عكسالعمل شدیدی نشان دهیم. از فردای آن روز درسهای حوزه تعطیل شد و مردم متعهد قم نیز بازار را بستند. سپس اجتماعاتی از فضلا و طلاب حوزه و مردم قم به وجود آمد كه به منزل بعضی از مراجع میرفتند و در آنجا سخنرانی میشد و این سخنرانیها مردم را نسبت به رژیم، عصبانیتر می نمود.
صبح 19 دی، باز آقایان طلاب و علما و مردم متعهد قم، به منزل مراجع و اساتید حوزه رفتند و در این اجتماعات و نماز جماعت ظهر و عصر مساجد، اعلام شد كه مردم بعد ازظهر در منزل اینجانب اجتماع كنند. از ساعت 2 بعدازظهر، كمكم مردم، در اطراف منزل اینجانب و كوچهها و پشتبامها اجتماع كردند. بلندگوهایی در سراسر كوچه و خیابان نصب شده بود. حدود ساعت 3/5 بعدازظهر، جمعیت به قدری زیاد بود كه حتی از كوچه بیگدلی تا خیابان صفائیه، مردم ایستاده بودند.
قبل از سخنرانی اینجانب، حجتالاسلاموالمسلمین آقای حسین موسوی تبریزی سخنرانی كوتاهی كرد و مقاله كذایی روزنامه را به شدت محكوم كرد. سپس اینجانب تقریباً نزدیك به یك ساعت صحبت كردم و به نقش روحانیت در اجتماعات اشاره نمودم و گفتم كه هر كجا نهضت قابل توجهی به وجود آمده، روحانیت راستین اسلام، در پیشاپیش آن در حركت بوده است.
برای این موضوع، چند نمونه از نهضتهای اخیر، مانند نهضت مشروطیت و سپس قیام 15 خرداد به رهبری امام امت را ذكر نموده و روی این موضوع بسیار تكیه كردم كه مردم مسلمان جهان با روحانیت اصیل همگام هستند و روحانیت اصیل هم با امام و در پشت سر امام قرار دارند و گفتم: این دستگاه طاغوتی كه با اسلام و مسلمین و رهبری امام مبارزه میكند، مبارزهاش به جایی نخواهد رسید و تمام مردم یك پارچه با طاغوت و انقلاب قلابیاش مخالف هستند.
تمام این مسائل را برای حضار و اجتماعكنندگان توضیح دادم و سپس خطاب به شاه و در مقایسه كارهای امام با شاه، این شعر را خواندم:
چون تو خفاشان بسی بینند خواب این جهان ماند یتیم از آفتاب
مه فشاند نور و سگ عوعو كند هر كسی بر طینت خود میتند
این شعر، امام را به ماه و نورافشانیاش، و شاه و طاغوتیان را به سگ و خفاش تشبیه نموده است؛ یعنی طاغوت مانند خفاشی خواب میبیند كه آفتاب از بین رفته و جهان از وقت آفتاب از بین نمیرود. این انقلاب و نهضت امام هم، مانند خورشید طلوع خواهد كرد و پا بر جا خواهد ماند. پس از اتمام سخنرانی كه نزدیك غروب آفتاب بود، مردم به صورت دسته جمعی به طرف حرم مطهر رفتند. اینجا بود كه دژخیمان كه از قبل سر چهارراه بیمارستان (شهدا) مستقر بودند، به مردم حمله كردند و آنان را به گلوله بستند؛ در نتیجه عده زیادی شهید و به هر حال این جریان تأثیر بسزائی در پیشرفت انقلاب داشت، چون همانطور كه میدانیم در چهلم شهدای «قم» در «تبریز» عدهای شهید شدند و در چهلم شهدای تبریز هم عدهای در یزد به شهادت رسیدند و این مسئله توسعه پیدا كرد و در تمام ایران شعلههای انقلاب زبانه كشید و منجر به پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم طاغوتی گشت.
***عكسالعمل رژیم بعد از قیام***
در جریان قیام 19 دی و جریانهای پس از آن، عده زیادی از فضلا و علما و مدرسین حوزه علمیه قم كه در این جریانها نقش عمدهای داشتند، توسط رژیم شاه دستگیر و به شهرهای مختلف تبعید شدند. اینجانب را نیز دو روز بعد از این جریان، دستگیر و به خلخال تبعید كردند و چهار پنج ماه بعد از آن، از خلخال به سقز بردند و همچنان در تبعیدگاه سقز بودم تا نزدیك پیروزی انقلاب آزاد شدم و به قم آمدم و پس از چند روز به نوفللوشاتو رفتم و به محضر امام (ره) شرفیاب شدم و پس از چند روز توقف در نوفللوشاتو با برنامهای كه معظمله در رابطه با وظائف بعد از انقلاب مرقوم داشتند، به ایران مراجعت كردم و با آقایان بهشتی و مطهری، مضمون نامه را در میان گذاشتیم و تصمیمات متقضی گرفته شد و آن نامه هم اكنون در نزد اینجانب موجود است.
میتوان گفت كه نقش رهبری این اجتماعات و تظاهرات و قیامها را مدرسین حوزه علمیه قم برعهده داشتند و مردم نیز از آنان پیروی سرسختانهای میكردند.
*** سخنرانى آیهالله حسین نورى همدانى در 19 دی 1356***
بسماللهالرحمنالرحیم. الحمدلله رب العالمین والصلاه والسلام على خیر خلقه و اشرف بریته سیدنا و نبینا ابوالقاسم محمد. (صلوات حضار) و على آله الطیبین الطاهرین المعصومین.
گمان مىكنم مطلبى كه امروز لازم مىبینم اینجا بیان كنم، این مطلب را از این نقطه آغاز كنیم، با این مقدّمه شروع كنیم، مناسبتر باشد و آن مقدمه و مطلب، اینكه بنیانگذار با عظمت اسلام از آغاز براى دفاع از اسلام، براى دفاع از منافع ملت اسلام، دو تیپ سرباز تجهیز كرد: یك تیپ سربازانى براى میدان جهاد، تیپ دوم سربازانى براى میدان علم و دانش.
جبهه اول، دسته اوّل به شمشیر و نیزه مجهز بودند. تیپ دوم به قلم و بیان. هر دو دوشادوش هم براى پیشرفت اسلام، براى حمایت از مسلمین مىكوشیدند. از میان دسته اول، رشید حجرىها، حجربن عدىها، میثمتمارها، عابدها برخاستند. از تیپ دوم هم خواجه نصیرالدین طوسىها، محققها، علامهها، سیدرضىها، سیدمرتضىها، مفیدها، ابوریحان بیرونیها، ابنسیناها، محمدزكریاى رازیها برخاستند. البته خدمت این هر دو تیپ بسیار حائز اهمیت بود، ولى پیغمبر گرامى اسلام همان بنیانگذار اسلام كه نام بردیم، خدمات تیپ دوم را یعنى علماء و دانشمندان را بر خدمات تیپ اول ترجیح مىداد.
این حدیث هم از پیغمبر گرامى است، هم از امام صادق علیهالسلام نقل شده است كه فرمودند: "اذاكان یومالقیامه و وضعه الموازین الشهداء مع مداد العلماء، فیرجح مداد العلماء على دماء الشهداء" یعنى در روز قیامت هنگامى كه مردم در یك نقطه جمع مىشوند و میزانهایى و ترازوهایى براى سنجش و مقایسه اعمال مردم نصب مىگردد، مقایسه و سنجشى به عمل مىآید، میان خونهاى شهیدان، خونهاى كسانى كه میدان جهاد ریخته شده و مداد علماء، مدادى كه علماء با آن مداد علماى آگاه و متعهد و مسئول، حقایق و واقعیات را نوشته، به منظور تجهیز مردم، به منظور بالا بردن سطح افكار مردم، به منظور نشان دادن راه نجات و سعادت مردم نوشتهاند، میان آن خون و این مداد، مقایسهاى به عمل مىآید. اما مداد علماء بر خونهاى شهیدان برترى دارد. فضیلت و مزیت مداد علماء بر دماء شهداء اول روز روشن و جلوهگر مىشود.
خلاصه یك تیپ سربازى كه از آغاز براى پیشبرد اهداف اسلامى، براى حمایت از مسلمانان، براى نشر حقایق اسلام تجهیز شده، تیپ روحانیت بودند. تیپ روحانیت هر چند از اصناف مختلفى تشكیل مىشود: عدهاى مراجع هستند، یعنى كسانى كه بعداز سىسال چهل سال پنجاه سال با داشتن ذوق و استعداد سرشار با كشیدن زحمتهاى فراوان با خوردن خون دلهاى بسیار راه اجتهاد را پیمودند به قله اجتهاد رسیدند. قلّه اجتهاد، به اندازه مجتهد شدن به اندازهاى مشكل است كه شیخانصارى اعلىالله مقامه یكى از علماى بزرگ اسلام است و راه اجتهاد را پیموده، به حد كمال در این راه رسیده مىگوید: «رزقناالله الاجتهاد الذى هو اشّق من طول الجهاد» یعنى خداوند، مقام اجتهاد را نصیب ما بفرماید كه مجتهد شدن از اینكه انسان دوره عمر را در میدان جنگ بگذراند، مشكلتر است. خلاصه عدهاى مراجع و مجتهدین كه براى اداره حوزههاى علمیه، براى اداره جوامع اسلامى قیام كردند. عدهاى دیگر مدرّسین هستند كه در حوزههاى علمیه بعد از آنكه مراتب تكامل علمى را پیمودند، با بیان سرشار خودشان زحمت مىكشند و سالى چند صد، به تفاوت مراتب، شاگردانى بر این مكتب پرفضیلت روحانیت تربیت مىكنند. عدهاى دیگر نویسنده هستند كه با قلم خودشان حقایق اسلامى را توضیح داده،در صفحات كتاب منقوش ساخته، در اختیار مردم مىگذارند. عدهاى دیگر ائمه جماعات و مسئولینى كه در شهرستانها، در محراب عبادت، نماز جماعت، اقامه، ولى در حقیقت یك سنگر پر مسئولیت را در اختیار داشته و اداره مىكنند و بالاخره عدهاى طلاب جوان كه اینها فقط به عشق خدمت به عالم اسلام درس مىخوانند. اینها به این جهت و به این لحاظ درس نمىخوانند كه فردا مدركى بدست بیاورند، میزى را اشغال كنند، پستى را در اختیار داشته باشند، وزارتى، وكالتى. اینها فقط براى آنكه در آینده به این آب و خاك، در آینده به این ملت، به دین و مذهب این ملت، به معنویات این ملت، خدمت كنند، درس مىخوانند و بهطور كلى به یك زندگى بسیار سادهاى، یك زندگى بسیار بىآلایشى هم قانع هستند. اینها اصناف مختلف روحانیت است. ولى تمام این اصناف، داراى یك هدف هستند. همه یكپارچه و متحد از اسلام و منافع و ملت اسلامى دفاع مىكنند. جز این هدف دیگرى ندارند. این تیپ، یعنى تیپ روحانیت در گذشته هم در طول تاریخ، چه بخواهند چه نخواهند، چه بگویند چه نگویند، امتحان خودشان را دادهاند.
راه دور نرویم. همین مشروطیتى كه امروز بر آن تكیه مىشود، اگر چهره واقعیش در اجتماع باشد، بسیار بسیار مهم است. بنیانگذار مشروطیت دو نفر از علماى بزرگ، یكى آیهالله سیدمحمد طباطبائى و دیگر آیهالله سید عبدالله بهبهانى. شما اگر تاریخ مشروطیت را مطالعه كنید، فداكارى این دو مرد بزرگ را در تاریخ مشروطیت مىبینید. بعد از آن، آیهالله حاج شیخ فضلالله نورى. خلاصه این دانشمندان بزرگ در طول تاریخ خدمات بسیار بزرگى دارند. براى كسب استقلال عراق، همین مملكت مجاور ما مجاهدتها، فداكاریهاى علماء و روحانیین، از تاریخ قابل محو شدن و فراموش شدن نیست.
یا همان فتواى مرحوم آیهالله شیرازى، در موضوع تنباكو كه مملكت را حفظ و نگهدارى كرد. مملكتى كه در كام اجنبى خواست بیفتد بیرون كشید، مشهور و معلوم است. خلاصه خدمات روحانیت بسیار بسیار روشن و واضح است.
ولى نقطهاى كه در این زمینه قابل توجه است، اتحاد و یكپارچگى روحانیت بوده و هست. الآن هم آنچه كه بسیاربسیار مهم است، این است كه همه روحانیت داراى یك هدف بوده و هستند و همه پشتیبان هم هستند. البته این جمعیتى كه در اینجا اجتماع كردهاند، نمونهاى است از پشتیبانى ملت از روحانیت و این ناراحتى كه دو روز است مىتوان گفت سراسر ایران را فرا گرفته، هر كس اطلاع پیدا كرد، اظهار ناراحتى و انزجار مىكند، براى آن است كه یك نویسنده مزدورى، مطلبى علیه روحانیت، مىتوان گفت، نوشته است. این روزنامه، روزنامه اطلاعات، مورخ هفدهم دى، الآن آن قسمتى كه مورد نظر من هست، الان در دستم هست، الآن مربوط به همین موضوع است. در این روزنامه البته سعى شده كه این فرد بسیار باعظمتى از روحانیت، یك فردى یك شخصیت بسیار بارزى كه مانند خورشید عظمتش مىدرخشد، این را از روحانیت جدا كند. حساب ایشان را از حساب روحانیت جدا كند. غافل از اینكه این مطلب و این خیال، خیال بسیار خامیست. اگر باز چند قرن قبل از این مردم و ملت ایران داراى این اندازه از رشد فكرى نبودند، مىشد این مردم را اغفال كرد، مطلبى بود. امّا امروز مردم آگاه و بیدار را هرگز نمىتوان اغفال كرد، بایستى به این نویسنده كه این مطلب در این روزنامه نوشته بگوئیم:
شمع حق را پف كنى تو اى عجوز؟ هم تو سوزى هم سرت اى گنده پوز!
چون تو خفاشان بسى بینند خواب این جهان ماند یتیم از آفتاب.
خفاش موقعى كه مىخوابد، چون خفاش چشم دیدن خورشید را ندارد، یعنى لیاقت و شایستگى دیدن خورشید رو ندارد، روى همین جهت خفاش كه به خواب مىرود، در عالم رویا در خواب مىبیند كه دنیا از آفتاب یتیم مانده، ولى این خواب، خواب خفاشىاست. این خواب، خواب شیطانی است.
چون تو خفاشان بسى بینند خواب كاین جهان ماند یتیم از آفتاب
شمع حق را پف كنى تو اى عجوز هم تو سوزى هم سرت اى گندهپوز
این خفاش چنین خیال كرده كه خورشید آفتاب وجود با عظمت مرجع عالیقدر آیتاللهالعظمى آقاى خمینى، این خورشید را كه فكر كرده كه مىتوان در زیر ابرهاى تبلیغات در زیر ابرهاى تحریفات فكر كرده كه بتواند این خورشید را پنهان كند. ولى غافل از اینكه خورشید و ماه را نمىتوان پنهان كرد
اى بریده آن لب و حلق و دهان كه كند تف سوى ماه آسمان.
اگر یك شخصى، تف سوى ماه آسمان بیندازد، به ماه كارى نمىشود ولى آن تف به روى خودش برمىگردد.
مه فشاند نور و سگ عوعو كند هر كس بر طینت خود مىتند
آفتاب وجود آیهاللهالعظمىآقاى خمینى مانند ماه مىتابد و از عوعو كردن سگ نتیجهاى جز خسته كردن خودش، جز منفور كردن خودش، چیز دیگرى عاید این نویسنده نخواهد شد.
خلاصه این نویسنده مزدور این جورى فكر كرده كه مىتوان این شخصیت با عظمت را از ملت یا از روحانیت جدا كند. من كه مىگویم شخصیت با عظمت، بسیار حساب كرده مىگویم. زیرا شما اگر بخواهید عظمت این شخصیت را درست درك كنید، باید به خارج این كشور هم مسافرت كنید. بنده به كشورهاى خارج متعدد مسافرت كردم. مثلا براى نمونه این پاكستان، پاكستان به اندازه تمام ایران شیعه دارد. در حدود سى میلیون شیعه در پاكستان موجود است كه بنده به آنجا رفتم، نود درصد این جمعیت شیعه پاكستان همه مقّلد آیتالله العظمى آقاى خمینى هستند. و همین طور افغانستان، همین طور عراق، و همین طور هندوستان، كویت، خلاصه یك شخصیتى كه اینقدر با عظمت است، اینقدر در اعماق دل مردم جا كرده، مردم كه این تبلیغات و این تحریفات را به پشیزى نمىخرند. براى اینها اهمیتى قائل نمىشوند.
اما نكتهاى كه لازم است من عرض كنم این است كه همه روحانیت داراى یك هدف هستند. اینكه اینجا سعى كرده هدف ایشان و ایشان را از روحانیت و از ملت جدا كند، سعى است بسیار بسیار اشتباهآمیز. همان هدفى كه ایشان دارند، همان هدفى كه این استاد بزرگ همان هدفى كه این مرجع عالیقدر، همین هدفى كه معظمله دارند، این هدف، هدف همه مراجع است؛ هدف، هدف همه روحانیت است، هدف، هدف همه مدرسین است؛ هدف هدف همه نویسندگان مسئول است؛ هدف، هدف تمام طلاب محترم است؛ هدف، هدف همه ملت ایران است. براى نمونه شما ملاحظه مىكنید در این جریان نه فقط علماء و روحانیت اظهار انزجار مىكنند. امروز بازار قم، همه به طور كلى تعطیل، مردم شرافتمند قم بازار را به عنوان ابراز انزجار به عنوان آنكه تودهنى به این نویسنده مزدور زده باشند، بازار را بستهاند و اگر به سراسر ایران، همین خبر برسد، من مطمئنم كه جریان همین است؛ اگر سراسر مردم ایران متوجه بشوند كمكم مطلع خواهند شد. در همین جریان درگذشت آقازاده آیتالله العظمى خمینى شما ملاحظه فرمودید سراسر ایران اظهار تأسف كرد، سیل تلگرافها [و] تأثرهاى مردم مشاهده شد. نمىدانم چطوره كه این نویسنده، اینها بیدار نمىشوند. خوب شما كه چند روز قبل ملاحظه كردید كه مردم سیل احساسات و عواطف و ارادت خودشان را به پیشگاه این مرجع بزرگ چگونه ابراز مىدارند؛ دوباره برمىدارید اینطور مىنویسى؟ نمىدانم نویسندهاى كه مىخواهد راستى قلم به دست بگیرد، مىخواهد افكار مردم را راهنمایى بكند خودش این اندازه گمراه باشد؟ كسى كه بخواهد مردم را بینا كند خودش این اندازه نابینا و كور باشد؟ اینقدر از حقایق غافل باشد؟ مطلبى كه یك هفته ده روز قبل از این دیده آنقدر فراموش كند شما چطور مىخواهید، افكار مردم را راهنمایى كنید با اینكه خودتان گمراهید؟ شما چطور مىخواهید مردم را بینا كنید خودتان اینقدر نابینا هستید؟
خلاصه در این نوشته سعى شده نسبت به ایشان به قول خودش اهانت كرده باشد. اما سعى كرده از علماى دیگر با احترام نامبرده باشد ولیكن مىتوان گفت كه چنان كه دیشب هم در یك جا عرض كردم، این نویسنده به عكس به علماى دیگر اهانت كرده، از ایشان تجلیل شده است، یك شعر عربى هست، آن شعر عربى این است: «و اذا اتتك مذمتى من ناقص/ فهى شَهاده بِاّنِى كاملٌ» یعنى اگر دیدى یك شخص ناقص، یك شخص پست از من مذمّت كرد، همان مذمّت آن دلیل آن است كه من كاملم! منتهى چون او پست است، نمىتواند مرا با كمال، مرا و فضیلت مرا ببیند. اینكه مذمّت از ایشان كرده، دلیل كمال ایشان است و از ایشان ضمناً تجلیل و تمجید گردیده است. امّا اینكه خواسته علماى دیگر را مخالف ایشان قلمداد كند، این اهانت به علماى دیگر است، ما براى رفع این اهانت براى رفع این تهمت داریم حرف مىزنیم مىخواهیم بگوییم این اهانت كه به علماى دیگر شده این تهمت كه به علماى دیگر زده شده كه علماى دیگر با ایشان نیستند، این دروغ است؛ این اشتباه است؛ این تحریف است؛ همه علماء، علماى آگاه با ایشان هستند، هدف ایشان را هدف خودشان مىدانند. (تأیید حضار)
راه ایشان را راه خودشان مىدانند. (تأیید حضار)
نه تنها علما، بلكه ملت، همانطورى كه بزرگترین دلیل همین اظهار احساسات ملت است. براى اینكه این ملت محترم، چنانچه ملاحظه مىكنید، در كدام جریان این ملت این قدر با شور و شوق اجتماع مىكند؟ در كدام جریان این ملت، این قدر ناراحت مىشود؛ بازار را تعطیل كند؟ آسایش و استراحت را فراموش كند؟ این خود دلیل آن است كه این ملت با ایشان است، علماء با ملت بنابر این نمىتوان ایشان را از ملت جدا كرد، یك فرد تنها قلمداد كرد، این را بدانند، بعد از این دیگر بیدار شوند و دیگر این جریانها تكرار نشود و اگر تكرار بشود ممكن است بعد از این علماء و افراد و ملت تصمیم سختترى درباره اینطور مزدورها بگیرند.
ما الآن در اینجا تذكر مىدهیم براى اینكه آنها بیدار بشوند، این جریانها تكرار نشود، دیگر این جریانها را تكرار نكنند و بدانند، باز یك شعر عربى هست :
آن «عادت عقرب عدنالها فعندنا نعل لها حاضره» شاعر عرب مىگوید: «اگر عقرب به طرف ما بیاد، ما هم با نعل مىرویم. و مىكوبیمش: این «عادت عقرب عدنالها فعندنا نعل لها حاضره» كارى نكند كه بیش از این علماء درباره این روزنامه اطلاعات، این نویسنده مزدور، تصمیم سختترى بگیرند. بیدار باشند و آگاه باشند. بنابراین اولین مطلبى كه خواستم به عرض محترمتان برسانم، این است كه علماء همه و ملت همه، راه ایشان و هدف ایشان را تعقیب و همه با ایشان هستند. (تأیید حضار)
نكته دیگرى كه اینجا توجه به آن لازم است این است كه این نویسندگان در نوشتههاى خودشان، در بسیارى از موارد، تكیه به قوانین اسلامى مىكنند و كارهاى خودشان را براساس اسلام قلمداد مىكنند، ولى باید توجه داشت كه حقایق اسلام، شناخت احكام اسلام با كیست. هر رشتهاى یك متخصصى دارد. متخصص علوم اسلامى، متخصص قوانین و احكام اسلامى، ما هستیم. شمایى كه یك روز در همین روزنامهتان مىنویسید: سقط جنین در این مملكت جایز است و اشكالى ندارد، روز دیگر چیز دیگر و روز دیگر چیز دیگر، چطورى از اسلام دم مىزنید؟ چطورى خودتان را حامى اسلام قلمداد مىكنید؟ چطورى افعال خودتان را مىخواهید بر اساس قوانین اسلام تطبیق كنید؟ ما هستیم كه احكام اسلامى را مىشناسیم و مىدانیم. بنابراین باید احكام اسلام را از آیتاللهالعظمى مرجع عالیقدر و آیتالله خمینى باید هر چه آن گفت اسلام همان است. (تأیید حضار)
راهى كه او رفت اسلام همان است. (تأیید حضار)
هر هدفى كه او دارد هدف اسلام همان است. (تأیید حضار)
این هم براى آن است كه هر موجودى داراى وظیفهاى است. هر موجود زندهاى وظیفهاى دارد. منتها هرچه حیات كاملتر وظیفه هم كاملتر. مثلا یك گیاه نبات، چون داراى حیات نباتی است، وظیفه خاصّى دارد در محدوده وجود خودش. ولى از نبات بالاتر حیوان وظیفهاى دارد در محدوده وسیعتر. چون حیات حیوانى از حیات نباتى و حیوانى وسیعتر است. تا نوبت به انسان مىرسد، انسان چون حیاتش كاملتر، وظیفهاش خطیرتر و بیشتر. در میان انسانها هم همه افراد انسان یكسان نیستند، آن انسانى كه آگاهتر، اول انسانى كه عالم است، آن انسانى كه مجتهد است، آن انسانى كه مرجع تقلید است، وظیفهاش خطیرتر است كلام حضرتعلى علیهالسلام در مقام بیان وظیفه چنین مىگوید: «ما اخذ الله على العلماء ان لایقاروا على كظه ظالم ولا سغب مظلوم» یعنى خداوند از علماى آگاه پیمان گرفته كه نبایستى علماء اگر ظلم ببینند ساكت بنشینند. اگر دیدند عدهاى ظالم و عدهاى مظلوماند، بر علماء، وظیفه در اینجا بسیار سنگین. نمىتوانند سكوت كنند و خاموش باشند و روى همین جهت هم خاموش كه نشدهاند، علتش همین بوده.
باز حضرت على(7) در نهجالبلاغه، در خطبه 131 چنین مىگوید: «اللهم انك تعلم انه لمیكن الذى كان منا منافسه فى سلطان» این رو حضرت على(7) فرمودند، ولى نداى همه مسلمانان آگاه، نداى همه علماء، نداى زعیم بزرگ ماست: اللهم خدایا تو مىدانى آنچه كه من انجام دادم از این جهت نبود كه بخواهم جاه و مقام بدست بیاورم. «و لاالتماس شىء من فضول الحطام» نخواستم مال و ثروتى من كسب كرده باشم.«و لكن لنرد المعالم من دینك» خدایا براى این جهت بود قیام من، جوش و خروش من كه آثار دینى كه كهنه شده بود، اینها را تجدید كنم، در جامعه زنده كنم «و نظهر الاصلاح فى بلادك» در بلاد و شهرها اصلاح بوجود بیاورم. «فیأمن المظلومون من عبادك و تقام المعطله من حدودك» تا بندگان مظلوم در آغوش امن و آسایش زندگى كنند.
من لازم مىدانم در اثر این اجتماع شما و ابراز علاقه و احساسات شما لازم مىدانم در حد خودم از شما تقدیر كرده باشم و تشكر كرده باشم و توفیق همگى را از پروردگار عالمیان بخواهم. چند كلمهاى دعا كنیم و شما را به خداوند بسپاریم. «باسمك العظیم الاعظم یاالله یاالله یاالله» پروردگارا اسلام و مسلمین را یارى بفرما.
الهى آمین.
ملت اسلام را در دنیا سربلند و سرافراز بگردان.
الهى آمین.
به ما بیدارى و هوشیارى بیشترى عنایت بفرما.
الهى آمین.
پیوند ما را با جامعه آگاه و مسؤول روحانیت در دنیا و آخرت قطع نفرما.
الهى آمین.
كسانى كه علیه مسلمانان و علیه اهداف اسلامى قدم بر مىدارند پروردگارا آنها را سركوب بگردان.
الهى آمین.