واکنش مردم بندرعباس و میناب به جنایتهای منافقین در دهه 60
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ با گسترش جنایتهای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در دهه 60، مردم ایران در سراسر کشور در مقابل این قبیل اقدامات منافقین موضعگیری کرده و با برگزاری راهپیماییهایی نفرت و انزجار خود را از سازمان منافقین اعلام میکردند.
آیتالله عبدالله محمدی امام جمعه وقت خرمشهر که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سفرهای متعددی به نقاط مختلف کشور داشت، در جریان یکی از سفرهای خود به بندرعباس و میناب شاهد واکنش مردم آن مناطق به جنایتهای منافقین بود.
آیتالله محمدی در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است میگوید: یک روز افرادی از بندرعباس آمدند و به من گفتند: «شما به همه جا رفتید و احوالپرسی و دلجویی کردید، آیا مردم بندرعباس و میناب که در خرمشهر بودند و الان آواره شدند، حقی ندارند؟ آیا نباید به آنها سر بزنید؟» من هم گفتم: «قبول دارم و به بندرعباس میآیم.»
سپس به همراه آقای مرادی از کارمندان شهرداری خرمشهر که از بندرعباس آمده بود، به طرف آنجا راه افتادیم. روز سوم اردیبهشت بود و هوا هم بارانی و سرد بود. هنگام عصر، هواپیما پرواز کرد و بعد از مغرب به بندرعباس رسیدیم.
از فرودگاه به منزل آقای احمدی امام جمعه بندرعباس رفتیم. آنها در سمینار استانی حضور داشتند و مرحوم شهید صدوقی هم در سمینار حضور داشت. سمینار تمام شده بود و آقایان نشسته بودند و صحبت میکردند. نماز خواندیم و شام خوردیم. شهید صدوقی از وضعیت خرمشهر از من پرسید و من هم توضیح دادم و چند تا مسئله شرعی هم از ایشان پرسیدم. بعد از مدتی آقایان جهت خواب و استراحت جلسه را ترک کردند.
مدت زیادی از خواب نگذشته بود که صدای ایست و شلیک گلوله همه را بیدار کرد. همه آقایان سلاح کمری داشتند. با شنیدن صدای گلوله همه سلاحهای خودشان را بیرون آوردند و به صورت آمادهباش درآمدند.
متوجه شدیم که منافقین یکی از نیروهای سپاه را که مسئولیتی داشت، ترور کردند. یادم هست که در تشییع جنازه آن پاسدار شهید شرکت کردیم و تشییع باشکوهی هم بود. هنگام تشییع جنازه باران به شدت میبارید و مردم هم زیر باران شدید، جنازه را تشييع میکردند.
در مسیر تشییع جنازه، قبل از رسیدن به گلزار به میدانی رسیدیم و در آنجا از من خواستند مقداری صحبت کنم. من هم بالای وانت رفتم و حدود ۱۵ دقیقه صحبت کردم. همین طور که رعد و برق میزد و دانههای درشت باران میبارید، از فضیلت شهید و شهادت گفتم و بیان کردم که شما مردم ایران از گلولههایی که مانند تگرگ در خوزستان میبارید، ترس و خوفی نداشتید و مقاومت کردید، الآن هم زیر این باران رحمت الهی، با اینکه شدید است، مقاومت میکنید و شهیدی را تشییع جنازه میکنید، آفرین بر شما!
بعد از صحبتهای من جنازه را به قبرستان رساندند و در آنجا دفن کردند. ما هم به منزل برگشتیم.بعد آقای احمدی، امام جمعه بندرعباس ماشینی در اختیار ما قرار داد و به میناب و به منزل آقای طالب، امام جمعه میناب رفتیم. در میناب هم با وجود بارندگی شدید، راهپیمایی مفصلی انجام گرفت. انگیزههای این راهپیمایی توسط مردم، محکومیت اقدامات منافقین بود.