روایتی از عزیمت امام خمینی به قم در سال 1357/ نحوه تعیین محل اسکان امام خمینی بعد از بازگشت به قم
پایگاه مرکز اسناد انقلاب
اسلامی؛ امام
خمینی در دهم اسفند ماه 1357 پس از 14 سال تبعید، به شهر قم بازگشتند و در مسیر تهران به قم با استقبال بینظیر مردم و مراجع و علمای قم مواجه شدند. عزیمت
امام به قم یکی از اتفاقات مهم از جهت اداره انقلاب و ارتباط با مسئولین و مردم
نقاط مختلف کشور بود.
ابوالفضل توکلیبینا که
یکی از همراهان امام در بازگشت ایشان به قم بود در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد
انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره این سفر میگوید: پیش از عزیمت حضرت امام به
قم، بنده و شهید عراقی همراه چند تن از دوستان به آنجا رفتیم تا محل مناسبی را
برای اقامت امام انتخاب کرده، آن را آماده نماییم. منزل حضرت امام در محله یخچالقاضی،
به دلایل امنیتی، وضع مناسبی نداشت. پس از پرسوجو و دیدن منازل مختلف، منزل آیتالله
یزدی واقع در پشت حسینیه شهدا، به سبب وضع مناسبش، انتخاب شد. چند خانه که در
اطراف منزل مذکور بود نیز با رضایت صاحبانشان در اختیار ما قرار گرفت و محل، برای
سکونت حضرت امام، از هر نظر آماده شد.
ما پیشنهاد کردیم که برای عزیمت، حضرت
امام را با هلیکوپتر به قم ببریم؛ زیرا حدس میزدیم که مردم تهران با خبر شوند و
حرکت را غیرممکن سازند؛ بخصوص آن که امام نیز نظرشان بر این بود که ساعت ۹ صبح از تهران حرکت کند.
حرکت با هلیکوپتر پذیرفته نشد، ولی در اثر مذاکراتی که با ایشان انجام شد، قبول
کردند که ساعت حرکت به قم را از ۹
صبح به ساعت ۷
تا هفت و نیم تغییر
بدهند.
امام بسیار منظم بودند و تمام کارهایشان را با نظم و ترتیب خاصی انجام میدادند
و اگر میگفتند ساعت 7 حرکت میکنیم، واقعاً در رأس همان ساعت برای حرکت آماده
بودند. چون قرار شد با اتومبیل به قم برویم، به نخستوزیری رفتم و دو اتومبیل که
یکی بنز ضدگلوله بود و دیگری بنز ۲۸۰
معمولی، تحویل گرفتم و به مدرسه علوی آوردم. در عین حال، گفتیم سه فروند هلیکوپتر
را نیز آماده کنند تا در طول سفر ما را از بالا حمایت کنند. افزون بر این، یک
آمبولانس بزرگ را هم آماده کردیم تا به دنبال ما حرکت کند و به قم بیاید.
وقتی همه چیز مهیا شد، بنده و شهید
عراقی رفتیم و امام را از منزل آقای بروجردی به مدرسه علوی آوردیم. صبح روز بعد،
در ساعت مقرر، تهران را به قصد قم ترک کردیم. بنده راننده اتومبیلی بودم که امام
در آن نشسته بودند. به جز ایشان، فقط حاج احمد آقا در ماشین روی صندلی عقب نشسته
بود. در اتومبیل بعدی، شهید عراقی و چند نفر از برادران حضور داشتند و به دنبال
ماشین ما حرکت میکردند.
از تهران که خارج شدیم، در بعضی از مناطق مانند حسن آباد،
مردم که از عبور امام مطلع شده بودند، ابراز احساسات میکردند. ما نیز به دستور
امام توقف میکردیم و ایشان نیز با عطوفت تمام به احساسات مردم پاسخ میدادند. در
کوشک نصرت نیز که دارای پادگان نظامی بود، حدود پانزده دقیقه توقف کردیم. ازدحام
مشایعتکنندگان به حدی بود که دیگر حرکت اتومبیلی که امام در آن نشسته بود، امکان
نداشت. از این رو تلاش کردیم تا با وسیله دیگری ایشان را به قم برسانیم. پس از یک
مذاکره کوتاه، حضرت امام را به آمبولانس منتقل کردیم که بقیه راه را با آن طی
کنند. دلیل انتخاب آمبولانس این بود که برخلاف بنز، شاسی بلندی داشت و بنابراین،
از نظر امنیتی هم بهتر بود.
مردم شهر قم سنگ تمام گذاشته بودند و
با انواع و اقسام وسایل نقلیه به استقبال امام آمده بودند. به این ترتیب، همراه با
مردم، به مسجد امام حسن مجتبی(ع) رفتیم. جمعیت انبوهی در این مسجد گرد آمده
بودند. حضرات آیات عظام، گلپایگانی، مرعشی و شریعتمداری نیز برای استقبال از امام
به آن جا آمده بودند.
در همین اثنا، صفحه کلاج اتومبیل من سوخت و مجبور شدم آن را
در گاراژی بگذارم و همراه با شهید عراقی، امام را به محل اقامتشان برسانیم. بعد
از ظهر همان روزی که امام وارد قم شد، به مدرسه فیضیه رفت و برای انبوه مردم به
سخنرانی پرداخت. ما هم پس از چند روز اقامت در آن شهر و سر و سامان دادن به اوضاع
منزل امام، به تهران بازگشتیم.