آموزههای انقلاب اسلامی چگونه در جمهوری آذربایجان نشر مییافت؟/ نحوه آشنایی مبارزان آذربایجان با اندیشههای امام خمینی /قیام مردم نارداران آذربایجان علیه توطئه کشف حجاب غربی
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ "حاج علیاکرام علیاف" رهبر اسلامگرایان جمهوری آذربایجان است که سابقه ارتباط با انقلابیون و مبارزان ایران را دارد. وی که در 26 اسفند 1389 درگذشت، خاطراتی بسیار جالب و خواندنی در رابطه با حزب اسلامی آذربایجان و انقلاب اسلامی ایران دارد.
آنچه در ادامه میخوانید بخشی از خاطرات حاج علی اکرم علی اف درباره نحوه آشنایی با اندیشههای امام خمینی، ارتباط با آیتالله خامنهای و نقش ایشان در آزادی حاج علی اکرم از زندان، مبارزات ضداستعماری مردم نارداران و نقش انقلاب اسلامی ایران در بیداری مردم آذربایجان است که در کتاب "خاطرات حاج علیاکرام علیاف" که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده آمده است.
نحوه آشنایی با اندیشههای امام خمینی در سال 54
حاج علیاکرام علیاف درباره نحوه آشنایی با نام و اندیشههای رهبر کبیر انقلاب اسلامی در سال 1354 میگوید: حدود سال 1975 میلادی (1354 شمسی) بود که مطلع شدیم یک
دانشجوی ترکزبان و شیعی مذهب یمنی به اسم احمد که در باکو درس میخواند، به
زیارت امامزاده رحیمه خاتون در نارداران آمده است. البته آن زمان به دانشجویان
خارجی اجازه نمیدادند به هر جایی که دلشان خواست بروند؛ اما چون او گفته بود من
شیعه هستم، میخواهم این مکان مقدس و مذهبی شیعی را زیارت کنم و هدف دیگری ندارم،
بنابراین اجازه داده بودند که بیاید.
ما وقتی این خبر را شنیدیم، چند نفر جمع شدیم
و به دیدن او در امامزاده رفتیم. بیشتر علاقهمند بودیم که او از کشور خودش یمن و
سایر کشورهای عربی و اسلامی برای ما صحبت کند؛ چرا که ما در حصار شوروی، از جهان
بیرونی بیخبر بودیم. ما برای نخستینبار نام امام خمینی را از زبان آن دانشجوی
یمنی شنیدیم.
احمد یمنی گفت: آیتالله خمینی از رهبران و
مراجع بزرگ شیعه است و از ده - دوازده سال پیش به خاطر مبارزه بر ضد شاه ایران و
امپریالیزم امریکا، از کشورش به ترکیه و سپس به عراق تبعید شده، الان در نجف اشرف
اقامت دارد و به مبارزه ادامه میدهد و معتقد است که در نتیجه این مبارزه، شاه در
ایران سقوط میکند و نظامی بر اساس اعتقادات و اندیشههای اسلامی حاکم میشود.
ایشان نظرات خود را به صورت کتاب و بیانیه و اعلامیه و فتوا و گاهی در دیدارها به
دنیا اعلام میدارد.
مطالبی به این مضمون از امام خمینی
گفت. ما خیلی تعجب کردیم و نام خمینی را از آن روز به خاطر سپردیم، اما امکان
گرفتن اطلاع بیشتری نداشتیم تا اینکه انقلاب اسلامی آغاز شد و ما نیز مثل دیگر
مردم جهان با امام بیشتر آشنا شدیم.
ما آن روز که از نام امام خمینی و مبارزه و
تبعید شدن ایشان، اطلاع یافتیم، یاد عالمان بزرگ دینی باکو و آذربایجان افتادیم که
علیه نظام کمونیستی و استبداد استالینی قیام کردند و به شهادت رسیدند. به هر حال
نام امام، موجب احیای یاد و خاطره آن مؤمنان عالم و مجاهد شد.
حاج علی اکرم علی اف میگوید: تنها منبع تغذیه فکری، اعتقادی و سیاسی ما هم درباره ایران و
انقلاب اسلامی و هم در شناخت دقیق از اسلام و تشیع و احکام حیاتی و مترقی آن، در
سی سال گذشته، رادیو ایران مرکز تبریز، ارومیه، اردبیل، مغان و رشت بوده است.
در جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان، عموم اهالی متدین آذربایجان در این مدت برای آشنایی بیشتر با معارف دینی، افکار و اندیشههای امام و مقام معظم رهبری و جریانات انقلاب اسلامی و روند تاریخی و سیاسی نظام جمهوری اسلامی از این رادیوها استفاده کردهاند؛ به خصوص در دوره شوروی و قبل از باز شدن مرزها.
اما بعد از فروپاشی شوروی و برقراری ارتباط مستقیم بین مردم دو کشور،
وضعیت البته فرق کرده است. الان کتاب، تلویزیون، اینترنت، روزنامه نشریات و رفت و
آمدها، ارتباط را نزدیک تر و بیشتر کرده است. قبل از اینها همان چند ایستگاه
رادیویی، حماسهها میآفرید.
در حالی که وضعیت جنگ تحمیلی، حمله جنایتکاران صدام
حسین به شهرهای ایران و مناطق مسکونی، وضعیت قرمز، بمباران شهرها، تشییع جنازه
شهدا، سخنرانیها و بیانات امام و مسئولان ایران، بمبگذاریهای منافقین و دست
نشاندههای آمریکا در داخل ایران، نماز جمعه تهران و شهرهای مرزی ایران مثل
اردبیل، آستارا، تبریز، جلفا، ارومیه، رشت و همه را از رادیو میشنیدیم.
در نقاط مرزی جمهوری آذربایجان مثل آستارا، اردوباد، نخجوان و جلفا، همه آن برنامههای رادیویی را به راحتی ضبط سپس تکثیر و در بین مردم متدین و علاقهمند، مخفیانه پخش مینمودیم. مردم که تشنه معارف اسلامی بودند، این نوارها را گوش میکردند و بدین گونه معارف دینی و انقلاب اسلامی در جمهوری آذربایجان نشر مییافت.
علاوه بر نوارهای صوتی، چند صد رادیوی کوچک جیبی خریداری کرده، در
اختیار افراد بسیار شاخص از مؤمنان و طرفداران امام خمینی گذاشته بودیم تا خود هر
لحظه به طور مستقیم از اوضاع ایران با خبر باشند.
بدین گونه ما از همان اوائل پیروزی انقلاب اسلامی - بنا به گرایشهای
ریشهدار دینی خود یک انقلاب فرهنگی مبتنی بر اسلام و با الهام از امام خمینی و
انقلاب اسلامی را در نارداران - بیخ گوش باکو – آغاز کردیم و آرام آرام به همه نقاط آذربایجان سرایت دادیم.
در آن زمان گرچه سخت زیر نظر و مراقبت و دائما در تعقیب و گریز و هر لحظه منتظر مرگ و شهادت بودیم، اما چنان آتش عشقی در روح و جانمان شعله ور شده بود که سر از پا نمیشناختیم.
عموم اهالی، گرچه از مأموران خطرناک حکومتی میترسیدند و احتیاط میکردند، دلهایشان با اسلام و امام خمینی بود.
خطبههای نماز جمعه تبریز توسط شهید محراب آیتالله مدنی، آیتالله مشکینی و بعد از آن توسط آیتالله میرزا مسلم ملکوتی ایراد میشد. از رادیو تبریز ضبط و تکثیر میکردیم و نوارها دست به دست میگشت و مورد استفاده مؤمنان قرار میگرفت.
همچنین خطبههای نماز جمعه اردبیل توسط آیت الله مروج، امام جمعه و نماینده امام در اردبیل، درسهای حدیث و تاريخ و احکامی که حجتالاسلام سید علی اکبر اجاق نژاد و حجتالاسلام شهنامی و حجتالاسلام جعفری که در رادیو اردبیل داشتند، احکامی که مرحوم حجتالاسلام شیخ محمد حسین انزابی (نماینده تبریز در مجلس شورای اسلامی) از تحریرالوسیله امام خمینی میگفتند و درسهایی از نهجالبلاغه که توسط حجتالاسلام صفوی از رادیو تبریز پخش میشد و... خیلی مفید و در بازگشت مردم آذربایجان به اسلام اصیل، بسیار مؤثر بودند.
برنامههای این رادیوها در زمینههای معارف اسلامی و شناخت انقلاب اسلامی و جریانات سیاسی و اجتماعی ایران، در آن سالها، برای ما به منزله باران آسمانی در کویر تشنه بود.
نقش آیتالله خامنهای در آزادی حاج علیاکرام از
زندان در سال 1999 میلادی
رهبر اسلامگرایان جمهوری آذربایجان ماجرای آزادی خود از زندان درسال 1999 را این گونه روایت میکند: از 1996 تا 1999 حدود سه سال و نیم در زندان بودم و اتهام ما خیانت به کشور، دشمنی با خلق، بر هم زدن نظم و قانون، جاسوسی برای
ایران و.... بود و تحت انواع شکنجهها و آزار و اذیتها قرار گرفتیم، بعد از مدت
مذکور به فرمان حیدر علییف آزاد شدیم.
بعد از آزادی که به منزلم آمدم، یک
انگشتر به من دادند و گفتند این را آیتالله
خامنهای برای تو فرستاده است. من آن را بوسیدم و به انگشت خود انداختم.
بعد
از آزادی به محضر آیتالله امام خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی رسیدم. ایشان
از حال من جویا شدند و اظهار عنایت کردند و فرمودند: «من به وسیله وزیر مسکن و شهرسازی
خودمان آقای مهندس على عبدالعلیزاده به حیدرعلییف یادداشت فرستادم که شما را
آزاد کنند، سه روز بعد شما آزاد شدید.»
خود آقای عبدالعلیزاده هم بعدها این
مطلب را به من گفت. معلوم شد علت اصلی آزادی ما از زندان، پیام آزادیبخش مقام معظم
رهبری بوده است و این لطف خدا به وسیله آن بنده صالحش رهبر بزرگ جهان اسلام، شامل
حال ما بندگان درمانده خدا شد.
گرچه تحمل آن زندانها از طاقت انسانهای عادی خارج است و
مصداقی است برای زندان معروف «گوانتانامو» امریکا در کوبا و زندان «ابوغریب» در
عراق که امروزه در صدر اخبار جهان از آن دو با وحشت یاد میشود. کمتر کسی پیدا میشود
که چند سال در زندانهای آذربایجان محبوس شود و زنده بیرون آید. اگر هم کسی مثل من
سخت جان باشد و زنده بیرون بیاید، سلامت خود را به کلی از دست میدهد؛ کما اینکه
من چنین شدهام و اکنون در گوشهای افتادهام. زیرا هم محیط زندانها بسیار دلگیر
و وحشتآور و تنگ و تاریک بود و هم رفتار زندانبانان بسیار وحشیانه و بیرحمانه.
قیام مردم نارداران آذربایجان علیه توطئه کشف حجاب غربی
حاج علیاکرم درباره مبارزات ضداستعماری مردم ناردانان میگوید: دوره حاکمیت حیدر علییف در آذربایجان،
بعد از فروپاشی شوروی، دوره بسیار شومی در تاریخ سیاسی و اجتماعی ماست؛ اراضی
اشغال شده آذربایجان در دست دشمن ماند، مناقشه قرهباغ حل نشد، بلکه گره مشکل
کورتر هم شد، فقر و بدبختی مردم روز به روز افزایش یافت، فرهنگ مبتذل غرب بر کشور
و جوانان مسلمان ما غلبه کرد؛ به طوری که امروز هر کس پا به باکو می گذارد، نمیداند
به یک شهر کاملا غربی وارد شده یا شرقی و مسلماننشین! فسق و فجور روز به روز بیشتر
شده و بیشتر میشود.
حوادث تلخ و تأسف برانگیز نارداران و
قیام مردم مظلوم و مسلمان آن در اوائل سال ۲۰۰۲ را باید در این رابطه بررسی کرد. گرچه
برخی عوامل سبب و بهانهای برای قیام و اعتراض مردم این قصبه به نمایندگی از همه مردم
تحت ستم آذربایجان گردید، اما این قیام نتیجه خشم و ناامیدی و سرخوردگی و ظلم و
خفقانی بود که اهالی بیدار نارداران ده سال تمام از زمان فروپاشی به بعد در دوره
کوتاه حکومت ائلچی بیگ و حاکمیت ده ساله علییف، گرفتار آن بودهاند.
مردم میدیدند
که درآمدهای میلیاردی نفت کشور در اختیار شخص رئیسجمهور، خانواده و نزدیکان او
قرار میگیرد و چیزی عاید ملت نمیشود، صدای هر گونه چون و چرایی را در نطفه خفه
میکنند، افتخار به عضویت در شورای اروپا و تظاهر به فساد اخلاقی در مراکز دولتی،
فرهنگی، علمی، صدا و سیما و مطبوعات جای ارزشهای دینی و نجابت و افتخارات ملی را
پر میکند، فحشا و منکرات در همه جا پا میگیرد و بیشرفی به اوج خود میرسد، فقر،
گرسنگی و بیکاری دست و پای مردم را گرفته و زندگی را تلخ میکند و هیچ کس هم جرأت
اعتراض ندارد، به همین علت مردم نارداران قیام کردند.
از طرف دیگر برق نارداران قطع شد، کمی
بعد آب هم همان سرنوشت را پیدا کرد و نوبت به قطع گاز رسید! در روزهای نخستین سال ۲۰۰۲ مردم نارداران مجبور بودند
مواد سوختی مثل گازوئیل یا نفت را مخفیانه و به قیمت گزافی تهیه کنند تا از سرما
تلف نشوند و ضرورتهای روزمره زندگی مثل پخت غذا، حمام و ... را برطرف نمایند.
آنگاه میدیدند که در روز روشن، پلیس از دیوار مردم بالا میآید و خود را به حیاط
میاندازد و به اتهام قاچاق و تهیه و نگهداری مثلا ۱۰ لیتر گازوئیل، جلو چشم زن
و بچه مرد خانه را مورد تحقیر و اهانت قرار میدهد، گاهی کتک هم میزند، جریمه و
باج سبیل میگیرد و آن چند لیتر نفت و گازوئیل را هم بر میدارد و میرود و
خانواده را در سرمای شدید و کشنده میگذارد؛ ولی داد مردم هم به جایی نمیرسد! این
بود که گستاخی، تجاوز به حریم و زورگویی پلیس باکو به دستور مستقیم شخص حیدر علییف،
مردم را به تنگ آورده بود و نزدیک بود که خشم فروخورده آنان منفجر شود.
تا اینکه
یک روز «مصير مرداناف» وزیر کودن آموزش و پرورش که به حق از رجال پست و فرومایه
دربار حیدر علییف بود، به نارداران آمد و ضمن یک سخنرانی مفتضح، با تحکم تمام
گفت: «دختران شما باید از این پس، در مدارس نماد آزادی و ترقی آذربایجان باشند و
این حجاب و روسری و پوشش سنتی را کنار بگذارند، این قانون تعلیم و تربیت در کشور
ماست!»
او سخنانی بسیار مفت و احمقانه دیگر
نیز در اینباره گفته بود. شما میدانید و همه اهالی آذربایجان نیز نیک میدانند که
حفظ حجاب زنان و دختران نارداران در طول تاریخ، چه قبل از شوروی، چه در دوره شوروی
و حاکمیت کمونیستهای خدانشناس و چه بعد از فروپاشی، از افتخارات مردم نارداران
است و نشانه شرف و غیرت و ناموس و دینداری آنان به شمار میرود.
به هر حال، در پی سخنان وقاحتبار وزیر
آموزش و پرورش، مردم نارداران ناراحت و خشمگین شدند و این بهانه ای شد که خشم چند
ساله به خصوص چند ماه اخیرشان، مثل آتشفشانی منفجر شود. بدین گونه اعتراض و تجمع
مردم نارداران علیه ظلم و ستم حکومت حیدر علییف از آن روز آغاز شد و حوادث خونینی
اتفاق افتاد.