مروری بر نمونههای تحریم عید نوروز در تاریخ معاصر ایران
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی- امین خدابخشی؛ علمای شیعه همواره در روند مبارزات ضداستعماری و ضداستبدادی خود، استراتژیهای گوناگونی داشتند؛ یکی از ابتکارات آنان در مبارزات، تحریم اعیاد و عدم برگزاری جشن بود و سبقهای تاریخی داشت. به طوری که از زمان مشروطه و با دخالت بیگانگان در امور داخلی کشور، علما تصمیم به تحریم عید نوروز سال 1289 گرفتند. این شیوه در دوران نهضت اسلامی نیز دو مرتبه تکرار شد که میتوان به تحریم عید نوروز سال 1342 توسط امام خمینی در اعتراض به برنامههای خلاف شرع رژیم پهلوی و تحریم نوروز 1357 در واکنش به جنایات و کشتار رژیم پهلوی اشاره کرد.
تحریم عید نوروز 1289 توسط علما
در سال 1288 کشور در وضع مساعدی نبود و دول بیگانه نیز مشغول توطئهچینی بودند. در چنین شرایطی علما باز هم پا به میدان مبارزه گذاشتند و در اعتراض به حضور نیروهای بیگانه و مخالفت با استقراضهای دولت از کشورهای بیگانه و برپایی عزاداری برای کشتهشدگان انقلاب مشروطه دست به تحریم جشن و شادی در نوروز 1289 زدند.
متعاقب این شرایط پیش آمده در روز 28 اسفند 1288 روحانیون تهران طی تلگرافی به روحانیون تبریز خواستار تحریم عید نوروز شدند. در این تلگراف آمده بود: «قلب ملت ایران، به دنبال ادامه توقف ارتش خارجی در سرزمین ایران مالامال از غم و اندوه میباشد. بگذار همه روحانیون، بازرگانان و پیشهوران جشن ملی (نوروز) را در کشور تحریم کنند و احساسات ملی ایرانی خود را به مردم جهان نشان دهند. البته روحانیون تبریز همراه با سایر طبقات مردم تبریز از این کار مهم پشتیبانی خواهند کرد.»
امضاءکنندگان این تلگرف عبارت بودند از: سیدعبدالله بهبهانی، سیدریحانالله صدرالعلما، مرتضی آشتیانی، محمدرضا، سیدعبدالحسین، محمدرضا کاشانی، سیدهاشم پسر ریحانالله، محمدرضا رضوی، سیدمحسن، حسین رضوی قمی، سیدمحمد، سیدحسن شوشتری بودند.
خبر تحریم عید نوروز توسط روحانیون به زودی در سراسر کشور منتشر شد و مردم به تبعیت از فتوای روحانیون در عید نوروز 1289 به جای برگزاری جشن، در اعتراض به ظلم موجود با دستههای عزاداری بیرون آمدند.
روز 29 اسفند 1288 نیز "گیرس" در تلگراف خود به تهران، تبریز و تفلیس درباره تأثیر فتوای روحانیون در اردبیل نوشت: «روحانیت و انجمن اینجا، از روحانیت تهران، تلگرافی گرفته، که مردم را دعوت به همبستگی و اقدام برای بیرون کردن نیروهای روسی از ایران کرده است. انجمن درصدد است کپی تلگراف را برای شاهسونها بفرستد، و آنان را دعوت به اتحاد با جنبش ملی نماید.»[1]
همچنین مشاور دولگوپولف در تاریخ 1 فروردین 1289 در تلگرافی درباره تحریم عید نوروز نوشت: «به تهران تلگراف میکنم: دیروز شیخ حسن، رییس انجمن، در مسجد، تلگراف روحانیون تهران را خواند و سخنرانی آتشینی ایراد کرد. او دعوت کرد ارتش روسیه و روسها را از ایران بیرون کنند، اعلام کرد ایرانیان تا مرگ آمادهاند و از مردم دعوت کرد جشن نوروز را لغو کرده، لباس عزا بپوشند.»[2]
کرمانشاه از دیگر شهرهای مهم کشور بود که مردم آنجا به تبعیت از فتوای روحانیون عید نوروز را تحریم کردند: کنسول روس در کرمانشاه در تلگرافی به تاریخ 1 فروردین 1389 درباره اوضاع این منطقه در عید نوروز مینویسد: «روحانیون و بازرگانان این جا نیز به تبعیت از تهران تصمیم گرفتند نوروز را برای اعتراض به وجود ارتش روسیه در قزوین، جشن نگیرند. فرماندار، کارگزار و سایر دولتیان نیز برنامههای دیدارهای نوروزی را لغو کردند.»[3]
"د. س. س. پاسک" کنسولگر شیراز نیز طی تلگرافی درباره اوضاع شهر شیراز در روز 1 فروردین مینویسد: «به تهران تلگراف میکنم: جشن رسمی نوروز امروز بود. شب پیش ملاها تلگراف علمای تهران را در ممنوعیت جشن به علت وجود ارتش خارجی در ایران دریافت کردند.» در تلگراف د. س. س. پوکلوسکی در 2 فروردین همچنین آمده است: «مهمترین نمایندگان روحانیون و در راس آنها سید عبدالله خطاب به مردم تهران و شهرهای مهم ایران، پیشنهاد کردهاند نوروز را به علامت عزای کشته شدگان آخرین انقلاب و ادامه حضور ارتش خارجی در کشور، جشن نگیرند. این دعوت گویا در مردم این جا [شیراز] تأثير گذاشته است.»[4]
در تحلیلهای اسناد سیاسی وزارت خارجه روسیه تزاری درباره وقایع روزهای ۴ تا ۱۱ فروردین آمده است: «مطبوعات تلگرافهایی بیشمار از شهرهای مختلف ایران درباره نگرفتن جشن نوروز و اعتراض مردم برضد طرح وام خارجی منتشر میکنند.»[5]
بر اساس اسناد سیاسی وزارت خارجه روسیه تزاری، شهر رشت نیز به پیروی از فتوای تحریم عید نوروز، دست به عزاداری زدند. در تلگرافی از مشاور ارشد شتريتر در تاریخ 2 فروردین آمده است: «دیروز در سبزه میدان، جمعیتی حدود سه هزار نفر با پرچمهای سیاه و لباس عزا تظاهراتی همراه با سخنرانی و فریاد و ناله برضد حضور ارتش روسیه در ایران و بر ضد روسها، به طور کلی، ترتیب دادند.»[6]
رابینو سرکنسول دولت بریتانیا در شهر رشت نیز در یادداشتهای خود درباره تأثیر فتوای تحریم عید در بین مردم این شهر میگوید: «نوروز عید نگرفتند. انجمن در سبزه میدان نطق پروتستآمیزی برای بودن سربازهای روسی کردند. اطفال مدرسه با بيرق سیاه بودند»[7]
بدین ترتیب، اعتراض گسترده به حضور نیروهای خارجی در ایران و مخالفت با استقراض خارجی، به طور نمادین در طرح تحریم مراسم عید نوروز سال ۱۲۸۹ خورشیدی تبلور یافت و با همفکری و همدلی مردم در اغلب ایالات و ولایات ایران، با موفقیت به انجام رسید.
تحریم نوروز 42 توسط امام خمینی
یکی دیگر از نمونههای تحریم عید نوروز، به اوایل دهه 40 بازمیگردد؛ آنجا که رهبر نهضت اسلامی ایران، آیتالله سید روحالله خمینی در مقابله با سیاستهای رژیم پهلوی فتوای تحریم عید نوروز را صادر کردند.
با رحلت آیتالله بروجردی در فروردین 1340، محمدرضا پهلوی که اصلاحات مورد نظر امریکا را تا آن زمان به تأخیر انداخته بود، بلافاصله، با انتصاب علی امینی به نخستوزیری (اردیبهشت ماه 1340) در صدد اجرای برنامههای امریکاییان برآمد. در این زمان امام خمینی علیه برنامههای استعماری امریکاییان وارد مبارزه شد و با سخنرانیها، صدور اعلامیههای متعدد، ارسال نامهها و پیکهای بسیاری برای شخصیتهای سیاسی و روحانی شهرها و خطاب قرار دادن توده مردم، توانست حرکتی همه جانبه و سراسری علیه رژیم پهلوی و حامیانش از جمله امریکا به بوجود بیاورد.
با اوجگیری فعالیتهای محمدرضا پهلوی در سال 41 و در اعتراض به رفراندوم قلابی و تصویبلوایح ششگانه و اعمال خلاف شرع دستگاه پهلوی، امام طی نشست هفتگی با مراجع و علمای قم، خواهان در پیشگرفتن سیاست مشترک علیه رژیم پهلوی شدند و از آنجا که عید نوروز 1342 درحال فرارسیدن بود، امام طی پیامی در روز 22 اسفند به علما و روحانیون، عید نوروز آن سال را عزای عمومی اعلام کردند و فرمودند: «چنانچه اطلاع داریددستگاه حاکمه میخواهد با تمام کوشش به هَدمِ احکام ضروریه اسلام قیام؛ و به دنبال آن مطالبی است که اسلام را به خطر میاندازد. لذا اینجانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر - عجل الله تعالی فرجه - جلوس میکنم و به مردم اعلام خطر مینمایم. مقتضی است حضرات آقایان نیز همین رویه را اتخاذ فرمایند تا ملت مسلمان از مصیبتهای وارده بر اسلام و مسلمین اطلاع حاصل نمایند.»[8]
تحریم عید، مورد پشتیبانی علما و روحانیون قرار گرفت. سیدکاظم شریعتمداری با صدور اطلاعیهای اعلام کرد: «اینجانب عید نوروز را به عنوان تسلیت به امام عصر، عجلالله تعالی فرجه شریف، جلوس کرده و عزاداری میکنم.»[9]آیات محمدصادق روحانی، میلانی [10]و بهبهانی[11] هر کدام جداگانه و 46 نفر دیگر از علما و روحانیون سرشناس تهران، از جمله آیتالله تنکابنی و آیتالله شیخ محمد تقی آملی اعلامیه مشترکی صادر کردند و عید نوروز را عزای عمومی اعلام کردند.[12]جمعیتهای مذهبی تهران هم با نشر اعلامیهای تحت عنوان، "عزای عمومی و تحریم عید"[13] حمایت خود را از فتوای امام خمینی اعلام کردند.
به دنبال تحريم نوروز که با سالروز شهادت امام صادق(ع) نیز همزمان شده بود، در برخی از مساجد و حسينيهها و منازل علما و در رأس آن بيت حضرت امام، مجالس عزا برپا شد و قبل از شروع سال جدید هم، تراکتهایی با مضمون، "ملت عزادار است" در قم پخش شد.[14]همچنین در قم و تهران، به نشانه عزا، پرچمهای سیاه برافراشته شد.[15] به گزارش ساواک مردم تهران، در قسمتهایی از شهر مخصوصا جنوب شهر پرچمهای سیاه برافراشتند[16] و اینگونه با حکم تحریم عید نوروز همراهی کردند. بازار تهران نیز در روز 3 فروردین به پشتیبانی از این حکم تعطیل شد.[17]بدین ترتیب، به علت تحریم عید نوروز از جانب امام خمینی، مراسم جشن و شادی تحویل سال توسط مردم برگزار نشد.[18]
عصر روز دوم فروردین، مجلس سوگواریامامصادق(ع) در مدرسه فیضیه برگزار شد و بسیاری از عالمان، مردم قم و دیگر شهرستانها در آن شرکت جستند. نیروهای ویژه و سراپا مسلح اعزامی به قم، مدرسه فیضیه را محاصره کردند، طلاب را به گلوله بستند و فاجعه خونبار فیضیه شکل گرفت. همزمان با هجوم مأمورین رژیم پهلوی به فیضیه، منزل آیتالله قمی در مشهد نیز مورد حمله قرار گرفت. تبریز نیز شاهد تظاهرات و حمایت مردم از دستورات امام خمینی مبنی بر تحریم عید به خاطر جنایات رژیم پهلوی بود.[19]
خبرهای تحریم عید نوروز در ایران و همچنین جنایت رژیم پهلوی در فیضیه و مدرسه طالبته تبریز، به سرعت در جهان اسلام منتشر شد و واکنش علمای عراق را نیز در پی داشت.[20]
تحریم عید نوروز توسط امام خمینی و به دنبال آن ماجرای فیضیه، ضربه محکمی بر حیثیت سیاسی رژیم پهلوی وارد کرده و نهضت امام خمینی را وارد مرحله تازهای کرد.
ماجرای تحریم عید نوروز 1357
به دنبال جنایات رژیم پهلوی در کشتار مردم قم در دی ماه 1356 و تکرار این کشتار در قیام 29 بهمن تبریز در آستانه عید نوروز 1357 بار دیگر علما برای همدردی با مردم و در اعتراض به جنایات رژیم پهلوی از مردم ایران خواستند با برپایی عزاداری برای شهدای نهضت اسلامی، عید را تحریم کنند.
روحانيون و علمای خراسان در تاریخ 25 اسفند 1356 با صدور اطلاعيههای جداگانهای از مردم خواستند تا سال نو را جشن نگيرند و به دلجويی از داغديدگان بپردازند.[21]
آيتالله سيدعبدالله شيرازی در 27 اسفند 1356 با صدور اعلاميهای يادآوری كرد كه «جای اين نيست كه در اين ايام مراسم عيد را به پا نمايند، بلكه مقتضي است... به منظور دلجويي از داغديدگان و مصيبتزدگان، فرا رسيدن نوروز را عيد نشناخته و مراسمي را به وجود نياورند.»[22]
در یزد نیز آيتالله صدوقي در روز 29 اسفند 1356 با یادآوری جنایات رژیم پهلوی در کشتار مردم و همچنین داغدار کردن خانوادههای ایرانی با صدور اطلاعیهای اعلام کرد: «مناسب است كه عموم برادران مسلمان از برگزاری مراسم نوروز خودداری فرموده و به سوگ ماتم شهيدان بنشينند.»[23]
در قم آيتالله سيدمحمدصادق روحانی با صدور اعلاميهای ضمن برشمردن جنايات رژيم افزود: «در چنين شرايط خفقانآور و قتل عامها با آنكه هنوز چهلم كشتههای تبريز فرا نرسيده و هنوز هزاران نفر از هموطنان ما در سوز و گدازند، آيا باز هم كسی میتواند اول فروردين را عيد ملی بگيرد و مراسم جشن برپا كند؟»
روحانيت مبارز تهران نيز با صدور اعلاميهای سال نو را سالی خواند كه «با درد و رنج جانكاه همراه است» و بايد با «احساس عميقی از احترام به شهيدان قم و تبريز و همدردی با خانوادههای مصيبتزدهی آنان» آغاز كرد.[24]
با شروع عید نوروز به تبعیت از فتوای تحریم عید توسط روحانیون، کشور خود را آماده عزاداری میکرد. با انتشار پیام امام خمینی در 4 فروردین 1357 مبنی بر برپایی با شکوه مراسم چهلم شهدای تبریز[25]حجت بر مردم ایران تمام شد و در آستانه چهلم شهدای تبریز در روزهای عید سال 1357 سراسر کشور غرق در عزا و ماتم شهدای قم و تبریز شد و بار دیگر مردم ایران در طول مبارزات ضد استعماری و ضد استبدادی خود در نوروز 57 به جای جشن و شادی، در حمایت از فتوای تحریم عید، به برپایی مراسم عزاداری مبادرت ورزیدند و سراسر کشور به صحنه عزاداری و مبارزه مردم تبدیل شد.
در اصفهان در مسجد حكيم مراسم ختمی برگزار شد، پس از آن شرکتکنندگان در خيابانهای چهارباغ و عبدالرزاق دست به تظاهرات زدند که طی آن 33 نفر دستگير شدند. در نجفآباد نيز اغلب مغازهها تعطيل بود.
در زنجان روز 9 فروردین كليه مغازههای شهر تعطيل شد. در شاهی (قائمشهر) نيز بازار به نشانه عزا تعطیل شد. در همين روز در تربتحيدريه كسبه مغازههای خود را تعطيل كردند و در مراسم شهدا در مسجد جامع اجتماع كردند. در بندرعباس بعد از نماز مغرب و عشای روز 9 فروردین، مردم در مراسم شهدا در مسجد كوفه شركت كردند. در سمنان نيز مجلس يادبودي در مسجد شاه با حضور روحانيون برگزار شد.
در تبريز روز نهم مغازههاي بازار و خيابان شهر به عنوان همدردی با شهدای حوادث بهمن ماه تعطيل شد. در مشهد كلاسهای درس طلاب علوم دينی و مغازههای شهر به عنوان عزاداری تعطيل شد و مردم آباده نيز دست به تظاهرات زدند.
علاوه بر انجام مراسمات در روز نهم فروردین، مراسم يادبودی در بسياری از شهرهای بزرگ در روز دهم نيز برگزار شد. مراسم روز دهم به علت شدت و كثرت آن بيشتر مورد توجه مردم ايران قرار گرفت. به گزارش ساواك در روز دهم فروردين در كاشان مجالس ختم برگزار شد. در تهران «اكثر مغازههای بازار تهران و اطراف آن بسته بود و بازار شميران نيز تعطيل بود.» در كرج «غير از داروخانهها و فروشندگان موادغذايی ساير مغازههای خود را تعطيل کردند.» در مشهد مردم «در دستههای بين 20 تا 100 نفری در نقاط شهر به تظاهرات پرداختند.» در همدان بيش از نيمی از مغازههای بازار تعطيل بود. مردم همدان، مراسم ختم شهدا را در مسجد جامع برگزار كردند.
در خرمآباد «نيمی از مغازههای بازار و خيابانها» تعطيل شد. مردم بعد از مراسم مسجد جامع به خيابانها آمدند و شروع به تظاهرات كردند. در شيراز نيز «بازار شهر و اكثر مغازههاي خيابان تعطيل بود.» در زنجان نيز «كليه مغازههای تعطيل بود.» براساس گزارشهای موجود، در بهبهان حدود 80 درصد مغازههای شهر تطعيل بود و پس از برگزاری مراسم شهدا در مسجد مصلا مردم به تظاهرات خيابانی علیه رژیم پهلوی پرداختند. در دیگر شهرهای کشور همچون اصفهان، یزد، خوزستان، اهواز، قم و ... نیز مراسم عزاداری با شکوه تمام برگزار شد.
بدین ترتیب، مردم با تبعیت از فرمان روحانیون، همراهی خود را با فتوای تحریم عید نوروز اعلام کردند و برگزاری جشن و شادی را تا پیروزی انقلاب اسلامی به تعویق انداختند.
پینوشتها
1. کتاب نارنجی ، ص 72
2. کتاب نارنجی، 73
3 . پیشین
4.پیشین
5. کتاب نارنجی، اسناد وزارت خارجه [روسیه تزاری] درباره رویدادههای [انقلاب مشروطه] ایران، پروین منزوی،تهران، نشر پرواز، 1368 ص86
6 . پیشین
7 . مشروطه گیلان، از یادداشتها رابینو، به انضمام آشوب آخرالزمان. به کوشش محمد روشن، انتشارات طاعتی، 1368. ص 54
8 . صحیفه امام،ج 1، ص 156
9. اسناد انقلاب اسلامی، ج 5، ص 35
10 . اسناد انقلاب اسلامی، ج 1. ص 72
11 . پیشین، ج2، ص 56
12. ر.ک. اسناد انقلاب اسلامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 2 ص 56؛ ج 3، ص 58
13 . هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، ج1، 130
14 . هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، ج1، پیشین. ص 130
15 . انقلاب اسلامی به روایت خاطره (از دوران زعامت آیتالله بروجردی تا قیام 15 خرداد)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 78
16. سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران، روحالله حسینیان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 254
17 . هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی. ص 137
18. پیشین
19. پیشین
20 . هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی. ص 136
21. همان، صص 257 ـ 258
22. اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ص 435
23. پیشین، ج 2، ص 231
24. پیشین، ج 3، ص 255
25 . صحیفه امام خمینی، ج 3. ص 359