روايت مرضيه حدیدچی از تاسیس سپاه پاسداران در همدان
در اين ميان، آيتالله مدنى پيشنهاد داد كه فعلا خود شما مسئوليت سپاه همدان را به عهده بگير، تا بعد ببينيم چه مىشود. آقای منصورى، فرمانده كل سپاه نيز موافقت كرد و من مسئوليتى سنگين را به عهده گرفتم.
پس از تصدى فرماندهى سپاه همدان، جلسههايى برگزار كرديم و مشورتهايى انجام گرفت. برنامهريزىها شروع شد و با رايزنىها و مشاورههاى بسيار، تعدادى از برادران (حدود هفتاد نفر) را به سپاه جذب كرده، به هر يك مسئوليتى واگذار كرديم.
اين برادران حزباللهى و پر شور و گرم، از افراد انقلابى و مسلمان شهر همدان بودند كه هر آن چه داشتند، در طبق اخلاص نهاده و به كمك انقلاب آمده بودند. يكى از كسانى كه در همان نخستين روزها وارد سپاه شده بود، فردى بود به نام شهيد سماوات كه در بازار، مغازه كمدسازى داشت، ولى كارها را به شاگردانش سپرده بود و خود، تمام و كمال در سپاه حضور داشت و تا روز آخر، يك ريال هم از سپاه حقوق نگرفت.
براى عمليات، تحقيقات، امور ادارى و پرسنلى و... افرادى را به كار گرفتيم كه شايد بعضى از آنها كم تجربه بودند، اما به سرعت خود را با شرايط وفق داده و هماهنگ گشته و در آن زمينهها متخصص شدند. اگر كسى با مشكلى و مسئلهاى روبهرو مىشد كه از حل آن عاجز بود، بىدرنگ و بدون رودربايستى از ساير برادران خود كمك مىگرفت. اصلا آنجا مسئوليت و سمت و جايگاه و درجه مطرح نبود، فقط يك دلى و يكرنگى بود و همه كارها با توكل به خدا و با روحيهاى انقلابى پيش مىرفت. واقعآ آن روزها روزهايى آسمانى و خدايى بود.
بدين ترتيب سپاه پاسداران انقلاب اسلامى همدان شكل گرفت و به فعاليت پرداخت؛ از جمله در زمينههاى جمعآورى اسلحههاى غيرمجاز، مبارزه با مواد مخدر، برقرارى امنيت در شهر و منطقه و مبارزه با گروهكهاى فعال، اقداماتى را به انجام رسانيد.
منبع: کتاب "انقلاب اسلامی در همدان؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی