مروری بر مبارزات آیتالله گلپایگانی با رژیم پهلوی + اسناد
پایگاه مركز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله سیدمحمدرضا گلپایگانی یكی از استوانههای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بشمار میآمد كه به فرموده مقام معظم رهبری "در دوران اختناق و در مقابله با حوادث سهمگین سالهای تبعید امامخمینی(ره) مواردی پیش آمد كه صدای این مرد بزرگ، تنها صدای تهدیدكنندهای بود كه از حوزه علمیه قم برخاست; و به نهضت شور و توان بخشید."
آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی از فقهای بنام و مراجع عظام صد ساله اخیر شیعیان بودهاند. وی در زمان آیتالله العظمی بروجردی از علمای مطرح آن روزگار بود كه پس از ارتحال او جزء چهار مرجع تقلید در حوزه علمیه قم قرار گرفت. با توجه به سابقه علمی و فعالیتهای اجتماعی آیتالله گلپایگانی و نفوذ بیش از پیش در قاطبه مردم چهره محبوبی داشت. آیتالله گلپایگانی به ساماندهی طلاب و روحانیون برای امر تبلیغ پرداخته و حتی هر هفته این روند در دورترین نقاط از شهرها هم اجرا میشد. در آن ایام رسیدگی به وضعیت مدرسه فیضیه به عهده او بود و مدیریت فیضیه از جانب وی منصوب میشد. با شروع نهضت اسلامی و انقلابی امام خمینی(ره)، آیتالله گلپایگانی از اولین افراد و علمایی بود كه به اعتراض علیه رژیم منحوس پهلوی پرداخته و با بیانیهها و اعلامیههای خود در پیشبرد نهضت و آگاهسازی مردم نقش قابل توجهی داشت كه در ادامه به آن اشاره می شود.
*** همراهی با امام(ره) در مخالفت با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی ***
در مهر ماه سال 1341 در تعطیلی مجلسین، هیات دولت لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی را به تصویب رساند كه طی آن تحلیف به قرآن مجید ، شرط مرد بودن برای منتخبین و قید اسلام از شرایط این قانون حذف شده بود. آیتالله گلپایگانی همگام با بقیه مراجع طی تلگرافی به محمدرضا پهلوی تصویبنامه را مغایر با قوانین شرع دانسته و مصوبات آن را موجب نگرانی و سوء انعكاس خواند. [1]
پس از آن كه محمدرضا پهلوی در جواب این امر را به نخستوزیر اسدالله علم احاله كرد، آیت الله گلپایگانی بلافاصله در تلگراف دیگری به علم، خواستار حذف صریح این قیدها در مصوبهی مذكور شد. پس از مدت طولانی بیتوجهی دولت به اعتراضات مراجع و مطالبات مردمی، آیتالله گلپایگانی در تلگراف دیگری به محمدرضا پهلوی بار دیگر تعلل دولت در دادن جوابیه و لغو این مصوبه را مورد تأسف دانست.
وی در تلگراف دوم خود به نخستوزیر با بیان قاطعتر و جسورانهتر اقدام به تهدید علم كرده و با الفاظی چون " به شما تذكر میدهم" در بخشی از اعلامیهی خود بیان میكند: " دولت شما چه تصویبنامه را لغو نماید، چه ننماید، خودبهخود آن تصویبنامه از نظر ملت مسلمان ملغی است"[2] نهایتا با پیگیری وی و مراجع وقت و نیز روشنگریهای امام خمینی(ره) پس از مكاتبات و بیان اعتراضات، دولت مجبور به لغو این تصویبنامه شد.
*** مخالفت با اصلاحات مد نظر امریكا و تحریم شركت در رفراندوم ***
در پی ناكامی دولت علم در تصویب لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی، این بار در بهمن ماه سال 1341 پروژه انقلاب سفید كلید خورد. این به اصطلاح انقلاب كه امریكا نیز بر پیاده شدن هر چه سریعتر آن تاكید میكرد بر شش اصل استوار بود: الغای رژیم ارباب و رعیتی، ملیكردن جنگلها، فروش سهام كارخانههای دولتی، سهیم كردن كارگران در منافع تولیدی وصنعتی، لایحهی اصلاحی قانون انتخابات، ایجاد سپاه دانش.
محمدرضا پهلوی بر آن بود كه این انقلاب را به رفراندوم عمومی قرار دهد. آیتالله گلپایگانی باز هم در قبال این طرح، اقدام به موضعگیری نمود و در بیانیهای شركت در رفراندوم را همچون سایر علما تحریم كرد.
در این واقعه وی به این امر بسنده نكرده و طی اقدامی روز نیمهی شعبان خواستار تعطیلی بازار قم و عدم رفت و آمد مردم شد. ماجرا از این قرار بود كه رژیم پهلوی با برگزاری رفراندوم قلابی كه سعی در انحراف افكار عمومی داشت، با فرستادن عدهای از تهران به قم برای سوءاستفاده از جشن و سرور مردم در ایام نیمه شعبان، در نظر داشت شادمانی مردم را در جهت اجرای رفراندوم و خوشحالی از انقلاب سفید نشان دهد. به همین جهت آیتالله گلپایگانی در اقدامی هوشمندانه دستور به تعطیلی بازار داد و این عده كه حركت خود را ناكام دیدند صبح نیمه شعبان فوراً از قم خارج شدند. آیتالله گلپایگانی بلافاصله در نزدیكی ظهر طی اطلاعیهای با تشكر از مردم و بازاریان خواستار برگزاری ادامه جشنهای نیمهشعبان در قم شد.[3]
*** سوءقصد به جان آیتالله گلپایگانی در فاجعه فیضیه ***
پیش از آغاز عید سال 42، امام خمینی(ره) در 22 اسفند 1341 نوروز 42 را عزای عمومی اعلام كرده و از مراجع تقلید نیز خواسته بودند تا با ایشان همراهی كنند. در نامه امام(ره) به علما و روحانیون آمده بود: «خدمت ذیشرافت حضرات علمای اعلام و حجج اسلام ـ دامت بركاتهم؛ أَعظَمَاللّهُ تَعَالَی أُجُورَكُم؛ چنانچه اطلاع دارید دستگاه حاكمه میخواهد با تمام كوشش به هَدمِ احكام ضروریۀ اسلام قیام؛ و به دنبال آن مطالبی است كه اسلام را به خطر میاندازد. لذا اینجانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر ـ عجلاللّه تعالی فرجه ـ جلوس میكنم و به مردم اعلام خطر مینمایم. مقتضی است حضرات آقایان نیز همین رویه را اتخاذ فرمایند تا ملت مسلمان از مصیبتهای وارده بر اسلام و مسلمین اطلاع حاصل نمایند. والسلام علیكم و رحمةاللّه و بركاته. روح للّه الموسوی الخمینی»[4]
با فرارسیدن نوروز سال 42 به دلیل حوادث پیش آمده در سال قبل و سالروز شهادت امام صادق(ع) در روز دوم فروردین، مراجع عظام تقلید طی بیانیههایی اعلام كردند ملت امسال عید ندارد و آیتالله گلپایگانی هم مانند سایر مراجع جلوس عیدانه نداشت. در روز شهادت امام صادق (ع) مراسم سوگواری مختلفی در بیت مراجع تقلید با حضور مردم و طلاب و روحانیون برقرار بود. یكی از مهمترین این مراسم ها به دعوت آیتالله گلپایگانی در مدرسهی فیضیه برگزار شد.
با توجه به تحركات دستگاه سركوب رژیم ستمشاهی از شبهای قبل، اطرافیان آیتالله گلپایگانی وی را از وخیم بودن شرایط و احتمال آشوب و بلوا مطلع میسازند كه او در پاسخ قاطعانه میگوید: " ما مردم را دعوت كردهایم خودمان هم باید برویم.... هر چه میخواهد بشود"
در خلال مراسم عوامل رژیم كه با لباس مبدل حضور داشتند سعی در به هم زدن برنامه داشته و نتیجتاً ماجرای تلخی را در تاریخ رقم زدند. در طول این جریان سوء قصدی هم به جان آیتالله گلپایگانی شد كه با اجتماع طلبهها و ایجاد حائل انسانی بین وی و مأموران در یكی از حجرههای فیضیه، او سالم میماند اما پس از این فاجعه دچار ناراحتی روحی شده و مدتی را بستری بود.[5]
پس از این جریان حضرت آیت الله گلپایگانی در جواب به پیام آیتالله میلانی نسبت به این حادثه مطالب مهمی را بیان داشت كه در بخشی از آن آمده بود: «هرچه تعداد شهدا و مجروحین بیشتر باشد افتخار و سربلندی روحانیت بیشتر است... اما متأسفانه در گوش هیأت حاكمه كلامی كه تأثیر نمیكند كلام روحانیت و كلام ملت مسلمان است... اگر فاجعه مدرسه فیضیه و فجایع دیگر بدتر از آن هم انجام شود اما مردم ایران و مسلمانان جهان آگاه و هوشیارند وبه این استقامت و وحدتكلمه روحانیت بسیاراهمیت میدهند.»[6]
*** اعتراض به دستگیری امام در خرداد 42 ***
در عاشورای سال 1342 امام خمینی(ره) پس از سخنرانی آتشین علیه محمدرضا پهلوی و رژیم پهلوی در سحرگاه 15 خرداد دستگیری شدند. با دستگیری امام (ره) و انتقال ایشان به تهران برگ جدیدی از تاریخ مبارزات نهضت اسلامی رقم خورد. در طی این حركت مراجع و علما در منزل آیتالله گلپایگانی جلسهای منعقد كردند و پس از تنظیم اعلامیهای در تقبیح این عمل شنیع و اعتراض به دولت، همگی به اتفاق هم بین انبوه مردم به سمت حرم حضرت معصومه(س) روانه شدند.[7]
همزمان با دستگیری حضرت امام(ره)، آیتالله گلپایگانی همگام با بقیهی مراجع و علما به این موضوع واكنش نشان دادهو طی بیانیهای نوشت: «مصادر امور مطمئن باشند كه اگر به بازداشت جمعی علما و مراجع هم اقدام كنند فتاوا و احكام آنان همچنان نافذ و بر هر مسلمانی واجبالاتباع است و حریم احكام شرعیه مقامی نیست كه بتوان با زور و تهدید در آن نفوذ كرد.»[8]
وی در همین زمان درباره پیوستگی دین و سیاست گفت: «ما برای حفظ استقلال مملكت شیعه و حمایت از دین همهگونه مصیبت را استقبال میكنیم و به آنها كه میگویند روحانیت نباید در سیاست دخالت كند اعلام میكنم دین ما اسلام است و سیاست ما سیاست اسلامی است و مسلمان از سیاست و نظارت در امور كشور نمیتواند بركنار بماند تا چه رسد به فقها و مجتهدین كه دارای مقام زعامت شیعه و نیابت عامه هستند.» وی با هوشیاری خود در مهاجرت علما به تهران جهت اقدام برای آزادی امام خمینی(ره)، از عزیمت به تهران خودداری كرده و این امر را برنامهی ساواك و رژیم برای جلوگیری از ادامهی حركت اعتراضی میدانست.
*** احضار وزیر وقت دربار پهلوی در پی تبعید امام(ره) ***
اعتراض شدید حضرت امام خمینی(ره) در ماجرای تصویب طرح مصونیت به مستشاران آمریكایی و سخنرانی روشنگرانهی ایشان موجبات دستگیری مجدد و تبعید ایشان به تركیه را فراهم كرد. در این هنگام آیتالله گلپایگانی هم ضمن انتقاد شدید از دولت و رژیم پهلوی، وزیر وقت دربار پهلوی را به قم احضار كرده و مراتب اعتراض خود را به وی ابلاغ كرد. وی همچنین در نامهای به حضرت امام خمینی(ره) آرزوی بازگشت ایشان به وطن را كرده و از این مصیبت اظهار تأسف نمود.
*** ادامه مبارزه با رژیم پهلوی در دوران تبعید امام(ره) ***
آیتالله گلپایگانی در غیاب امام(ره) سعی در حفظ بیداری مردم و تداوم نهضت اسلامی داشت و در شرایط گوناگون از طرفی سعی در هدایت جریان داخلی در مسیر صحیح به پشتوانهی امام(ره) نمود و از جهت دیگر به مبارزه علیه تفكرات انحرافی از نهضت اسلامی در سطح مراجع پرداخت. از جمله حوادثی كه میتوان به اقدام قاطعانه او اشاره كرد بحث طرح آزمونگیری اوقاف از طلاب حوزههای علمیه موسوم به آزمون فرهنگ بود كه با ایستادگی وی - علیرغم همكاری برخی مانند شریعتمداری- با شكست مواجه شد. آیت الله گلپایگانی در جمع طلاب خطاب به آنها گفت: «من به هیچیك از شما اجازه نمیدهم كه در امتحان فرهنگ شركت كنید و اگر كسی شركت نماید شهریهاش قطع خواهد شد و از نظر ما روحانی محسوب نمیشود.»[9]
از جمله اقدامات دیگر وی در آن ایام تحریم حزب رستاخیز و نیز اعتراض به تأسیس سینما در قم بود كه طی آن یك هفته درس و بحث خود را تعطیل كرد و از عملكرد آقای شریعتمداری در همراهی نكردن نسبت به این موضوع انتقاد داشت و در جلسهای عنوان كرد: «شریعتمداری صریحاً نوشته و مهر كرده كه سینما عیبی ندارد و دولت هم تصمیم گرفته او را بزرگ كند و از او انتفاع ببرد و او هم حاضر است كارهای دولت را قبول كند ولی من حاضر نیستم با دولت همكاری كنم.» ایستادگیها و مجاهدتها موجب شد كه رژیم پهلوی به جایگاه مهم سیاسی آیتالله گلپایگانی پی برده و به دنبال تضعیف این جایگاه برآید.
سند برنامهریزی ساواك برای تضعیف آیتالله گلپایگانی در سال 48
یكی دیگر از اقدامات آیتالله گلپایگانی اعتراض به تغییر تاریخ كشور از هجری به تاریخ شاهنشاهی بود كه در این مورد اعتراض سختی كرد و اعلام داشت: «دیگر نمیتوان مردم را با برنامههای مرتجعانه و حقارتبخش 2500 سال پیش اقناع نمود. مرتجعین نمیتوانند شعائر دوره جاهلیت را كه توحید اسلام و احكام قرآن بر آن خط بطلان كشید تجدید نمایند.»
به واقع آیت الله گلپایگانی در مقام مرجعیت از شجاعت خاصی در مقابل دستگاه سفاك شاهنشاهی برخوردار بود و همین روحیه، رژیم را نسبت به او حساس كرده بود. در جریان ولیعهدی فرزند محمدرضا، فرستادهی دربار از وی پیام تبریكی نسبت به این موضوع درخواست میكند، او در پاسخی كوبنده و شجاعانه اظهار میدارد: «خواستهی شما درست بدان میماند كه یزید به امام زینالعابدین(ع) بگوید اكنون كه پدرت امام حسین(ع) را كشتم بیا و برای این جریان تبریك بگو.» و از او میخواهد عین این عبارات را به دربار برساند.
*** مبارزه با صهیونیسم و حمایت از مردم مظلوم لبنان***
مبارزات آیتالله گلپایگانی محدود به داخل مرزهای ایران نبود بلكه وی توجه ویژهای نیز به مسلمانان مظلوم لبنان و فلسطین داشت. به عنوان نمونه وی در یك بیانیه ضد صهیونیستی كه در سال 1354 صادر كرد خواستار كمك به مردم مظلوم لبنان شد.
بیانیه آیتالله گلپایگانی در حمایت از مردم مظلوم لبنان
*** هجوم ماموران رژیم پهلوی به منزل آیتالله گلپایگانی ***
مبارزات آیتالله گلپایگانی در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی نیز همچنان ادامه داشت تا جایی كه وی در واكنش به فاجعهی 17 شهریور در نامهای خطاب به رئیس مجلس شورای ملی خواستار عدم رأی اعتماد به دولت شد. اقدامات و مواضع وی تا آن جا به رژیم شاه سخت گذشت كه ماموران رژیم در 19 اردیبهشت 1357 در ایام سوگواری حضرت زهرا(سلاما..علیها) به خانه وی هجوم برده و ضمن وارد كردن خسارت به منزل او، طلاب را مورد ضرب و شتم قرار داده و با بكار بردن گاز اشكآور موجب بروز عارضه قلبی برای آیت الله گلپایگانی شدند. اما آیتالله گلپایگانی در اینباره طی بیانیهای این چنین ارادهی قوی خود را در راه نهضت به رخ نظام ستمشاهی كشید كه : «اگر خیال میكنند با هجوم به خانهی علما و مدارس دینی و دانشگاهها میتوانند جامعهی روحانیت و ملت را از راهی كه بر حسب وظیفهی شرعی پیش گرفتهاند و به اهداف نامشروع خود برسند، سخت در اشتباهند.»
بالاخره در مسیر مبارزه یكی از شاهكارهای آیتالله گلپایگانی پیام وی به ازهاری در تاریخ 27 آبان 57 بود كه وی بر حسب وظیفه شرعی به سران و افسران ارتش تذكر میدهد تا با فكری صحیح، تصمیمی درست و منطقی اتخاذ كنند. آیتالله گلپایگانی با بیان اینكه سلب آزادیهای فردی و اجتماعی، ایجاد اختناق، سانسور و كشتار موجب بقاء حكومت استبدادی نشده و ملت را آرام نكرده و روحانیت را از انجام وظیفه باز نخواهد داشت، با آنها اتمام حجت میكند كه حفظ سلطنت، خواسته ملت و به مصلحت مملكت نبوده و مجوزی برای اقدامات خشونتبار نیست. مردم به چیزی جز پایان حكومت استبدادی و برقراری نظام اسلامی راضی نخواهند شد.
تلگراف آیتالله گلپایگانی به زاهدی در سال 57
پخش این پیام در آن شرایط خفقان، اعجاب همگان را برانگیخت و در فرصتی كوتاه بازتاب گستردهای داشت. اهمیت این موضوع آنقدر بود كه حاج سید احمد آقا فرزند امام(ره) در تماس با فرزند آیتالله گلپایگانی گفته بودند امام(ره) این اعلامیه را بالای سرشان نصب كرده و فرمودند " از طرف من چندین مرتبه دست آقای گلپایگانی را ببوسید."[10]
پی نوشت ها:
1- علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، جلد 3 ، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص 45.
2- پیشین، ص 93
3- آیتالله گلپایگانی به روایت اسناد ساواك، تهران: مركز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص 28.
4- صحیفه امام خمینی(ره) ، جلد 1.
5- علی دوانی، نهضت روحانیون ایران جلد 3، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص 238.
6- آیتالله گلپایگانی به روایت اسناد ساواك، تهران: مركز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص 31.
7- علی دوانی، نهضت روحانیون ایران جلد 4، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص 362.
8- آیتالله گلپایگانی به روایت اسناد ساواك، جلد 1، تهران: مركز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص 33.
9- پیشین، ص 39.
10- محمدمهدی امامی، زندگینامه آیت الله العظمی گلپایگانی به روایت اسناد؛ تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی