واکنش مردم استانهای کشور به فرار محمدرضا پهلوی
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی- علی گودرزی؛ روز 26 دیماه 1357، محمدرضا پهلوی به همراه فرح، برای همیشه کشور را ترک کرد و گریخت. ساعت 2 و 30 دقیقه بعد از ظهر آن روز، با اعلام خبر فرار شاه از رادیو ایران، ناگهان در سراسر کشور میلیونها نفر به خیابانها ریختند و به جشن و سرور پرداختند. به گزارش کیهان، «مراسم جشن و شادمانی در تمام نقاط کشور حتی در دورافتادهترین روستاها برگزار شد.»[1] چنانکه خبرنگار اطلاعات گزارش داد: «مردم درحالی که فریاد میکشیدند بعد از رفتن شاه نوبت آمریکا است، تا پاسی از شب به جشن و سرور ادامه دادند.»
این نوشتار به بازخوانی واکنش مردم ایران به خبر فرار شاه از کشور در 26 دی 1357 میپردازد.
«جشن غیرقابل توصیف» مردم تهران بعد از فرار شاه
به گزارش روزنامه كيهان در تهران چهار ميليون نفر رفتن شاه را جشن گرفتند. دانشجويان در دانشگاه ملي و صنعتي مجسمههاي شاه را ساقط كردند و مردم در سطح خیابانها، شادی خود را با هم تقسیم نمودند. به گفته علیمحمد بشارتی: «اتومبیلها با بوقهای ممتد، چراغهای روشن و حرکت برف پاکنها شادی خود را ابراز کردند. شیرینی و شربت در تهران پخش شد. فرار شاه مسرت بخشترین خبری بود که طی آن سالها مردم شنیدند و عميقا از آن استقبال کردند.»
به گزارش روزنامه اطلاعات: مردم تهران «بعد از شنیدن عزیمت شاه، به سربازان آویختند و آنها را بوسه باران کردند. همه اتومبیلها بدون استثناء حتی کامیونهای ارتشی و پلیس، چراغهای خود را روشن کردند و کاروانهای شادی در خیابانهای پایتخت به حرکت درآمد... مردم در بسیاری از میادین مجسمههای شاه را پایین کشیدند، ازجمله در میدان راهآهن، توپخانه، 24اسفند، فلکه اول تهرانپارس، طی عظیم ترین تظاهرات مجسمههای شاه پایین کشیده شد و در میدان مخبرالدوله نیز مردم مجسمهای را که به خاطر کودتای 28 مرداد نصب شده بود پائین کشیدند.»[2]
چنانکه سفیر امریکا میگوید: «جریان عزیمت شاه بعد از ظهر همان روز از رادیو و تلویزیون ایران پخش شد و ساعتی بعد شهر تهران را غوغا و هیجان بیسابقهای فراگرفت. کامیون ها مردان جوان را سوار کرده و در خیابان تخت جمشید پیاده میکردند. جشن رفتن شاه با حرکت دستههای تظاهر کننده در خیابانها و صدای بوق خودروها و روشن کردن چراغها سه یا چهار ساعت ادامه یافت.»[3] این «این جشن خودجوش» آنقدر بزرگ بود که رابرت هایزر، ژنرال چهار ستاره امریکایی آن را «حادثه غیر قابل توصیف» میخواند و آنتونی پارسونز، سفیر انگلیس در ایران اذعان میکند هرگز چنین منظرهای را به چشم خود ندیده بود. [4]
روز فرار محمدرضا پهلوی در کرمان چه گذشت؟
مردم کرمان نیز که در دوران نهضت اسلامی همواره نقشآفرینی کرده بودند، در این روز همگام با دیگر مردم کشور، به جشن و شادمانی پرداختند. آنها در این روز سه مجسمه بزرگ طاغوت را در کرمان پائین کشیدند.
بعد از اعلام خروج شاه از کشور، مردم بهپاخاسته کرمان که از اتفاقات خوش سياسي آن روزها به هيجان آمده بودند، در اولين گام براي برچيدن نمادهاي طاغوت، اقدام به سرنگونساختن مجسمههاي شاه و پدرش رضاشاه از ميادين کرمان كردند و سه مجسمه محمدرضاشاه پهلوي و رضاشاه را از سرستونهاي واقع در ميادين ژاندارمري (شهداي نيروي انتظامي)، ميدان باغ ملي(چهارراه ولي عصر) و چهار راه تهماسبآباد (سمّيه) برچيدند و بر بلندي آن ستونها پرچم «اللهاکبر» نصب کردند.
چنانکه آقاي ساوه میگوید: «با فرار شاه، تغيير فضاي کلي در مملکت شروع شد. بعد از ورود ما، يک شب با قرار قبلي مجسمههاي معدودي که در وسط شهر بود، پايين آورده شدند و هر تکه آن را براي نمايش، سرِ چهارراهي گذاشتند و مردم براي ديدن آنها در شهر ميگشتند.»
محمد پارسا هم از نحوه پايينکشيدن يکي از مجسمههاي رضاشاه در کرمان در آن روز ميگويد: «خاطرهای از پايينکشيدن مجسمه رضاشاه در ميدان ژاندارمري (شهداي نيروي انتظامي) که روي ستوني بود، به ياد دارم... يک کاميون را از قبل آماده کرده بودند، وقتي جمعيت به ميدان ژاندارمري رسيد، سيم بكسل و ابزارهاي لازم آماده بود... چند جوان پرشور از ستون بالا رفتند و از آن بالا شروع به الله اکبر گفتن کردند و بعد هم سيمها را به روي مجسمه انداخته و با کاميون کشيدند، ولي مجسمه کاملاً از جايش کنده نشد. اما پس از تلاشي ديگر کاملاً از جايش کنده و به زمين فرو افتاد. يادم هست آن مجسمه رضاشاه بود. مجسمه شاه در ميدان باغ ملي بود».[5]
به گزارش روزنامه کیهان، در روز فرار شاه، اعضای جامعه کلیمیان کرمان هم همگام با مردم به جشن و سرور پرداختند: «اعضای جامعه کلیمیان کرمان در حالیکه عکسهای امام خمینی را در دست داشتند، در اجتماع مردم در مسجد امام خمینی شرکت کردند.» مردم کرمان که در روز فرار شاه، با ساقط کردن مجسمههای او، سلطنت را به طور نمادین به زیر کشیده بودند، تا 22 بهمن و محو کامل سلطنت به تلاش و مبارزه خود ادامه دادند.
ساقط کردن نمادهای طاغوت در دزفول
با انتشار خبر فرارشاه در دزفول، شهر دگرگون شده، مردم يكديگر را درآغوش گرفته و شادماني ميكردند و بههمديگر تبريك ميگفتند و باشيريني از عابرين پذيرايي ميكردند. وجد و شادي مردم دزفول بهقدري زياد بود كه قابلتوصيف نيست.
سرتيپ اكبر غفاريان فرمانده تيپ2 زرهي دزفول، دستور داده بود كه مجسمههاي شاه را برداشته و بهپادگان منتقل كنند كه مجسمه ميدان تاج را منتقل کرده ولي نتوانسته بودند مجسمه رضاخان را از ميدان مركزي شهر دربياورند. مردم نيز ازفرصت استفاده كرده، صبح روز 27دي در اين ميدان تجمع و اقدام به پايينكشيدن مجسمه كردند.
درهنگام پايينكشيدن مجسمه يكياز فعالان انقلاب بافرياد بهمردم يادآورشدكه: «اين روز بهسادگي بهدست نيامده، اينپيروزي باخون و تحمل شكنجه و دربهدري و تبعيد و زندان بهدستآمدهاست. قدر شهدا را بدانيد و مقام آنها را پاسبداريد».
کريم محمد شاروني ازفعالان انقلاب اسلامی در دزفول ميگويد: «بعدازفرار شاه مردم دزفول بهپيروزي انقلاب اطمينان كامل داشتند و معتقد بودند كه بارفتن شاه تماممظاهري كه منتسب بهاوست بايد محو گردد و دراجراي اينهدف بود كه صبحروز 27دي باخيال راحت و عدمنگراني از نيروهاي نظامي و انتظامي دراقداميشجاعانه باطناب و سيمبكسل مجسمه را بهپايين انداختند».[6]
واکنش مردم سبزوار به خبر خروج شاه از کشور
در این روز، همچن شهرها و استانهای مختلف کشور، موجي از شادماني سراسر سبزوار را فرا گرفت. فرار شاه نشان از نزديكي قريبالوقوع پيروزي داشت. مردم به خيابانها ريختند و به ابراز شادماني پرداختند. نظامالدين ملازاده، از فرهنگيان فعال انقلابي، درخصوص واكنش مردم به اين حادثه چنين ذكر ميكند: «بهمحض اينكه مردم سبزوار از راديو متوجه شدند كه شاه از ايران فرار كرده، همزمان با حضور مردم ديگر شهرها، در اينجا نيز به خيابانها ريختند. برخي با ماشين و موتورسيكلت كه حتي از روستاها هم آمده بودند، در خيابان بيهق حركت كردند. چراغ ماشينها روشن بود. برخي از رانندگان پرچمهايي بر روي ماشين خود نصب كرده بودند كه اين مسئله صحنه جالبي آفريده بود. آن قدر سروصدا و هيجان بود كه گيجكننده بود و اين را ما به چشم خود ديديم.»[7]
جشن و سرور مردم خرمآباد در روز فرار شاه
با شنيدن خبر خروج شاه از كشور مردم خرمآباد به خيابانها ريختند و با راه اندازى كاروان شادى، در ميدان مجسمه (آزادى کنونی) گرد آمدند و مجسمه رضا شاه را پايين كشيدند. مردم در سرتاسر شهر به راهپیمایی پرداختند و با اهدای گل به سربازان و ماموران، آنها را نیز در شادی خود شریک کردند.
سقوط مجسمه شاه در شهرري
در روز 26 دي وقتی محمدرضا پهلوی پس از سالها ظلم و جنايت در حق مردم مسلمان ايران، به همراه همسرش، ايران را به سمت مصر ترک کرد، مردم شهرری نیز با حضور در خيابانها به اظهار شادماني و پخش گل و شيريني پرداختند و اين پيروزي بزرگ را جشن گرفتند.
عصر همان روز مجسمه شاه را که در ميدان مرکزي شهرري معروف به ميدان دايره بود، به زير کشيدند. حاج اصغر و حاج محسن سبزعلي درباره به زير کشيدن مجسمه شاه ميگويند: «26 دي يک ختم براي شهيد سبزعلي در تهران گرفته بودند. ما عازم آنجا بوديم که سر ميدان دايره (ميدان اصلي شهرري) به ما خبر دادند که شاه فرار کرد، آن موقع مبارزان شهرري تصميم گرفته بودند که مجسمه را پايين بکشند چون يک آيينه دق براي انقلابيون شده بود. همان بعدازظهر پس از فرار شاه، مجسمه را پايين کشيديم. بدينترتيب که ما سيم بکسل انداختيم گردن مجسمه و بستيم به تانکر نفتي و تانکر حرکت کرد و مجسمه به زمين افتاد و مقداري از آن خرد شد و بقيه آن را هم تانکر روي زمين کشيد و برد».
فرار شاه از كشور و واکنش مردم همدان
در همدان به محض اعلام خبر خروج شاه از ايران، تظاهرات مردم، مبدل به دستافشانى و هلهله و شادى عمومى شد. ماشينها با روشن كردن چراغها و به صدا درآوردن بوق، واكنشهاىی از خود نشان مىدادند، مردم به يكديگر تبريك مىگفتند و نقل و شيرينى قسمت مىكردند. اين كار تا پاسى از شب ادامه داشت.
شادی مردم خمین
در خمین، با اعلام خبر فرار شاه، مردم از ساعت 2 بعدازظهر به خیابان ها ریختند و تا پاسی از شب به جشن و شادی پرداختند. جوانان و نوجوانان، گروه گروه در خیابانها راه افتاده و شعار میدادند.
آنچه از شیرینی و نقل و نبات در مغازههای خمین باقی مانده بود آن روز در خیابانها بین مردم توزیع شد. ماشینها با چراغ روشن در معابر به حرکت درآمده و بوق میزدند. خلاصه مردم خمین پس از ۲ سال برای اولین بار لبخند بر لبانشان نقش بست و پس از دیدن و شرکت در آن همه مجلس عزا، بالاخره طعم يك جشن و شادی حقیقی را چشیدند. همه به یکدیگر تبریك می گفتند و با هم روبوسی میکردند. گروهی نیز به مقابل پایگاههای نیروهای نظامی رفته و به آنان شیرینی تعارف میکردند.[8]
واکنش مردم قم
در قم نیز مردم با شنیدن خبر فرار محمدرضا پهلوی از کشور، به جشن و شادمانی پرداختند. آیتالله طاهری خرمآبادی که در آن روز از اصفهان به قم رفته بود، مشاهدات خود را اینگونه روایت میکند: «در مسیر اصفهان به قم، در داخل ماشین و نزدیک قم بودیم که گوینده رادیو اعلام کرد که شاه از ایران خارج شده است. وقتی وارد قم شدم، دیدم که اوضاع شهر به هم ریخته است و وضع غیر عادی است. تاکسیها، چراغهایشان را روشن کرده و پرچمهایی نیز نصب کرده بودند. به خیابان صفاییه که آمدم، دیدم که مردم اظهار خوشحالی میکنند و شیرینی پخش میکنند و گل میدهند.»[9]
در تبریز و ارومیه چه گذشت؟
در تبریز به محض اعلام خبر، دهها هزار نفر از مردم به خیابان ریختند و دست به راهپیمائی زدند، به نحوی که در مدت کوتاهی تمام خیابانها مملو از جمعیت شد. به گزارش روزنامه اطلاعات تظاهرکنندگان بلافاصله مجسمههای رضاشاه و شاه را در میدان شهرداری، میدان دانشسرا، داخل باغ گلستان، میدان راهآهن و در ورودی استادیوم پائین کشیدند. مردم ارومیه نیز همین که خبر خروج شاه را شنیدند به خیابانها ریختند و به جشن و پایکوبی پرداختند. در این شهر اتومبیلها چراغهایشان را روشن کردند و ساعتها بوق زدند.
شادمانی مردم در سایر استانها
در سایر استانها هم مردم با شرکت در جشن، به یکدیگر تبریک میگفتند. شهرهاي بندرعباس، ساري، كاشان، انديمشك، زنجان، اصفهان، شیراز، قزوین، مشهد، کرمانشاه و... مجسمههاي شاه و رضاشاه را پايين كشيدند و عكسهاي امام خميني را به جاي آن نصب كردند. در گلستان، مردم طی راهپیمایی شادمانهاي مجسمه شاه را پايين كشيدند. مردم راميان هم پس از شنيدن سخنراني آقاي قديمي در خيابانهاي شهر به راهپيمايي پرداختند. در زنجان هنگامی که مردم قصد پائین آوردن مجسمه شاه را داشتند با مامورین گارد شهربانی درگیر شدند. در آمل نیز جمعیت ۲۰ هزار نفری، مجسمه شاه را در میدان ششم بهمن این شهر واژگون کردند و پس از کنار زدن مامورین، به کمک یک دستگاه کامیون ده چرخ مجسمه را به زیر کشیدند. در سقز هم علیرغم سرمای شدید این شهر، مردم به خیابانها آمدند و به جشن و سرور پرداختند. چندی بعد و در 22 بهمنماه، مردم به پاخاسته، یک پیروزی بزرگ را جشن گرفتند.
پینوشتها:
1-روزنامه کیهان، 27 دی 1357، ص 7
2-روزنامه اطلاعات، 27 دی 1357، ص 2
3-مأموریت در ایران، خاطرات ویلیام سولیوان، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 244-245
4-غرور و سقوط، خاطرات آنتونی پارسونز، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 188
5-انقلاب اسلامی در کرمان، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 482
6-انقلاب اسلامی در دزفول، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 185
7-انقلاب اسلامی در سبزوار، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 457
8-خمین در انقلاب، تهران: موسسه چاپ و نشر عروج ، ص 413
9-خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی ، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،
ص 273