کد خبر: ۴۴۶۹

جنایت گروهک ضدانقلاب در کشتار دانش‌آموزان آملی/ رد پای بنی‌صدر در تقویت ضد انقلاب در آمل

در شش بهمن 1360 تعدادی از بسیجیان که از اعضای انجمن اسلامی دانش‌آموزان بودند و بنا داشتند قبل از ایام دهه‌ فجر کوچه‌ها و خیابان‌هایی که شعارهای ضدانقلاب نوشته شده بود را پاک‌سازی و بهسازی کنند، در درگیری با ضد انقلاب، به شهادت می‌رسند.

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در بهمن ماه 1360 گروهک‌های ضد انقلاب در شهر آمل شروع به جنگ و تخریب کردند، شب ششم بهمن، این جنایتکاران گروهی از دانش‌آموزان بسیجی را در آمل بدون هیچ گناهی هدف گلوله قرار داد و تعدادی از آنها را به شهادت رساند.

در کتاب «مقاومت مردمی در حماسه آمل» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی  منتشر شده در این رابطه آمده است؛ ساعت 23:35 دقیقه‌ بامداد یکی از حوادث مهم در شب ششم بهمن، رقم می‌خورد، تعدادی از بسیجیان که از اعضای انجمن اسلامی دانش‌آموزان بودند و بنا داشتند قبل از ایام دهه‌ فجر کوچه‌ها و خیابان‌هایی که شعارهای ضدانقلاب نوشته شده بود را پاک‌سازی و بهسازی کنند، در درگیری با ضد انقلاب، به شهادت می‌رسند.

ابراهیم‌زاده یکی از بازماندگان مجروح حادثه چنین می‌گوید؛ ساعت حدود 22:30 به اتفاق 6 تن از برادران بسیج به طرف اسپه‌کلا حرکت کردیم که دو مأموریت حفاظت از منطقه‌ با سلاح و پاک‌سازی دیوارهای محله از شعارهای نامناسب و ضدانقلابی را به عهده داشتیم، دو نفر از برادران مشغول نگهبانی، و بقیه به پاکسازی و تمیز کردن دیوارها مشغول شدیم در همین لحظات، صدای تیراندازی به گوش رسید، تصمیم گرفتیم منطقه را ترک کنیم و به جای دیگری برویم.

به دستور فرمانده شهید جعفر هندویی سوار ماشین شدیم و به نزدیکی بیمارستان 17‌ شهریور رسیدیم، ساعت 23:35 دقیقه بود که ناگهان پنج نفر با لباس سبز سپاهی جلوی ما را گرفتند، ابتدا به بچه‌های ما خود را به‌عنوان پاسدار معرفی و از ما کارت شناسایی بسیجی خواستند، حتی دو نفر از آنها را ما برادر خطاب کردیم و درحالی‌که به ما نزدیک می‌شدند توضیح خواستند که ما کی هستیم.

از ماشین پیاده شدیم،نمی‌دانستیم افراد مسلح چه کسانی هستند، آنها ما را مجبور کردند رو به دیوار بایستیم و جرّ و بحث با آنها شروع شد دو نفر از آنها به طرف ما آمدند و با اسلحه در مقابل ما قرار گرفتند، در حالی‌که خیابان بسیار تاریک بود و شناسایی افراد مشکل بود، کارت عضویت بسیج را از برادر هندویی گرفتند، ناگاه دو نفر دیگر از کوچه مقابل بیرون آمدند که یکی از آنها گفت این مزدوران باید اعدام شوند، دیگری مخالفت کرد و پس از مشاجره تصمیم گرفتند از فرمانده کل دستور بگیرند و در همین زمان تیراندازی را آغاز کرده و ده‌ها گلوله جلوی پای ما شلیک کردند و ما نیز با صدای بلند فریاد کشیدیم الله‌اکبر، خمینی‌ رهبر، مرگ بر منافقین و ...»

از گروه هفت نفره‌ شهید هندویی پنج نفر شهید و دو نفر مجروح شدند. این حادثه از سوی یکی از ضدانقلاب نیز اینگونه روایت شده است: «دو نفر از آنها به ما سلام کردند. به آنها گفتیم جلوتر بیایید. آنها گفتند برادران، ما از خودتان هستیم، ما از بچه‌های بسیج دانش‌آموزی هستیم. تا لحظه‌های آخر هم نمی‌توانستند جریان را باور کنند فکر می‌کردند که بچه‌ها دارند شوخی می‌کنند ولی بعد از اینکه به آنها گفتیم علیه [امام] خمینی شعار دهید آنها به‌شدت ناراحت شدند. حسین ساروی و آیت‌زاده و سپس حسین گرجی به سمت آنها رگبار را بستند و احمدی به همه‌ آنها تیر خلاصی زد».

ادامه‌ ماجرا راعطاء ایرائی یکی از بازماندگان حادثه چنین روایت می‌کند: «گلوله‌های دیگری شلیک شد، اما این بار به جای اطراف پاها، داخل جوی آب و.... بدن‌ها، سر ما و سایر اعضای بدن ما مورد اصابت قرار گرفت، برادر مصطفی اسماعیلی کنار من بود،  همه مجروح شدیم و بر زمین افتادیم. هوا بسیار سرد بود بعضی در جوی آب افتادند که من نیز جزء آنان بودم، لحظه‌ای بعد همه بی‌هوش شدند، سرم را زیر پل کوچکی که بر روی جوی آبی واقع بود، قرار دادم، بی‌اختیار دستم بالا رفت و یکی از ضدانقلاب ساعت را از دستم گرفت.

دستم را با بیهوشی انداختم تا متوجه نشود که من زنده هستم، اندک زمانی گذشت، یک‌بار دیگر گلوله‌ها سوی افراد و جنازه‌ها خالی شد و دشمن منطقه‌ را ترک کرد. سکوت همه جا را گرفته بود، ناگهان صدای ناله‌ای به گوش رسید. فهمیدم یکی دیگر از هم‌رزمان است، او را زنده یافتم (یکی دیگر از مجروحان حادثه بود) غلتان غلتان مسافتی را طی کردیم.

پیرمردی (عضو انجمن اسلامی بازار) از راه رسید، به او گفتم ما را به بیمارستان منتقل کن، ما بسیجی هستیم. پیرمرد اجساد شهدا را نظاره کرد و اشک ریخت و ما را کشان کشان به بیمارستان رساند...»

درباره پوشش ضدانقلاب با لباس پاسداران باید گفت: دو مرکز دوخت لباس نظامی در آمل به نام «جین مد» و «بلوجین» که از اموال اشرف خواهر محمدرضا شاه پهلوی مانده بود، بعد از پیروزی انقلاب مصادره و در اختیار بنیاد جانبازان قرار داشت. در دوران ریاست‌جمهوری بنی‌صدر متن نامه‌هایی به مدیرعامل این شرکت با امضای بنی‌صدر حاصل شد که «400 دست لباس دوخته‌شده‌ سپاهی به حامل نامه داده شود» که لباس‌ها واگذار و بعدها در مأموریت‌های ضدانقلاب به خصوص در عملیات 6 بهمن از سوی ضدانقلاب مورد استفاده قرار گرفت.

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات