نحوه مواجهه با بحرانآفرینی سیدکاظم شریعتمداری
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ سید کاظم شریعتمداری از مراجعی بود که در دوران نهضت اسلامی، به طور پنهانی یا آشکار با رژیم پهلوی ارتباط داشت و از سلطنت محمدرضا پهلوی حمایت میکرد. او هرچند در ظاهر برخی از مقاطع تاریخی با مبارزات مردم همراهی میکرد اما اسناد بسیار زیادی گواه روابط حسنه او با رژیم پهلوی بود. علاوه بر این در سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز اقدامات وی موجب شکلگیری بحرانهایی برای نظام تازه تاسیس شد که در نهایت با خلع از مرجعیت و حصر او این بحرانآفرینی پایان یافت.
بحرانآفرینیهای شریعتمداری
همسویی با امریکا
اندکی قبل از به پیروزی انقلاب، سفارت امریکا در سندی محرمانه به تاریخ 27 دی 1357 در مورد مواضع شریعتمداری گزارش میدهد: «او علمای میانهرو را جمع کرده تا با چیزی مانند جمهوری اسلامی [امام] خمینی مخالفت کند.» در گزارش دیگری از وزارت امور خارجه امریکا در همین تاریخ آمده است: «آیتالله شریعتمداری خواهان حمایت بدون سروصدای ایالات متحده برای یک رقابت مذهبی میانهرو با [امام] خمینی میباشد.»
با پیروزی انقلاب اسلامی، همسویی شریعتمداری با امریکا بیش از پیش شد. در گزارشی به تاریخ 3 اردیبهشت 1358 که از سفارت امریکا در تهران به وزارت امور خارجه مخابره شده، درباره گرایش شریعتمداری به رابطه با امریکا آمده است:«او ابراز امیدواری کرد که آمریکا نباید احساسات ضد آمریکایی گسترده کنونی را به عنوان احساسات تمام مردم ایران تلقی کند...او اضافه کرد که آمریکاییها باید از فرصتهایی که مـوجب استحکام دوستی آمریکا با ایران میشود استفاده کنند و با توطئه ضد آمریکایی مبارزه نمایند.»
حزب خلق مسلمان
یکی از خطرناکترین اقداماتی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی زیر چتر حمایت شریعتمداری انجام گرفت؛ تأسیس حزب خلق مسلمان بود. این حزب به فعالیتهای ضدانقلابی و جداییطلبانه در آذربایجان مشغول بود. از جمله اقدامات حزب حلق مسلمان در تقابل با جمهوری اسلامی میتوان به مخالفت این حزب با همهپرسی قانون اساسی اشاره کرد. آنها در این مسیر شریعتمداری را نیز حامی خود میدیدند، به گونهای که پس از برگزاری رفراندوم قانون اساسی و حضور مردم در این همهپرسی، اعضای حزب، به بهانه دفاع از مرجعیت به ایجاد آشوب و اغتشاش در آذربایجان دست زدند.
در همین زمان روزنامه خلق مسلمان در یکی از شمارههای خود به نقل از شریعتمداری نوشته بود: «اگر توافقها مو به مو اجرا نشود امنیت آذربایجان را تعهد نمیکنیم.» پس از این آشوبها، آنها دامنه فعالیتهای خود را به شهرهای قم، مشهد و تهران نیز گسترش دادند.پس از این غائله، شریعتمداری با وجود سیل اعلامیهها و نامههایی که از او انحلال حزب را خواستار شدند، حاضر نشد این حزب را محکوم کند.
همراهی با کودتای نقاب
یکی دیگر از خطرآفرینیهای شریعتمداری بعد از پیروزی انقلاب، همکاری با عوامل کودتای نقاب (نوژه) در تابستان 1359 بود. کودتاچیان درصدد حذف امام و ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی بودند.
طراحان کودتا کوشیدند برای اطمینان دادن به افراد از فتوا و نظر شریعتمداری در این رابطه استفاده کنند. سران کودتا، برای اینکه به افراد خود درباره سرنوشت کودتا اطمینان دهند آنها را به قم اعزام میکردند تا با شریعتمداری دیدار کنند و نظر او را در این خصوص جویا شوند. در همین رابطه یکی از کودتاگران که به قم رفته بود از تجمع خلبانان و ارتشیان در بیت شریعتمداری خبر میدهد که برای استفسار از جریان کودتا به قم آمده بودند.
علاوه بر این، در مراحل پایانی کودتا، شریعتمداری میبایست به عنوان رهبر جایگزین انجام وظیفه کند. بر این اساس، خانهای در حوالی یوسفآباد برای انتقال شریعتمداری از قم به تهران اجاره شده بود. قرار بود شریعتمداری در این خانه مستقر شود و به عنوان رهبر مذهبی، کودتا را تایید کند. با این حال کودتای نقاب در همان مرحله اولیه با شکست روبه رو شد و کودتاچیان نتوانستند به اهداف خود نایل آیند.
شریعتمداری و کودتای قطبزاده
در اوایل سال 1361 کودتای جديدی کشف شد که در پی براندازی جمهوری اسلامی بود. کودتاگران سعی داشتند با انجام یک کودتای نظامی، امام را به شهادت برساند و نظام اسلامی را براندازند.
بعد از کشف کودتا معلوم شد، صادق قطبزاده با همراهی سیدکاظم شريعتمداری رهبری اين کودتا را برعهده داشتند. اين بار دخالت شريعتمداری در کودتا مستقيم بود. او 500 هزار تومان به کودتاگران کمک کرده و اعتراف کرده بود که در جريان کودتا بوده ولی اقدامی در جهت جلوگيری از آن به عمل نياورده است.
تلاش برای جلوگیری از انحراف شریعتمداری
تلاش برای جلوگیری از لغزش سیدکاظم شریعتمداری، از همان سالهای نهضت اسلامی آغاز شد. در سال 1357، زمانی که امام در پاریس حضور داشتند، چهار نفر از روحانیون ماموریت یافتند نزد شریعتمداری رفته و برای جلوگیری از انحراف او بکوشند. آیتالله مرتضی مطهری، موسوی اردبیلی، سید ابوالفضل زنجانی و چند تن دیگر مأمور به این کار میشوند ولی در این زمینه موفقیتی کسب نمیکنند.
در ماجرای فعالیتها و کارشکنیهای حزب خلق مسلمان نیز امام خمینی کوشید شریعتمداری را آگاه کند. حجتالاسلام فلسفی در خاطراتش در این رابطه میگوید: «روزی امام خمینی مرا خواست. خدمت ایشان رسیدم. تنها بودند. در مورد حزب جمهوری خلق مسلمان گفتگو نمودند. از من خواستند نزد آقای شریعتمداری بروم و به صورت خصوصی از قول امام خمینی به او بگویم که دست از حمایت این حزب ضدانقلاب بردارید. همان موقع حرکت کردم و پیام امام را به او رساندم. شریعتمداری در جواب گفت من همه جا علناً از این حزب حمایت کردم و اگر بگویم به این حزب بستگی ندارم، اعتبار و حیثیت من از بین میرود.»
بعد از کشف کودتای قطبزاده و افشای نقش شریعتمداری در آن، باز هم مشخص شد که امام خمینی پیش از این بارها به شریعتمداری هشدار داده و به او توصیه کرده بود اما او به این توصیهها توجهی نکرد. چنانکه آیتالله محمدی ری شهری در خاطرات خود میگوید: «روزی خدمت امام رسیدم و جزئیات مربوط به برخورد با آقای شریعتمداری را توضیح دادم. امام از این پیشامد و سرنوشتی که آقای شریعتمداری پیدا کرده بود، بسیار متأثر بودند. با حالتی حاکی از تأسف و تأثر فرمود: من به ایشان گفتم این راه را که انتخاب کردهای برای شما روزی پیش خواهد آمد که هیچ کس نتواند از شما دفاع کند. و بعد افزودند: آن روز، امروز است.»
واکنش مردم و نظام به بحرانآفرینیهای شریعتمداری
با کشف کودتای قطبزاده، خشم مردم برانگیخته شد و با توجه به سوابق حمایتی وی از جریانهای مخالف نظام، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در جلسهای عدم صلاحیت وی برای مرجعیت را تصویب کرد.
با فاش شدن نقش شریعتمداری در این کودتا، وی با ظاهری مضطرب در صفحه تلویزیون ظاهر شد و ضمن استغفار، تعهد کرد دیگر در امور مشابه شرکت نداشته باشد. اما از آنجایی که مشخص شد توطئهگران به سادگی از بیت شریعتمداری دستبردار نیستند و دائما در حال توطئه هستند، راهی جز محدود کردن وی باقی نماند. از اینرو ملاقاتهای وی محدود شد و این محدودیت تا پایان عمر او ادامه یافت.
حصر سیدکاظم شریعتمداری نتایج و ثمرات چندی برای مردم و نظام جمهوری اسلامی در پی داشت که از آن جمله میتوان به مدیریت بیت و تشکیلات وی، بستن یکی از راههای نفوذ امریکا و جلوگیری از اقدامات براندازانه دشمنان اشاره کرد.