ناکامی کمونیستها در نتیجه مجاهدت مردم آمل و سپاه پاسداران
حمله اتحادیه کمونیستها به شهر آمل
در سالهاي آغازين جمهوري اسلامي اعضاي اتحاديه کمونيستهای ايران، مشي مبارزه مسلحانه علیه نظام نوپای اسلامی را پیش گرفتند. ناصر ميررياحي از رهبران اتحاديه كمونيستها معتقد بود كه رژیم بعث در جنگ، بخش عمدهاي از امكانات و نيروي نظامي ايران را در جبهه اول به خود مشغول كرده است. مبارزات برخي از كردها در كردستان، جبهه دوم عليه نظام اسلامي است. بنابراين با ايجاد جبهه سوم میتوانند در يک جنگ بدون مقاومت، نظام نوپا را به ورطه سقوط بكشانند.
این گروه با این استدلال که در تهران شانس موفقیت ندارند با توافق گروهکهای مسلح کمونیستی عملیات حمله به شهر آمل را طرحریزی نمودند. طراحان نظامی ضد انقلاب تصور میکردند در صورت موفقیت عملیات با تصرف شهر و کشتار مردم میتوانند موج عظیمی از رعب و وحشت را در سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در کشور به راه بیندازند و از سوی دیگر با ایجاد جنگ روانی علیه نظام، قدرت دستگاه های انتظامی، نظامی و امنیتی کشور را زیر سوال ببرند و مشروعیت نظام جمهوری اسلامی را در جامعه بینالمللی خدشهدار سازند.
متعاقب این طرح، اعضا و کادرهای اتحادیه کمونیست تحت نام «سربداران جنگل» شبانه وارد آمل شدند تا این شهر را با استفاده از اصل غافلگیری، تحت عنوان طرح عملیاتی «اسب تروا» تسخیرکنند. 20 تیم بیست نفره مامور حمله به آمل و تصرف آن شدند که تیم «هـ» به فرماندهی«کاک رشید» میبایست ضمن گرفتن محله «اسپه کلا»، مردم را جذب قیام میکرد.
ساعت 23:45 شب 5 بهمن1360، آخرین ساعات روز دوشنبه، گروه اتحادیه کمونیستها با شلیک یک موشک آر پی جی به ساختمان بسیج در شهر آمل حمله خود را آغاز کردند. تیراندازی، کشتار مردم و عملیات تسخیر شهر تا ۶ صبح ادامه داشت. برنامه اصلی از کار انداختن نیروهای بسیج و سپاه و دعوت مردم به قیام و تصرف شهر آمل به عنوان یکی از شهرهای استراتژیک شمالی بود
به خیال آنها، با تصرف شهر آمل و تشکیل یک حکومت خود خوانده در آن، حمایتهای مستکبرین جهان نیز کسب میشد. آنها در تحلیل دیگر به این تنیجه رسیده بودند، با تصرف مراکز حیاتی شهر، و تقویت نیروهاى مخالف داخل شهر، دیگر مناطق مازندران به تصرف نیروهاى اتحادیه درآمده و پس از آن آحاد مردم در یک زنجیره متشکل در سراسر ایران علیه جمهورى اسلامى دست به تحرک میزنند.
کمونیستها آنقدر از پیوستن مردم به خود مطمئن بودند که در میان سازماندهیهای خود در حمله به شهر یک اکیپ را مامور کرده بودند تا با مردم آمل صحبت کنند و آنها را در قیام دخالت دهند. [1]
آنها در ادامه برنامههای خود، پنج نقطه شهر آمل را برای تصرف انتخاب کرده بودند و تصور می کردند پس از تصرف این مناطق، مردم به هواخواهی آنان قیام خواهند کرد و به ترتیب میتوانند شهرستانهای دیگر را تصرف کنند.
صبح
روز ششم بهمن ماه، طبق برنامهریزی صورت گرفته، مهاجمین ابتدا به مراکز حساس نظامی
و تصمیمگیری نظیر سپاه، کمیته انقلاب اسلامی، ژاندارمری، فرمانداری، بخشداری و ...
حمله کردند. بعضی از مناطق مهم شهر مثل دوازده پله، پلیس راه و سبزه میدان نیز در
کنترل آنها در آمد.کمونیستها ساختمانهای فرمانداری و اطراف آن را محاصره
کرده و منتظر سقوط شهر بودند.
ختم غائله آمل توسط مردم و سپاه
روز شش بهمن، با گسترش عملیات کمونیستها، بلافاصله نیروهای نظامی برای مقابله با تهاجم کمونیستها عازم آمل شدند. با رسیدن نیروهای کمکی، مردم آمل نیز خود را به منطقه درگیری رساندندو شروع به سنگرسازی، تدارکات، امدادرسانی، شناسایی دشمن و همکاریهای اطلاعاتی کردند.
حجتالاسلام اصغری، دادستان وقت دادگاه انقلاب آمل که در شب درگیری، مشغول کار در دادسرا بود میگوید: «مردمی که عاشق اسلام و انقلاب اسلامی بودند... در طول کمتر از۲ساعت، تمام شهر را سنگربندی کردند. از بچه۸ساله به بالا تا پیرمرد و پیرزن، سوار بر وانت میشدند تا کیسههای ماسه را به شهر حمل کنند و سنگر بسازند و من نمیدانم آن همه وانت بار کجا بودکه در تمام خیابانهای شهر، وانتبارهای پر از ماسه به چشم میخورد.»[2]
یکی از ضدانقلابها به نام بهروز فتحی در اعترافات خود، درباره همکاری مردم آمل با نیروهای سپاه میگوید: «در حین درگیری شدید وانتهایی که کیسه شن حمل میکردند از جاده رد میشدند که ما ابتدا ایست میدادیم که آنها توجه نمیکردند. یک بار به یک وانت به منظور ترساندن آنها شلیک کردیم که فرار کردند. یکی دو بار هم وانتها را میگرفتیم و گونی آنها را خالی میکردیم...»[3]
به سرعت حدود۳۰۰۰سنگر شنی در تقاطع چهارراهها و حاشیه خیابانها توسط مردم آمل ساخته شد. حسین کاظمی جویباری، دادیار دادگاه انقلاب، اشاره میکند که برخی بچههای زیر۱۰سال با کف دست شن میآوردند و گونیها را پر میکردند تا در سنگرسازی از آنها استفاده شود. شاید یکی از زیباترین شکلهای حضور مردم در سنگرسازی، وجود یک خانم حامله بود که با این وضعیت، گونیهای شن را بلند میکرد و جابهجا میکرد و با اصرار دیگران که از او میخواستند این کار را ترک کند، در او تأثیری نداشت.[4]
از سوی دیگر، اکیپ کمونیستها که در صدد جذب مردم بود، هیچ موفقیتی کسب نکرده بود. "غلامرضا سپرغمی" یکی از اعضای کمونیستها که خود اهل آمل بود و افراد را میشناخت و میتوانست با آنها به خوبی صحبت کند، اعتراف می کند که : «.... از اول درگیری تا ظهر روز بعد (6بهمن) نتوانستم [حتی] بک نفر را جذب کنم.»[5]
بدین ترتیب با همکاری مردم و سپاه، تا ساعت۱۰صبح، دشمن در بسیاری از حملهها عقبنشینی و در منطقه "اسپه کلا" تجمع کرد. تا اینکه با انتشار خبر کشته شدن کاک اسماعیل، فرمانده کلی عملیات، سازمان دشمن به هم ریخت و شکست خورد. با مقاومت نیروهای نظامی و انتظامی و با حمایت مردم،۳۲نفر از مهاجمان به هلاکت رسیدند و تهاجم کمونیستها نتیجهای جز شکست حقارتبار برای آنها نداشت.
پینوشتها
1- شهر هزار سنگر ، تهران:مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ صص14الی15
2- نشریه پیام انقلاب ، شماره 52، اول اسفند سال 1360
3- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی پرونده شماره،24144
4- روزنامه اطلاعات 6بهمن 1361
5- مقاومت مردمی در حماسه آمل، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی