روایتی از چگونگی ورود امام خمینی به قم در 10 اسفند 1357 / چرا حضرت امام محل سکونت خود را تغییر داد؟
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ امام خمینی پس از ورود به ایران در بهمن 1357 ، با گذشت مدتی از پیروزی ملت ایران، در دهم اسفند 57 به قم بازگشتند. روایت زیر بخشی از خاطرات آیتالله یزدی درباره نحوه ساماندهی ورود امام به قم است که از نظر میگذرد.
تشکیل ستاد استقبال از امام در قم
آیتالله یزدی در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره تشکیل ستاد استقبال از امام خمیینی در قم میگوید: « یك شب بنده دوستانم را در قم به خانه دعوت كردم و گفتم: «آن گونه كه برمىآید، دیر یا زود حضرت امام به ایران باز خواهند گشت. و به طور حتم به قم خواهند آمد. آیا به همان خانه خودشان در محله یخچال قاضى خواهند رفت؟ اگر چنین كنند، به دلیل كوچههاى تنگ منتهى به خانه مزبور، بازدیدكنندگان به مشكل بر خواهند خورد. ما باید از هم اكنون این مسئله را بررسى كنیم.»
در منزل آقاى صبورى طرح اولیه تشكیل ستاد استقبال از حضرت امام در قم را ریختیم. بعد راجع به محلّ اسكان حضرت امام وارد مشاوره شدیم. بنده به نظرم رسید كه باید این مسئله را با آقایان منتظرى و اشراقى هم در میان بگذاریم و نظر آنان را هم جویا شویم. این كار به عهده من گذاشته شد.
در یكى از جلسات بهترین جا براى سخنرانیهاى عمومى امام، مدرسه فیضیه اعلام شد. به خصوص كه سخنرانیهاى آتشین امام كه مبدأ نهضت بود، در همین مدرسه انجام شده بود و بهتر بود كه در این مقطع هم از این مكان علمى سیاسى براى این منظور استفاده شود. در خصوص راه ورودى به مدرسه صحبت شد و برخى بر این عقیده بودند كه راه ورود و خروج به مدرسه مناسب با اجتماعاتى از این دست نیست و مردم، به خصوص خانمها به مشكل برخواهند خورد. قرار شد كه این اشكال اصلاح شود.»
تعیین محل سکونت برای امام
آیتالله یزدی تعیین محل سکونت امام در قم را یکی از مهمترین موارد در آن دوران میداند و میگوید: « اما در خصوص محلّ زندگى امام، به اتفاق به این نتیجه رسیدیم كه منزل سابق امام به هیچ وجه براى این منظور مناسب نیست و احتمال این كه مردم بازدیدكننده به خصوص خانمها زیر دست و پا بمانند، زیاد است. قرار شد جایى تهیه شود كه هم نزدیك به مدرسه فیضیه باشد و هم مردم در آسایش باشند. قرار شد دنبال منزل مناسبى كه امتیازات یادشده را داشته باشد، بگردیم.
چند روز بعد عنوان شد كه منزلى در خیابان ساحلى نزدیك حسینیه آیتالله مرعشى قرار دارد كه در كنار خیابان است و متعلق به یكى از فرش فروشان قم است. قرار شد كه ما برویم و آنجا را ببینیم. اگر پسند كردیم، اقدامات بعدى را انجام دهیم. وقتى به محل مراجعه كردیم، دیدیم كه منزل مزبور، اعیانى و داراى اتاقهاى متعددى است و محوّطه باز مقابل آن هم براى اجتماعات مناسب است. قرار شد كه همان منزل براى اسكان امام در نظر گرفته شود.»
ساخت جایگاه سخنرانی برای امام
مدرسه فیضیه نقطه اصلی بود که برای سخنرانیهای امام در نظر گرفته شده بود. آیتالله یزدی روایت جالبی از اقدامات در آن مدرسه دارد:« حتى یك بار به اتفاق آقاى منتظرى به مدرسه فیضیه رفتیم و خود را به لب پنجره كتابخانه كه مشرف به حیاط فیضیه بود، رساندیم. در آنجا به اتفاق آقاى منتظرى در جاى فرضى امام ایستادیم. من گفتم: «فرض كنید الان امام تشریف آوردهاند و مىخواهند از اینجا با مردم صحبت كنند. لب این پنجره كه عملى نیست.» در نهایت قرار شد كه جایگاهى اختصاصى براى امام درست كنند. چند روز بعد طرح این جایگاه را نزد آقاى منتظرى بردند. آقاى منتظرى به من گفتند: «شما دستور ساخت این جایگاه را بده! وقتى آماده شد، من هم مىآیم و نگاه مىكنم.» حاصل كار جایگاهى بود كه شما عكس آن را در تصاویر مربوط به آن ایام دیدهاید. این جایگاه داراى پلههایى از آهن بود و امام مىتوانستند بعد از اتمام سخنرانىشان از طریق این پلهها پایین بیایند و سپس از راه پلههاى كتابخانه فیضیه بالا بروند و در اتاقى كه براى ایشان در قسمت كتابخانه در نظر گرفته شده بود، استراحت كنند.»
کمکهای مردم قم به ستاد استقبال
مردم قم هم همچون دیگران در پشتیبانی از ستاد استقبال در قم بسیار فعال بودند. به روایت آیتالله یزدی: « به هر تقدیر این مرحله هم به پایان رسید و ما آماده استقبال از امام شدیم. در ستاد استقبال هر شب یا یك شب در میان، جلسه داشتیم و به اتفاق دوستان به بررسى مسائل و راه كارهاى لازم براى استقبال بهتر از وجود ذىجودى كه سالها از وطن دور بود و مىآمد تا ایران را وارد مرحله تازهاى كند، مىپرداختیم. مردم براى هر چه بهتر برگزارشدن مراسم به ما كمك مىكردند و از كمكهاى مالى و غیره دریغ نمىورزیدند. قفسهاى كه در بالاى سر آقاى سلیمانى مسئول امور مالى ستاد استقبال قرار داشت، پیوسته از اسكناس پر و خالى مىشد و حساب و كتاب آن در دفاتر مخصوص ثبت مىگردید.»
اولین سخنرانی امام در فیضیه پس از 14 سال
آیتالله یزدی در کتاب خاطرات خود درباره روز ورود امام خمینی به قم می گوید: « همان گونه كه بنده احتمال مىدادم، حضرت امام مدتى بعد از تشریف فرمایى به تهران مصمم شدند كه به قم بیایند. ما هم منزل اعیانى یادشده را در خیابان ساحلى مفروش كردیم و به امكانات زیادى مجهز نمودیم. امام در بدو ورود به قم در مسجد امام حسن واقع در جنب مدرسه آیتالله خویى در نزدیكىهاى ترمینال كنونى، با آقایان مراجع كه به استقبال امام رفته بودند، ملاقات كردند.
امام بعد از اتمام ملاقات با مراجع به منزلى كه براى اسكان ایشان در نظر گرفته بودیم، آمدند و بعد از آن قرار شد به مدرسه فیضیه بروند و نخستین سخنرانىشان را در آنجا ایراد كنند. اولین بار كه به جایگاهى كه ساخته بودیم، تشریف آوردند، روى صندلى نشستند. در اوّلین سخنرانى امام ـ كه نوارش هم موجود است ـ صداى جمعیت نشان مىدهد كه صحن مدرسه فیضیه مملو از جمعیت است و صدا به صدا نمىرسد. ظاهراً وسایل صوتى هم جوابگوى آن فضا و شرایط نبود. سیل جمعیت گرمازا بود و با آنكه در فصل زمستان به سر مىبردیم، ناچار شدند كه روى سر مردم آب بپاشند تا از گرما كاسته شود.
قبل از صحبت امام مردم در اولین دیدار با حضرت امام در فیضیه، سراپاگوش بودند تا سخنان قائد عظیمالشأن خود را استماع كنند؛ كسى كه تا پیش از آن تنها در نوارهایى كه از نجف و پاریس به دستشان مىرسید، صداى دلنواز او را شنیده بودند. به ناگاه امام به بنده فرمودند كه: «شما چند كلمه صحبت كن تا قدرى همهمه جمعیت كم شود.» راستش مانده بودم كه در مقابل این سیل جمعیت چه بگویم. لذا قدرى تعلل كردم. دوباره امام فرمودند: «كمى صحبت كنید»!
با توكل بر خدا بسمالله را گفتم و به نحو ارتجال و بداههگویى، شروع به صحبت كردم و دیدم كه مىشود صحبت كرد. در خلال صحبت چند بار مردم را به سكوت و آرامش مخصوصاً در هنگام سخنرانى امام دعوت نمودم. صحبتهایم بیست دقیقه به طول انجامید. به هر تقدیر امام بعد از این كه فضاى فیضیه قدرى ساكت شد و همهمه كاهش یافت، شروع به صحبت كردند: « من از عواطف شما ملت ایران تشكر مىكنم. من شما ملت رنجدیده را فراموش نمىكنم...» این سخنرانى معروف بعد از آن به دفعات از رسانهها پخش شد.
تغییر محل سکونت امام
واکنش امام به محل اسکان خود بسیار جالب بود. آیتالله یزدی نقل میکند: « چند روز پس از آنكه براى حضرت امام خانهاى مناسب و خوب تهيه كرديم، يك روز حاج احمد آقا اطلاع دادند كه حضرت امام فرمودهاند: «من در خانه خيابان ساحلى نمىمانم؛ چون خيلى اعيانى است و تزئيناتش زياد است و براى من طلبه مىروم.» گفتم: «يعنى چه؟ ما اين همه براى آماده كردن اين خانه تلاش كردهايم.» من اين موضوع را با آقايان اشراقى و منتظرى در ميان نهادم و مجدداً به ياد كوچههاى تنگ يخچال قاضى افتاديم و به حاج احمد آقا هم گفتيم كه: «آيا فكر اجتماع مردم را كردهايد و مىدانيد مردم چقدر به مشكل برخواهند خورد؟» احمد آقا گفت: «مىدانيد كه وقتى امام حرفى را بزنند ديگر بالاى حرف ايشان نمىشود حرفى زد. خلاصه ظرف همين دو سه روز بايد در اين خصوص فكرى كرد.»
قرار شد احمد آقا خودش با ما همراه شود. شروع كرديم به ديدن خانه. در مسير خيابان بهار، منزلى پيدا كرديم كه از نظر ما بسيار مناسب بود و صاحبش هم از صيميم قلب ابراز كرد كه «منزل من در اختيار شما. تا هر وقت كه خواستيد، مىتوانيد از اينجا استفاده كنيد.» حاج احمد آقا گفت: «اينجا براى امام مناسب نيست. ولى براى مادرم خوب است. اگر آنها از امام جدا باشند، بهتر است.»
دوباره شروع كرديم به جست و جو [برای خانه امام]. اما خانهاى كه باب ميل حاج احمد آقا باشد، پيدا نكرديم. تا اين كه مرحوم احمد آقا گفتند: «اگر موافقيد برويم منزل خود شما را هم ببينيم.» گفتم : «منزل ما فوقالعاده كوچك است و بعيد است به درد شما بخورد.» گفت: «ديدنش ضرر ندارد.»... احمد آقا منزل را ديد، ولى نظر خاصّى نداد. چند روز بعد اطلاع داد كه امام فرمودهاند: «به منزل آقاى يزدى مىرويم»، با شنيدن اين خبر بسيار خوشحال شدم و خدا را شكر كردم كه اين افتخار نصيب من شده است ولى متعجب از اينكه چطور حضرت امام اين جا را بر آن منزل مجلل و بزرگ براى سكونت خود و خانوادهشان برگزيدهاند گفتم: «حاج احمد آقا! اينجا خيلى كوچك است. چهطور مىخواهيد رفت و آمدها را تنظيم كنيد؟» گفت: «به هر حال امام فرمودند به آنجا نقل مكان مىكنيم.»